پیشنهادهای کامبیزدارابی (٢٩٩)
شو =در زبان لکی به معنای شب است وشوانه =شبانه
ضمایر زبان لکی = مِ=من ایمَ=ما تو =تو هومه =شما اِو=او اِونه=آنها
ضمایر اشاره در زبان لکی : عبارتند از: یه =این یه ونه ( یا نه ) =اینها اَوَ=آن آونه َ ( اَوانه ) =انها
یه =به فتح ی �� درزبان لکی و لری به معنای اسم اشاره ی این به کاربرده میشود . که هم اشاره ی به شخص وهم برای ا شاره ی به اشیا و غیر انسان کاربرد دارد .
او=به فتح الف و فتح و �v�= او درزبان لکی به شکل �v� گفته می شود . و برای اشاره به سوم شخص غایب و همچنین برای اشاره ی به اشیای دور بکا ربرده میشود . ...
آو =که به معنای آب آمده است و در زبان لکی به شکل ( آو ) تلفظ می شود .
ساورین =بزنر که جلوز گله می اندازن وراه بلد گله می شود و چون در مراسمات و به خصوص مراسم شاد ی برای پذیرایی از مهمانان از بزهای نر استفاده می کردند و ...
آ یل، عایل =، همان عیال است که در زبان لکی به شکل عایل تلفظ می شود وبه معنای بچه می باشد منال =این کلمه هم که دراشل من عیال بوده است وبه شکل من عال ...
مال رو یا مالرو =هرمسزر و راهی که مخصوص رفت وآمد حیوانات باشد . مال =به حیوانات اهلی که در تملک شخص باشد مال گفته می شود. رو =ازرفتن آمده است .
قواره = ترکیب _سروشکل _قد وقیافه معنا می دهد قد واره =قواره قد =بلندا ، بلندی جسم واره =مانند و مثل ، دراصل پسوند شباهت محسوب میشود
وارش =درزبان لکی این کلمه به معنای بارش می باشد وارشت =وارش =بارش
وئر =برف درزبان لکی کلمه ی وئر یا ور به فتح و وفر ویا بفر همه ی این تلفظ ها یی که یا شد درزبان لکی و زبانهای ایرانی مورد استفاده شده است و می شود و ...
دال =علاو برمعنی عقاب که در پیش توضیح داده شد . به دال کسی رفتن =به سراغ کسی رفتن معنا می دهد که در اینجا درست کلمه ی دال به شکل زیر است . دیار =دا ...
چورو یا چرو =به کسر چ یعنی درختانی که نیاز به آب زیادی ندارند و در بین کوهها و کوهپای ها که آبگیر نیستند سبزمی شوند و رشد می کنند وهیچ میوه ای هم ند ...
آسن و آسنگر =آهن و آهنگر در زبان های لکی و کردی و لری همین حالا هم تلفظ می شود .
چرمه یا چرمی =سفید و هرچیزی که به رنگ سفید است . سفید رنگ در زبان لکی
هاوش یا هوش =به معنای هیزم و به معنای خانه به کاربرده می شو د . هیزم و چوبهایی که به شکر الوار که هم به شکل گرد و هم به شکل تخته های مستطیلی بریده ش ...
شاو یا شو =شب در زبان لکی به جای شب به کار برده می شود .
مژ=به کسر م در زبان لکی به معنای ذغال افروخته و کاملا سرخ است .
چزیا = حالتی است که براثر لمس کردن اجسام داغ بر پوست ایجاد می شود و صدای ( چ ز ) ایجاد می شود . و درمجاز ودرمعنای مجد هم به کابرده می شود . مثال : ف ...
شلپیا= حالت له شدگی اجسام نرم و میوه ها که در اثر ضربه شکل اولیه ی خودر ازدست می دهند.
در زبان لکی کلمه هویی وجود دارد که معادل آن ها در فارسی و یا دیگر زبان ها وجود ندارد . مثل : قوپیا =فرورفتگی اجسام سخت وسفت واجسام جامد مثا قوطی تو ...
ستن =سوختن و س تم =سوختم در زبان لکی س وتم =سوحتم =سوختم
پدر =Father_dady_Papy پدر _بابا _باوه_پاپا
پدر بزرگ =گرند فادر Grand father
میروژ یا میرو ج یا میرو جه و میروژه= مورچه این اسم دراصل به معنای جانور کوچکی از دسته ی بندپایان است . می رو چه =کاراین جاندار این است که قطعات کوچ ...
دال= عقاب احتمالا به خاطر این که عقاب بالهایش را به طرف جلو می گیرد وسر و سینه را به صورت افقی وروبه جلو می گیرد . و فرود آمدن این پرنده با بفیه پرن ...
دت =دختر درزبان لکی و هم اکنون هم به همین شکل به کارمی رود . دوغ در =دوغ تر =دوختر ودوتر و دو ار ودت
کر یا کور =پسر به زبان لکی ک و مصوت کوتاه او و ر مشدد است .
کیسل =لاک پشت درزبان لکی ودر بعضی از قسمت ها ی لک نشین کیسله تلفظ می شود .
با وه =پدر و بابا درزبان لکی یکی از الفاظ وواژه هایی که پدر را معنا می دهد .
درزن =سوزن . ودراصل این کلمه :درز زن آنچه که درز ایجاد می کند و درمیان درز وارد می شود. سو =سوراخ ریز زن =زننده ودکردی به شکل سوزان تلفظ می شود . ...
گوراوی =یعنی جوراب ، درزبان لکی تا ۳۰ سال پیش استفاده می شد . گوراوی =گیراوی =گیراو=گرآو=جراو وجیراو هم سیر گویش وتلفظ کلمه می باشد . جوراب =گیرنده ...
هسان =درزبان لکی به معنای سوهان و وسیله ای مخصوص سابیدن وساییدن وسایل دیگر می باشد. سیر تکاملی کلمه : هرساوانه =هرساوان =هساوان =هسان
کمچه یا کم چه =درزبان لکی این کلمه به معنای قاشق است . کم چین ه =وسیله ای که مقدارکمی از غذا یا چیز دیگری را برمی دارد وکمچینه ویا کمچین و یا کمچنه ...
دهره=دره =به معنا ی وسیله ای که با آن پوست حیوانات را می کندند و چاقو معنا می دهد . در کلمه ( پوست در ) که همان پسر است . در =درنده ودره=در =درنده ...
ساورمه =ساب خورده و صاف و صیقلی معنا می دهد . درفارسی کلمه سیب هم به معنای ساب خورده و پوستی صاف و صیقلی دارد . ساب خورده ساوورردمگ =ساو واردمه = ...
مر=جایی که سرداست و به غار گفته می شود در زبا ن لکی مر=غار از مردن ومرگ می آید وجایگاه وسرای مردگان معنا می شود . آن زمان درغار زندگی می کردند و هن ...
کچک =که یا کوه چک که =کوه چک =تیزی لبه صخره های کوه که مجازا به معنای تیکه های کوچک سنگ وبا این تفسیر راحت تر می توان علت نامگذاری کچک را درک کرد
درزبان لکی =به معنای قورباغه قول واخه =گول واخه = گول =گول آو وگول آب ؛آبی که دریک گودال وسیع ماندگار شده است وماندآب واخه یا واخ =باغ و جایی که گی ...
بایلام خدمت دوستان ادب دوست واساتید زبان شناس :ما در بحث ریشه یابی کلمات و واژه ها باید خدمت شما عرض کنم که زبان فارسی ، ازلحاظ تاثیر پذیری از زبانها ...
غار = گاور =گار =غور =غاور=غار گور =دیارمردگان . مکانی که انسانهای اولیه درآن زندگی می کردند و خیلی هم در همان جا می مردند و دفن می شدند .
هنگ کردن =به معنای نفهمیدن و قاطی کردن و کند شدن ذهن و یا خرشدن والاغ شدن درزبان لکی اصل این کلمه هنقگ است که تلفظی بسیار سخت است برای دیگران وکسانی ...
هل یا هیل ویا بهیل و فارسی آن بهل =به معنی بگذار و رهاکن بهلا_بهیلا _بیلا_=بمعنای ( بگذار_ول کن ، رها کن ) هنوزهم به هماین شکل ها در زبان لکی اسفاده ...
قیچی :دراصل این کلمه به صورت قرژچین و یا بعدا هن قرچ چین =و کرژ چین وقژ چین قژچن قیچ چین = قیچی درفارسی قرچ =کوتاه و وقیچی یعنی کوتاه کننده ودرزبان ...
هوخشتره = هو =خوب و شتره =پادشاه هواخشاه ترا=هوخشتره
استخوان در زبان لکی و کردی = ایستاگیان =ایستا=ایستاده و برپا شده ، راست وصاف ایستاده . و گیان =جان و بدن و تن . ودرکل به معنایقسمت ایستاده بدن و ایست ...
حوض =گو الی که آب در آنجا خانه کرده است و ماندگارشده است در انگلیسی Hose یعنی خانه ومنزل ، ودرلری ولکی =هاوش یا هوش ودرلری بختیاری =اوشا ودر زبان اس ...
اندوختن =دوختن و توختن به معنای ذخیره کردن آمده است طبق فرهنگ لغات فارسی وگفته شده که اندوختن =ذخیره کردن اما به نظر بنده :، ان دوختن = ان =پیشوند مت ...
آفرین = آور ین و آوریدن ودراینجا نو آور ی یا آوردن پاسخ نو ودرست بودن نفرین =نه آفرین و متضاد آفرین هم نفرین است