خشایار نوروزی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

colicky: پرهارت و پورت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

foregone: گذشته forego - از نگر زمانی یا مکان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

got hosed: همان got screwed; که میشود : دهن کس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

forthcoming: برنامه ریزی شده یا در آستانه رویداد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flash mob: گردآمدن گروهی در یک مکانی از شهر و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

misogyny: زن ستیزی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

misogyny: زن ستیزی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temper tantrum: شلوغ بازی درآوردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

temper tantrum: شلوغ بازی درآوردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bidness: یک زبانزد ( اصطلاح ) کوچه بازاری بر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bidness: یک زبانزد ( اصطلاح ) کوچه بازاری بر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

extraterrestrial: ( E. T ) فرا زمینی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knickers: شورت زنانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

knickers: شورت زنانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contrarian: کسی که در زندگی برخلاف جریان شنا می ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bite to eat: تهبندی کردن ( یک غذای مختصر خوردن )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bitumen: جاده آسفالته ; کوتاه شده : Bitumen ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bitumen: جاده آسفالته ; کوتاه شده : Bitumen ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lucky dog: خرشانس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lucky dog: خرشانس

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

riviera: یک منطقه ساحلی با آب و هوا و پوشش گ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

riviera: یک منطقه ساحلی با آب و هوا و پوشش گ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wild goose chase: ( یک زبانزد ) بیهوده برای یک چیز دس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

snooper: کسی که به کار دیگران سرک میکشد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

critch: ظرف سفالی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ingratiate: خود را در دل کسی جا کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ingratiate: خود را در دل کسی جا کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spin off: فرآورده و محصول جانبی ( از یک پروژه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boner: راست شدگی آلت مرد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

boner: راست شدگی آلت مرد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

volley: ( در فوتبال یا تنیس ) سرضرب و بی ان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

volley: ( در فوتبال یا تنیس ) سرضرب و بی ان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

slog out: مبارزه کردن تا هنگامیکه یکی از دو م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whimper: ناله و صدای ضعیفی مانند زوزه که از ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stamp out: جلوگیری یا ازمیان بردن یک چیز بد.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of whack: خارج از کنترل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pink slip: فعل :اخراج کردن کسی از کارش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

synergist: هم افزا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

live wire: فرد پرانرژی و پیش بینی ناپذیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

linger: طولش دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

invariant: ناوردا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

boo: دوست ( دختر/پسر )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bankability: پولسازی، سودآوری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pay out: پرداخت یه پول قلمبه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ratchet: در کاربرد کوچه بازاری ( اسلنگ ) میت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ratchet: در کاربرد کوچه بازاری ( اسلنگ ) میت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

probable: شدنی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

exterior: نمای بیرونی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

happily ever after: خوش و خرم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ish: قدری، تا اندازه ای

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ish: قدری، تا اندازه ای

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mull: به فکر افتادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

debunk: درباره چیزی روشنگری کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inferared: فروسرخ

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wee lad: پسر کوچولوی دوست داشتنی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

profiler: کسی که ویژگیهای شخصیتی و روانی دیگر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tinder: آتشگیره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turnover: گردش مالی در یک بازه زمانی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

canting: کج و کوله

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put up: پیشاپیش ترتیب دادن ( برای فریب کسی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go to bat: پشتیبانی کردن از کسی که نیاز به کمک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plus one: یکنفر اضافی که شخص دعوت شده به مهما ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fresh off the boat: تازه از راه رسیده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fresh off the boat: تازه از راه رسیده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

squalid: ناجور

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

squalid: ناجور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

footsie: با پای خود پای دیگری را لمس کردن ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

footsie: با پای خود پای دیگری را لمس کردن ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at it again: دوباره داره یه کارایی میکنه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at it again: دوباره داره یه کارایی میکنه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

woo: دل کسی را بدست آوردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mortify: به زحمت انداختن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a matter of weeks: تنها چند هفته ( که بجای weeks میتو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a matter of weeks: تنها چند هفته ( که بجای weeks میتو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

haywire: خارج از کنترل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

act out: ابراز و نشان دادن آنچه که در ذهن شخ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reenact: بازگو کردن و نشان دادن یک رخداد در ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kinesis: دگرگون کردن تراز فعالیت یک ارگانیسم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

forever ago: مدتها پیش از این

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wise: در هر سه شکل نام ، صفت و فعل بکار م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

light bar: چراغ بلند و کشیده مانند آنچه که روی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

swaggy: شخص مطمین از خود

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

swaggy: شخص مطمین از خود

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rexie: کسی که دچار بی اشتهایی عصبی است.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gobshite: آدم احمق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

beard: مردی که برای لاپوشانی همجنسگرا بودن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

willy nilly: دلبخواهی، دیمی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gizmos: ماسماسک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hyped up: ( صفت ) هیجان زده یا دلواپس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hyped up: ( صفت ) هیجان زده یا دلواپس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rehash: معنی واژه : دوباره ریز ریز کردن است ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

running buddy: بهترین دوست ( رفیق فاب )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go to person: get - to guy هم گفته میشود :آدم به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go to person: get - to guy هم گفته میشود :آدم به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flake: ( فعل ) بهمراه on : تو زرد درآمدن د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

carny: - کوتاه شده برای کارناوال - کسی که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carny: - کوتاه شده برای کارناوال - کسی که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tupperware: یک دسته ظرفهای پلاستیکی از کوچک به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

treacle: چاپلوسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jam up: گیر کردن، گیر انداختن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

casing: پوکه ( گلوله )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

casing: پوکه ( گلوله )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hubris: غرور گستاخانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

copper: cop ( پلیس ) کوتاه شده هیمن واژه اس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wistful: حسرت به دل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wistful: حسرت به دل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

parkway: جاده باغ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

parkway: جاده باغ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bogart: برای خود برداشتن یا نگهداشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bogart: برای خود برداشتن یا نگهداشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pish posh: چرت، مزخرف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pish posh: چرت، مزخرف

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

brass tack: پونِز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lace doily: توری سر میز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fumble: ناشی بازی درآوردن، ناشیگری کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

padlock: به قفلهای پهن معمولی که امروزه بکار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get through: پیشرفتن به مرحله بعد یک فرآیند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

doting: دوست داشتن خرکی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bon: ( فرانسوی ) خوب، درست

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bon: ( فرانسوی ) خوب، درست

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

plot thickens: پیچیده و بغرنج شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plot thickens: پیچیده و بغرنج شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slutty: بی بندوبار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

putz: آدم چِرت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

putz: آدم چِرت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blowback: در "Merriam - Webster " اینگونه تعر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

temp: موقت، موقتی ( کوتاه شده ی :temporar ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

juking the stats: بازی با اعداد و آمار ( آمارسازی درو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut a deal: به توافق رسیدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

skell: ( نیویورک ) ولگرد ، بیخانمان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

skell: ( نیویورک ) ولگرد ، بیخانمان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jollify: مهمانی ( پارتی ) گرفتن و شادی کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bloodlust: ( نام ) تشنه ی خون

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flush out: شستن وبردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

supination: چرخش ( تمایل ) به بیرون

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

supinate: چرخاندن بسوی بیرون

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

supinate: چرخاندن بسوی بیرون

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kinder: ( آلمانی ) فرزندان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get by: کنار آمدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burb: کوتاه شده "suburb" :حومه شهر ( برای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

face away: رو برگرداندن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

skiff: قایق موتوری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chug: یک نفس مقدار زیادی ( بویژه آبجو ) ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

megapopular: بسیار فراگیر و ر ایج، بسیار مردم پس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

coke habit: اعتیاد به کوکایین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

connoisseur: کسی که وارد و خبره است در چیزهای سل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go beet red: مثل لبو از خجالت سرخ شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

qualms of conscience: عذاب وجدان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drop the odd pearl: سخنان نغز و گهربار گفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leery: ( واژه هایی هست که برابر درستی تو ز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thud: صدای تلپ مانندی که با افتادن یک چیز ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

agoraphobic: ناهنجاری روانی ترس ( شدید و فلج کنن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

backfoot: ( back foot هم نوشته میشود ) : پا پ ...

١ سال پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sat tech: ویژهکار ماهواره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sat tech: ویژهکار ماهواره

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sand dunes: تپه های ریگ روان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sand dunes: تپه های ریگ روان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of the woods: دیگر در خطر نبودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

out of the woods: دیگر در خطر نبودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

railgun: یک جنگ افزار که با نیروی الکترومغنا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

railgun: یک جنگ افزار که با نیروی الکترومغنا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gantry: یک سازه بلند پل مانند که تجهیزهایی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gantry: یک سازه بلند پل مانند که تجهیزهایی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ex nihilo nihil fit: انگلیسی: nothing comes from nothin ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

litigator: خواهان, پیگرد قانونی کننده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intrusion: کسی را به عمد در شرایط ناخوشایند یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hooky: بی اجازه مدرسه یا سرکار نرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hooky: بی اجازه مدرسه یا سرکار نرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dogfight: جنگ رودروی دو هواپیمای جنگنده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dogfight: جنگ رودروی دو هواپیمای جنگنده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

insult: نخستین بیمار شناسایی شده از یک بیما ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sitrep: گزارش عملیات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sitrep: گزارش عملیات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

suck up: چاپلوسی کردن, پاچه خواری کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

stack: روی هم انباشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jimmy jump: کسی که به میان یک مسابقه در حال انج ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jimmy jump: کسی که به میان یک مسابقه در حال انج ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grok: دریافتن چیزی بگونه ی دلی یا ناخودآگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

grok: دریافتن چیزی بگونه ی دلی یا ناخودآگ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

giggle juice: آب شنگولی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

glance off: کمانه کردن , منحرف شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

glance off: کمانه کردن , منحرف شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

buck naked: کامل برهنه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

buck naked: کامل برهنه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

barren land: زمین بایر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

barren land: زمین بایر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kiss and tell: آشکار کردن اطلاعات خصوصی یا محرمانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kiss and tell: آشکار کردن اطلاعات خصوصی یا محرمانه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ripple effect: پیامدهای ادامه دار یک کار یا رخداد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ripple effect: پیامدهای ادامه دار یک کار یا رخداد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cash strapped: کسی که آه در بساط ندارد

١ سال پیش

مدال‌های خشایار نوروزی