پیشنهادهای کاردۆ / Kardo (١,٥٢٥)
ضَمیرِ اَوَّلِ شَخصِ جَمع: [دستورِ زبان] نامواژەیِ فردِ یکمِ گروهی / چندگانه
ضَمیرِ مُوصولی: [دستورِ زبان] نامواژەیِ پیوندی
ضَمیرِ شَخصی: [دستورِ زبان] نامواژەیِ فردی
ضَمیرِ اِشاره: [دستورِ زبان] نام واژه یِ نشان دهی
ضَمیر: ١. درون، اندرون، دل، ذهن، سرشت، نهاد، وجدان ٢. [دستورِ زبان] نامواژه
حَرفِ مُعَرِّفه: [دستورِ زبان] شناسواژه
حَرفِ تَعریف: [دستورِ زبان] شناسواژه
نامُعَیَّن: [دستورِ زبان] ناشناخته
مُعَیَّن: ١. نشان - شده، آشکارشده، نشانزد؛ گزینش - شده، برگزیدەشدە؛ گماشتەشدە؛ هکانیده ٢. [دستورِ زبان] شناختەشده مُعِین: یار، یاور، یاریدهنده، کمککن ...
حالَتِ مَفعولِ باواسِطه: [دستورِ زبان] شکلِ کنشپذیرِ بامیانجی / ناگذرا، شکلِ برایی
حالَتِ مَفعولیِ غِیرەصَریحِ حَقیقی: [دستورِ زبان] شکلِ کنشپذیرِ بیمیانجی، شکلِ برایی
حالَتِ مَفعولی: [دستورِ زبان] شکلِ کنشپذیرانه، شکلِ رایی
حالَتِ مَفعولِ بی واسطه: [دستورِ زبان] فرایندِ کنشپذیرِ بیمیانجی / گذرنده، فرایندِ رایی
حالَتِ مَفعولِ بی واسطه: [دستورِ زبان] فرایندِ کنشپذیرِ بیمیانجی، فرایندِ رایی
وَضع: ١. گذاشتن، نهادن ٢. روال، کاروبار، روالِ زندگی، روالِ گذران، روند، فرایند؛ دوره، زمانه؛ شکل؛ توان؛ سروسامان
قِیدی: [دستورِ زبان] بَستواژەای
صِفَتِ برترین: [دستورِ زبان] ویژگیِ برترین
صِفَتِ فَرعی: [دستورِ زبان] بَستواژه
صِفَتِ مُوروثی: [دستورِ زبان] ویژگیِ واگذارپذیر / واگذارشده
صِفَتِ برتر: [دستورِ زبان] ویژگیِ برتر
صِفَتِ عالی: [دستورِ زبان] ویژگیِ برترین
صِفَتِ اِشاره: [دستورِ زبان] ویژگیِ نشاندهی
صِفَتِ تَفضیلی: [دستورِ زبان] ویژگیِ برتر
صِفَتِ مُشَبِّهه: [دستورِ زبان] ویژگیِ همانندساز
١. ( ادبی، دستورِ زبان ) ویژگی ۲. ویژگی؛ برجستگی ٣. ( در پیوند ) : - سرشت، - خو، - منش ٤. نامِ بنواژه ﴿مصدر﴾ ٥. [همگانی، مجاز] مهر، وفاداری ٦. [کهنه] ...
عَمَلیّات: ١. روند، فرایند ٢. لشکرکِشی، سپاەکِشی، سربازکِشی، یورش، تازش، آفند، پیکار، کارزار ٣. راهبرد
شَرایِط: ١. پیشنیازها، پیمان، سامه ٢. روال، کاروبار، روالِ زندگی؛ زمان، روزگار، دوره، زمانه؛ همەچیز
اُوضاع: روال، کاروبار، روالِ زندگی، همەچیز
اِعتِصاب - کُنَنده: پرهیزنده، پرهیزشگر ١. دست - ازکارکِش، کارپَرهیز، سرپیچیگر در کار، نافرمان از کار ٢. خوراکپَرهیز
اِعتِصاب کَردَن: پرهیزش ١. دست - ازکارکِشیدن، کارپَرهیزی کردن، خودداری از کار، سرپیچی در کار، از کار سرپیچی کردن، نافرمانیِ کاری ٢. خوراکپَرهیزی کردن
اِعتِراض: ناخرسندی، ناخشنودی، ناهمسویی، واخواهی، واخواست
اِعتِصاب: پرهیزش ١. دست - ازکارکِشی، کارپَرهیزی، سرپیچی در کار، نافرمانیِ کاری ٢. خوراکپَرهیزی
وارونەیِ، سرپیچی از، ناسازگار با، سازگار نبودن با
مَزیَّت: ١. برتری، خوبی، سود ٢. پاداش، اضافەپرداخت، مژدگانی، بخشش، دهش، پیشکش، دستخوشانه، شاگردانه
مَزایا: ١. برتری، خوبی ٢. پاداش، اضافەپرداخت، مژدگانی، بخشش، دهش، پیشکش، دستخوشانه، شاگردانه
یکپارچگیِ اُروپا
انجمنِ کارگری
مَقصَد: ١. پایان، پایانگاه، پایانِ سفر، خواستگاه، آماجگاه، آرمانگاه ٢. خواست، آرمان، آماج
مَبداء: سرچشمه؛ آغاز، آغازگاه؛ آغازِ سفر
مَبدا: آغاز، آغازگاه؛ آغازِ سفر
وَکیلِ دَعاوی: نمایندەیِ / وکیلِ سازش
سوءِقَصد: کُشتارجویی، کُشتارخواهی، خواستِ کُشت، گرایشِ کُشت، یازیدن، دریازیدن، یازندگی، یازش، یازشگری
سوءِقَصدکُنَنده: کُشتارجو، کُشتارخواه، یازنده، یازشگر
بانُفوذ: رخنەگر، کارا، کارساز، کارآمد، هنایشگر
رخنەگر، کارا، کارآمد، کارساز، هنایشگر
مَحبوب: خوشنام، سرشناس؛ مردم - پسند
اَفراد: کسان، مردم، گروه، دسته، نیرو؛ سربازها، سربازان
سَوارەنِظام: سوارەلشکر، نیرویِ سواره
پیادەنِظام: پیادەلشکر، نیرویِ پیاده
عامِل: ١. پدیدآورنده، سازنده؛ مایه، زمینەساز؛ انجامگر، انجامدهنده، کننده؛ فراهمگر، فرآور ٢. کارگذار ٣. کنشگر، کنشور ۴. کارگر، باربر ۵. گماشته، مزدور، ...