خشایار نوروزی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pep talk: گفتگوی انگیزشی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pitch black: کامل تاریک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pitch black: کامل تاریک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crescent wrench: آچار فرانسه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

doublespeak: دوپهلو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

curate: نمایشگاه آرایی و نمایشگاه داری کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

geronimo: برای نشان دادن هیجان هنگامی که شخص ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

geronimo: برای نشان دادن هیجان هنگامی که شخص ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what is the beef: چه خبره؟

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all hands on deck: بانگ یا آژیری که در کشتی بکار میرود ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

calc: کوتاه شده calculate , محاسبه کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

break a leg: موفق باشید ( کنایه آمیز )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

break a leg: موفق باشید ( کنایه آمیز )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

breaking in: بزور وارد ساختمانی شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

live up: برآورده کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thick as thieves: با کسی دوست صمیمی بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thick as thieves: با کسی دوست صمیمی بودن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coyote: کسی که قاچاق انسان میکند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

coyote: کسی که قاچاق انسان میکند

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

repel down: ( در کوهنوردی ) با طناب از یک دیوار ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

actionable: چیزی که بشه روش کار کرد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

actionable: چیزی که بشه روش کار کرد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in spades: بی گمان, بی بروبرگرد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in spades: بی گمان, بی بروبرگرد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mouth breather: کسی که براستی احمق است

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stand off: چگونگی یا وضعیتی که در یک درگیری یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cream of the crop: گلچین, برگزیده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cream of the crop: گلچین, برگزیده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bad optics: وجه بد ( بویژه برای یک سیاستمدار )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

streamline: فرم یا شکل وسیله را بگونه ای آیرودی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

streamline: فرم یا شکل وسیله را بگونه ای آیرودی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

climb aboard: سوار شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sandy hair: موی خرمایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sandy hair: موی خرمایی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chenille: نخ کاموا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hand off: دست به دست کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dumb luck: اله بختکی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dumb luck: اله بختکی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

self indulgent: خودنواز , کسی که خودش رو تحویل میگی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

self indulgent: خودنواز , کسی که خودش رو تحویل میگی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pissant: بی ارزش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pissant: بی ارزش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take after someone: به کسی رفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take after someone: به کسی رفتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it comes to head: شرایط داره بحرانی میشه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clucker: آدم ور زن ( کسی که زیاد ور میزنه )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

duffel: گونه ای کیف ورزشی که بیشتر لوله ای ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rendition: فرستادن پنهانی تروریستها یا جنایتکا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rendition: فرستادن پنهانی تروریستها یا جنایتکا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

inadvertently: ناخواسته

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

saddlebroke: ( اسب ) رام و اماده سواری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cubicle: فضای کوچکی که با بخشبندی ( پارتیشن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cubicle: فضای کوچکی که با بخشبندی ( پارتیشن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

homeboy: بچه محل ( پسر ) - برای دختر :homegi ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

homeboy: بچه محل ( پسر ) - برای دختر :homegi ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

tell me about it: همینو بگو !

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

promote: جلو بردن, پیشبردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

proverbial: مثال زدنی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

proverbial: مثال زدنی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outreach: دسترسی گسترده تری داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

imminent: در آستانه انجام, نزدیک به رخدادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dox: پخش کردن اطلاعات شخصی کسی در اینترن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dox: پخش کردن اطلاعات شخصی کسی در اینترن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put two and two together: دودوتا چهارتا کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

out of pocket: پولی که از کسیه ات رفته ( دیگه بدست ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of pocket: پولی که از کسیه ات رفته ( دیگه بدست ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

up sell: مشتری را واداشتن به اینکه بیشتر و ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

up sell: مشتری را واداشتن به اینکه بیشتر و ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

retrofit: خوراندن و افزودن لوازم و وسایل به ی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there you go: {و نیز there you are ( که برابر فرا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

there you go: {و نیز there you are ( که برابر فرا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wet your whistle: گلویی تر کن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

scintilla: بارقه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bury the hatchet: بیا دشمنی ها را کنار بگذاریم و آشتی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bury the hatchet: بیا دشمنی ها را کنار بگذاریم و آشتی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keister: باسن, کپل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keister: باسن, کپل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on the whole: رویهمرفته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

rubble: آوار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

revival: بازیابی نیرو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

revival: بازیابی نیرو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

handout: پولی که به گدا یا نیازمند میدی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snivel: چلم, چلمو ( کسی که همیشه آب بینی اش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

snivel: چلم, چلمو ( کسی که همیشه آب بینی اش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

daredevil: کله خر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

daredevil: کله خر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

backflip: پشتک وارو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

got away: دررفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

got away: دررفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

finagle: زرنگ بازی درآوردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

finagle: زرنگ بازی درآوردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pro bono: انجام دادن کاری برای کسی به رایگان, ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pro bono: انجام دادن کاری برای کسی به رایگان, ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

soup to nuts: یک زبانزد ( اصطلاح ) آمریکایی : از ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

measly: زپرتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

poke: سرک کشیدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

paratroop: نیروی چترباز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jackhole: آدم پست

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

masquerade: خود را به قیافه کسی دیگری درآوردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

masquerade: خود را به قیافه کسی دیگری درآوردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fall back: یک نقشه جایگزین برای روز مبادا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impromptu: درهنگام ، یه دفعه ای

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

garbage disposal: وسیله ای در زیر سینک آشپزخانه که تک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

garbage disposal: وسیله ای در زیر سینک آشپزخانه که تک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

respin: بازتعریف کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

presh: گرانبها, باحال - میتواند کوتاه شده ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

huck: پرت کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

huck: پرت کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rip cord: طناب کوتاهی که چترباز میکشد تا چترش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rip cord: طناب کوتاهی که چترباز میکشد تا چترش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

consigliere: رایزن و مشاور سران جنایتکار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consigliere: رایزن و مشاور سران جنایتکار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reefer: کانتینز یخچالی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reefer: کانتینز یخچالی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dopey: منگ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dopey: منگ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tag line: لب مطلب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tag line: لب مطلب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

merc: ( کوتاه شده ی :Mercenary ) ; سرباز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

merc: ( کوتاه شده ی :Mercenary ) ; سرباز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i haven't the foggiest: من روحمم خبر نداره! ( هیچ اگاهی و ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gank: کش رفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gank: کش رفتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

three hots ans a cot: سه وعده غذای گرم و یک تخت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

concoct: سرهم کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

concoct: سرهم کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

elusive: چیز ( گریزانی ) که بسختی به چنگ آید

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

contiguous: یکپارچه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shamus: کاراگاه خصوصی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

vitro fertilization: باروری آزمایشگاهی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jet wash: توربولانس و آشفتگی که در هوای پشت م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rip off: یک چیز یا کالای تقلبی که به کسی قال ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

meme: الگو و روش رفتاری که از جامعه میگیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

recon: کوتاه شده: "Reconnaissance" ; شناس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nature sanctuary: دامن طبیعت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

identical: همسان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

roshambo: بازی سنگ - کاغذ - قیچی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tax: بار اضافه ( از جریان انرژی ) کشیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

recital: اجرای تکنواز ی یا تکخوانی در برنامه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

plaid: پارچه چهارخانه ( چارخانه )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

peep: ( خودمانی - آمریکایی ) اشاره به peo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

peep: ( خودمانی - آمریکایی ) اشاره به peo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wow: سبب شدن که کسی از تعجب و شگفتی دهان ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

trig: مثلثات ( کوتاه شده :"Trigonometry" ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trig: مثلثات ( کوتاه شده :"Trigonometry" ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

back down: عقب کشیدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

outperformance: عملکرد بهتر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outperformance: عملکرد بهتر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

two bit: دوزاری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

two bit: دوزاری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

not counting: بجز , جدا از

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

indulge: لی لی به لالای کسی گذاشتن, به کسی ح ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jager: شکارچی ( از آلمانی - J�ger - گرفته ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jager: شکارچی ( از آلمانی - J�ger - گرفته ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

radar: سرنام واژهای :Radio →Detection← And ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

radar: سرنام واژهای :Radio →Detection← And ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

squirrel: پول یا چیزهای قیمتی را قایم کردن, م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

long haul: حمل و بردن بار یا مسافر به مقصدهای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

transaction: تراکنش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ghetto: محله های پست شهر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ghetto: محله های پست شهر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

baby blue: رنگ آبی آسمانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shut eye: چشم رو هم گذاشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

saltine: توک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fall short: ناکافی بودن, نرسیدن به مقدار مورد ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drawdown: عقب کشیدن نیروها

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

t bone: کوبیدن جلو ماشین به پهلوی ماشین دیگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

t bone: کوبیدن جلو ماشین به پهلوی ماشین دیگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

remnant: بجامانده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

remnant: بجامانده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

transpire: به بیرون درز پیدا کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

transpire: به بیرون درز پیدا کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

free solo: صعود تنها و خطرناک بدون طناب و سازو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

free solo: صعود تنها و خطرناک بدون طناب و سازو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

depressurize: فشار درون وسیله یا ظرفی را کم کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

depressurize: فشار درون وسیله یا ظرفی را کم کردن ...

١ سال پیش

مدال‌های خشایار نوروزی