خشایار نوروزی

خشایار نوروزی

فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده



psyop٠١:٣٨ - ١٤٠١/٠٥/١٠عملیات روانیگزارش
2 | 1
pull over٢١:٣٧ - ١٤٠١/٠٣/٢٨دوستان آبادیس پیش از اینم پیشنهاد دادم و بازم برای چندمین بار یادآوری میکنم چگونگی نوشتن انگلیسی تو فیلد جستجو رو درست کنید چون مانند این واژه و فعل ... گزارش
21 | 1
resign١١:٣٤ - ١٤٠١/٠٣/٠٤نگارش لاتین سایت رو درست کنید ! نمیشه واژه های مرکب انگلیسی رو درست اینجا وارد کرد برای نمونه همین re - sign که یه واژه کاملن متفاوته با resign ، خوا ... گزارش
7 | 0
bagel٢٠:١٥ - ١٤٠١/٠٢/٠٤تو تنیس به برد یک ست با نتیجه " 0 - 6 "میگنگزارش
9 | 1
give lip١٦:٠٢ - ١٤٠١/٠١/١٣بد دهنی کردنگزارش
0 | 0
be easier said than done١٧:١١ - ١٤٠١/٠١/١٢گفتنش آسونهگزارش
0 | 0
put one's head on the block١٦:٢٦ - ١٤٠٠/١٢/٢٥شهرت و اعتبار خود را وسط گذاشتنگزارش
2 | 1
you don't say٢٢:٢٠ - ١٤٠٠/١٢/١٤نگو !گزارش
9 | 0
lash out١٢:٠٦ - ١٤٠٠/١٢/٠٦ازروی خشم با چیزی که دستت هست مانند شلاق ضربه زدن. ( جالبه اینو یه سایت برای کاری که زورف ( تنیسور آلمانی ) که با راکتش با خشم تمام به سکوی داور و زی ... گزارش
7 | 0
feedback٢٢:٠٧ - ١٤٠٠/١٢/٠٤به صدای جیغ مانند و ناهنجاری که از میکروفون، آمپلی فایر و مانند آن ( هنگامی که روشن میشود شنیده میشود ) نیز گفته میشود.گزارش
14 | 0
crown١١:٢٢ - ١٤٠٠/١٢/٠١به معنای " رقم زدن ( یک رخداد ) " هم هست: . It will crown a important point of history ( نقطه مهمی از تاریخ را رقم خواهد زد. )گزارش
7 | 0
slick sleeve٢١:٥٨ - ١٤٠٠/١١/٢٩سرباز یا نظامی جنگ ندیدهگزارش
2 | 0
reticent٠١:٤٩ - ١٤٠٠/١١/٢٠خوددارگزارش
9 | 0
awol١٤:١٦ - ١٤٠٠/١١/١٧کوتاه شده ی "Absent Without Official Leave " : نهست از محل خدمت بدون اجازه ( مرخصی )گزارش
14 | 0
smart as a whip١٤:٥٩ - ١٤٠٠/١١/١٥بسیار تیزهوشگزارش
5 | 0
flatlander٢٢:٠٧ - ١٤٠٠/١١/٠٤( آمریکا ) غریبهگزارش
2 | 0
colorway١٣:٤٠ - ١٤٠٠/١٠/٢٢رنگبندیگزارش
2 | 0
count٢٠:١٧ - ١٤٠٠/١٠/١٥روی کسی یا چیزی حساب کردنگزارش
5 | 1
lamb٠١:٤٦ - ١٤٠٠/١٠/١٥بره زاییدنگزارش
14 | 1
intoxicate٠٠:٤٤ - ١٤٠٠/١٠/١٣شرایط عادی نداشتن ( بخاطر مصرف الکل یا مواد )گزارش
2 | 0
roll into٢٣:٣٠ - ١٤٠٠/١٠/١٢بگونه ی یکجا در کسی یا جایی گردآمدنگزارش
2 | 0
set back١٨:٢٤ - ١٤٠٠/١٠/١٠پسرفتگزارش
16 | 0
easement٠٢:١١ - ١٤٠٠/١٠/٠١حق گذشتن یا استفاده از زمین کس دیگری ( مثلن برای گذر دادن گله یا خودرو . . . ) در صورتی که بکار بردن مسیر دیگر وقتگیر و هزینه زا باشد.گزارش
7 | 0
broad١١:٣٤ - ١٤٠٠/٠٩/٢٦توهین آمیز : گشاد ( جنده )گزارش
14 | 4
that is it٢١:٠٧ - ١٤٠٠/٠٩/٢١همینه !گزارش
9 | 0
priced in١٨:١٥ - ١٤٠٠/٠٩/١٩پیش خور شدن یک خبر مهم ( بیشتر برای خبرهای مهم اقتصادی بکار میرود )گزارش
2 | 0
spontaneous٢٠:٥٨ - ١٤٠٠/٠٩/١٤برای فرد : کسی که بجوش است و زود با دیگران دوست میشود.گزارش
9 | 1
proliferator١٩:٤٩ - ١٤٠٠/٠٩/٠٧گسترش دهنده، پخش کنندهگزارش
5 | 0
represent١٣:٥٣ - ١٤٠٠/٠٩/٠٧یه سفارش به زبان آموزان: چون مانند همه زبانها با برگردان یک واژه انگلیسی به فارسی چندین و شاید بسیار واژه برابر اون در ترجمه ها نشون داده میشه ، اون ... گزارش
25 | 0
ding١٦:٤١ - ١٤٠٠/٠٩/٠٥غرشدگی، فرو رفتگیگزارش
9 | 0
overcomplicate١٧:٥٨ - ١٤٠٠/٠٩/٠٤بیش از حد پیچیده کردنگزارش
7 | 0
race out٢٣:٠٢ - ١٤٠٠/٠٩/٠٣بسرعت بیرون رفتنگزارش
7 | 0
roller bag٢٣:٤٢ - ١٤٠٠/٠٩/٠١ساک یا چمدان چرخدارگزارش
0 | 0
theocratic١٦:٠٢ - ١٤٠٠/٠٨/٢٨دین سالارگزارش
14 | 0
theocracy١٦:٠٢ - ١٤٠٠/٠٨/٢٨دین سالاریگزارش
2 | 1
retain١٥:٥١ - ١٤٠٠/٠٨/٢٨در اختیار داشتنگزارش
7 | 0
bane١٥:١٧ - ١٤٠٠/٠٨/٢٨سربه نیست کردن، نابود کردنگزارش
2 | 0
passed on٢٣:٠٨ - ١٤٠٠/٠٨/٢٥درگذشتهگزارش
7 | 1
mind meld٠٠:٠٠ - ١٤٠٠/٠٨/١٤ذهن همدیگر را خواندنگزارش
9 | 1
sparring١٨:٠٧ - ١٤٠٠/٠٨/١٢مبارزهگزارش
5 | 0
chiseler٢٢:٤٦ - ١٤٠٠/٠٨/٠٩آدم تیغ زنگزارش
2 | 0
blank cartridge١٠:٤٨ - ١٤٠٠/٠٧/٣٠تیر مشقیگزارش
2 | 0
hemostat٠١:١١ - ١٤٠٠/٠٧/٢٩( پزشکی ) ابزاری که کار انبر برای گرفتن و فشار دادن را انجام میدهد ولی شکل آن مانند قیچی است.گزارش
14 | 0
dead drop٢٣:٢٥ - ١٤٠٠/٠٧/١٩{ dead letter box هم گفته میشود} مکانی که از قبل برای جابجایی اطلاعات به طرف دوم در نگر گرفته شده است.گزارش
7 | 0
rolled oat١٣:٣٥ - ١٤٠٠/٠٦/٢٣جو پرکگزارش
5 | 0
locked and loaded٢٠:٤٢ - ١٤٠٠/٠٥/٣١آماده برای حمله ( شلیک )گزارش
2 | 0
and then some٢٣:٢١ - ١٤٠٠/٠٥/٢٩و یکمی بیشترگزارش
2 | 1
cryogenic١٩:٤٣ - ١٤٠٠/٠٥/٢٨نگهداری بدن مردگان در دمای بسیار پایین به این امید که در آینده با پیشرفت دانش بتوان آنها را زنده کرد.گزارش
5 | 1
cash and carry٠١:٣٧ - ١٤٠٠/٠٥/٢٨تنها نقدی کار کردن ( پول نقد بده و ببر )گزارش
0 | 0
dead wrong٠٣:٣٢ - ١٤٠٠/٠٥/٢٤کاملن در اشتباهگزارش
2 | 0

فهرست جمله های ترجمه شده



rather٢٢:٥١ - ١٤٠٠/١١/٠٩
• They did not experience pain, but rather pleasure.
آنها درد را تجربه نکردند بلکه لذت بردند.
5 | 1
bagged١١:١٣ - ١٤٠٠/١٠/٢٣
• He bagged anecdotes for a dictionary.
اون مثلها رو برای یک فرهنگ لغت گردآوری کرد.
0 | 0
bagged١١:١١ - ١٤٠٠/١٠/٢٣
• She bagged a fabulous fortune according to the will.
اون بر اساس وصیتنامه یه ثروت افسانه ای گیرش اومد
5 | 0
plug١٣:٠٨ - ١٣٩٨/٠٤/٠٦
• He tripped over the wire and yanked the plug out.
او پایش به سیم گیر کرد و دوشاخه را از برق کشید
12 | 0
scrambled٢٢:٠٠ - ١٣٩٧/٠٩/١٩
• The girl scrambled over the wall.
دختر چاردست و پا روی دیوار حرکت کرد
9 | 1
divvy٠١:٣٩ - ١٣٩٧/٠٦/٠٢
• They decided to divvy the money they'd stolen.
آنها بر آن شدند که پولی را که دزدیده بودند را بخش کنند
5 | 0