خشایار نوروزی - جزئیات مدال‌ها

اولین دیسلایک کردن

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lash out: ازروی خشم با چیزی که دستت هست مانند ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

refrain: بازداشتن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

colicky: پرهارت و پورت

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

logger: به آبجو هم گفته میشود ( مانند دلستر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tax: بار اضافه ( از جریان انرژی ) کشیدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

چاپار: اینهایی که اومدن گفتن این یه واژه ت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

not counting: بجز , جدا از

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you don't say: نگو !

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bagel: تو تنیس به برد یک ست با نتیجه " 0 - ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

creaky: زوار دررفته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mind meld: ذهن همدیگر را خواندن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

compartment: جاساز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fluke: یک خوشانسی پیش بینی نشده بزرگ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

doohickey: ماسماسک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

duffel: گونه ای کیف ورزشی که بیشتر لوله ای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resign: نگارش لاتین سایت رو درست کنید ! نمی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lamb: بره زاییدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reticent: خوددار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wild goose chase: ( یک زبانزد ) بیهوده برای یک چیز دس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scrambling: در نیروی هوایی : به سرعت برخاستن جن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reface: سر و کله کسی ( چیزی ) دوباره پیدا ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dry heaving: اُق زدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

walk over: وقتی در مسابقه ورزشکار به دلیلی ( آ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

soup: توان و کارایی موتور را بالا بردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

finicky: سخت پسند

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reflate: گسترش تولید و تحرک اقتصادی ( بدست د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prop up: تقویت کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

island: میز کمدی بزرگ وسط آشپزخانه ( که بعض ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pun: شوخی با کلمه ای که معنی دوپهلو میده ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hemostat: ( پزشکی ) ابزاری که کار انبر برای گ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blank cartridge: تیر مشقی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chiseler: آدم تیغ زن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

retain: در اختیار داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

theocratic: دین سالار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

theocratic: دین سالار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

race out: بسرعت بیرون رفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overcomplicate: بیش از حد پیچیده کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ding: غرشدگی، فرو رفتگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

represent: یه سفارش به زبان آموزان: چون مانند ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that is it: همینه !

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

easement: حق گذشتن یا استفاده از زمین کس دیگر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

set back: پسرفت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flatlander: ( آمریکا ) غریبه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

awol: کوتاه شده ی "Absent Without Officia ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feedback: به صدای جیغ مانند و ناهنجاری که از ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull over: دوستان آبادیس پیش از اینم پیشنهاد د ...

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plug: او پایش به سیم گیر کرد و دوشاخه را ...

١ سال پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aneurysm: گشادی رگها

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rustle up: با عجله چیزی را فراهم و تهیه کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jangle: صدای جیرینگ جیرینگ ( مانند صدای خور ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jangle: صدای جیرینگ جیرینگ ( مانند صدای خور ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

petabyte: [واحدی برای داده ها در کامپیوتر] یک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

aircon: [کوتاه شده: air conditioner ] تهویه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aircon: [کوتاه شده: air conditioner ] تهویه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

payslip: فیش حقوق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

de extinction: بازیابی کردن یک گونه ی منقرض شده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

grass widow: زنی که شوهرش گاه بگاه یا برای مدت د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

innuendo: گوشه کنایه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hand over: مبادله

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

show and tell: یک تکنیک آموزشی که در آن آموزگار از ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wax bean: لوبیا سبز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gazillionaire: فرد بسیار پولدار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kool aid: پودر شربت میوه ای

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

feel pain: همدردی کردن - I feel Your pain :من ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rub elbows: با کسی ارتباط برقرار کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rub elbows: با کسی ارتباط برقرار کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wired: عصبی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

patient zero: نخستین بیمار یک بیماری فراگیر شده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disgraced: بی اعتبار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disgraced: بی اعتبار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sell by date: تاریخ مصرف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the sack: سکس کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

easy on the eyes: جذاب ( hot )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

easy on the eyes: جذاب ( hot )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paper bag: کیف دسته دار کاغذی کوچک

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stooge: کله پوک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stooge: کله پوک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unheeded: نادیده گرفته شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

back draft: جریان هوایی که در یک فضای بسته مانن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

log cabin: کلبه چوبی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mustachioed: سبیلو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mustachioed: سبیلو

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

garland: ریسه ی گل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

garland: ریسه ی گل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bleed dry: ریخت کاملش : bleed sb dry خون کسی ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

utter: بروز دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

photocall: فرصتی که چند فرد مشهور کنار هم میای ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flophouse: جایی برای تلپ شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ignition: آتشزنه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flashover: آتش گرفتن یکباره و همزمان مقدار زیا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flashover: آتش گرفتن یکباره و همزمان مقدار زیا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flight deck: کابین خلبان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flight deck: کابین خلبان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

yayo: کوکایین

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ensue: درپی آمدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

taurus: گاو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

taurus: گاو

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spork: قاشق چنگالی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spork: قاشق چنگالی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cochair: کسی که با کس یا کسان دیگر بگونه اشت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cochair: کسی که با کس یا کسان دیگر بگونه اشت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cataclysm: بلای بزرگ و سهمگین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of the question: چیزی یا کاری بسیار نشدنی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

obliterate: نیست و نابود کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pass up: پس زدن ( پیشنهاد )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

holding: بازداشتگاه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

matriarch: کلانتر زن ( کردی :کلانتر ژِن )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chimeric: یک جانور استوره ای که بدنش از تکه ه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chimeric: یک جانور استوره ای که بدنش از تکه ه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dolly: چرخ دستی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dolly: چرخ دستی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gurney: تخت چرخدار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gurney: تخت چرخدار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

set foot: پا گذاشتن ( در جایی )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mucus: چِلم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mucus: چِلم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

colicky: پرهارت و پورت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

foregone: گذشته forego - از نگر زمانی یا مکان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flash mob: گردآمدن گروهی در یک مکانی از شهر و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

misogyny: زن ستیزی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temper tantrum: شلوغ بازی درآوردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

temper tantrum: شلوغ بازی درآوردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bidness: یک زبانزد ( اصطلاح ) کوچه بازاری بر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knickers: شورت زنانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contrarian: کسی که در زندگی برخلاف جریان شنا می ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bite to eat: تهبندی کردن ( یک غذای مختصر خوردن )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bitumen: جاده آسفالته ; کوتاه شده : Bitumen ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bitumen: جاده آسفالته ; کوتاه شده : Bitumen ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lucky dog: خرشانس

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

riviera: یک منطقه ساحلی با آب و هوا و پوشش گ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

riviera: یک منطقه ساحلی با آب و هوا و پوشش گ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wild goose chase: ( یک زبانزد ) بیهوده برای یک چیز دس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

snooper: کسی که به کار دیگران سرک میکشد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ingratiate: خود را در دل کسی جا کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boner: راست شدگی آلت مرد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

volley: ( در فوتبال یا تنیس ) سرضرب و بی ان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

volley: ( در فوتبال یا تنیس ) سرضرب و بی ان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whimper: ناله و صدای ضعیفی مانند زوزه که از ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stamp out: جلوگیری یا ازمیان بردن یک چیز بد.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of whack: خارج از کنترل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pink slip: فعل :اخراج کردن کسی از کارش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

synergist: هم افزا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

live wire: فرد پرانرژی و پیش بینی ناپذیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bankability: پولسازی، سودآوری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pay out: پرداخت یه پول قلمبه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ratchet: در کاربرد کوچه بازاری ( اسلنگ ) میت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

probable: شدنی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

happily ever after: خوش و خرم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ish: قدری، تا اندازه ای

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mull: به فکر افتادن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inferared: فروسرخ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tinder: آتشگیره

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

canting: کج و کوله

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put up: پیشاپیش ترتیب دادن ( برای فریب کسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plus one: یکنفر اضافی که شخص دعوت شده به مهما ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fresh off the boat: تازه از راه رسیده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

squalid: ناجور

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

squalid: ناجور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

footsie: با پای خود پای دیگری را لمس کردن ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

footsie: با پای خود پای دیگری را لمس کردن ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at it again: دوباره داره یه کارایی میکنه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

woo: دل کسی را بدست آوردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mortify: به زحمت انداختن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a matter of weeks: تنها چند هفته ( که بجای weeks میتو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

act out: ابراز و نشان دادن آنچه که در ذهن شخ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kinesis: دگرگون کردن تراز فعالیت یک ارگانیسم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wise: در هر سه شکل نام ، صفت و فعل بکار م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

swaggy: شخص مطمین از خود

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gobshite: آدم احمق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

willy nilly: دلبخواهی، دیمی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gizmos: ماسماسک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hyped up: ( صفت ) هیجان زده یا دلواپس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rehash: معنی واژه : دوباره ریز ریز کردن است ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go to person: get - to guy هم گفته میشود :آدم به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flake: ( فعل ) بهمراه on : تو زرد درآمدن د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

carny: - کوتاه شده برای کارناوال - کسی که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carny: - کوتاه شده برای کارناوال - کسی که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tupperware: یک دسته ظرفهای پلاستیکی از کوچک به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

treacle: چاپلوسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jam up: گیر کردن، گیر انداختن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

casing: پوکه ( گلوله )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

casing: پوکه ( گلوله )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hubris: غرور گستاخانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

copper: cop ( پلیس ) کوتاه شده هیمن واژه اس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wistful: حسرت به دل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

parkway: جاده باغ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

parkway: جاده باغ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bogart: برای خود برداشتن یا نگهداشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bogart: برای خود برداشتن یا نگهداشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pish posh: چرت، مزخرف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fumble: ناشی بازی درآوردن، ناشیگری کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

padlock: به قفلهای پهن معمولی که امروزه بکار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get through: پیشرفتن به مرحله بعد یک فرآیند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

doting: دوست داشتن خرکی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bon: ( فرانسوی ) خوب، درست

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bon: ( فرانسوی ) خوب، درست

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plot thickens: پیچیده و بغرنج شدن

١ سال پیش

مدال‌های خشایار نوروزی