پیشنهادهای کامبیزدارابی (٢٩٩)
دولپ =dolp درزبان لکی به معنای لباس گشاد و پیراهن وشلواری که گشاد است . می باشد وهرچیزگشادراگویند .
سلپ=selp درزبان لکی به معنای تفاله و بازمانده وهمان سلب شده از چیزی و گرفته شده از چیزی را معنا می دهد تفاله چایی راهم سلپ و هم پزپز می گویند .
پز پز =paz paz درزبان لکی به معنای تفاله ی چایی می باشد
شوان =shooan درزبان لکی به معنای چوپان است . شاوان = شبهاو همچنین شاو وان =شب بان ونگهبان شب چوب بان یعنی ککسی که با چوب و چوب به دست مرلقب ونگهبان ...
گوان =gooan درزبان لکی به معنای پستلن به کاربرده شده است ولکنون هم رواج دارد و به برده می شود .
زوان =zooan درزبان لکی این واژه به معنای زبان ( عضوی در دهان که باآن تکلم می کنیم ) میباشد .
صور =sewr درزبان لکی به معنای صبروبردباری وشکیبایی می باشد
چور=chewr درزبان لکی این واژه به معنای چرب می باشد و غذایی که روغن زیادی داشته باشد و. چوری به معنای. چربی می باشد .
داو =daw داو درزبان لکی به چند معنا به کارمی رود . داو=نوبت بازی . دانگ . رتبه ی بازی و نوبت کسی اگر دوم بود می گفتند داو دوم . داو=کلمه ای که برا ...
ساو =saw درزبان لکی به معنای ساب خورده و سابیده شده و صاف و صیقلی و بدون برجستگی و فرورفتگی و کاملا یکدست .
قاو= Ghaw درزبان لکی به معنای بشقاب می باشد که قبلا شرح داده شد. قاو=درزبان لکی علاوه برمعنای فوق به معنای خشک و بدون آب و به معنای خشک وشکننده و آ ...
گازخور=چیزی که با گاززدن می خورند وباگاززدن خورده می شود . گازخور //گازحور =گازور//گازر//گزر هویج ـ. زردک
راو=raw درزبان لکی به معنای ناله وفریادودعواو درگیری گروهی و به معنای لاف و دروغ هم درزبان لکی و کردی به کارمی رود . واین کلمه به همراه چاو می آید ...
چاو=chaw درزبان لکی به معنای خبر و خبردادن و بازگویی جریاناتی است که وجوددارند . می باشد چاو=درزبان کردی هم به معنای چشم می باشد .
جاران = jaran درزبان لکی واژه یجاران به معنای گذشته و همیشه و آنجه که جریان دارد . ودرجریان زمان بودن را نشان میدهد . جاران =جارری ان= جاریان و جری ...
پشام =pasham درزبان لکی به معنای ورم و تورم و برآمدگی و آماس می باشد . همچنین در بعضی اوقات هم از پنام به جای پشام و به همین معنا استفاده می شود .
آلش=Alesh درزبان لکی به معنای عوض کردن و تعویض و دادن وسیله ای در ازای وسیله ای دیگر می باشد . دادوستد وتجارت و مبادله ی کالا به کالا را گویند. ود ...
کویز =koyz درزبان لکی این کلمه به معنای تیکه و و یک خط از خط هایی که روی خربزه کشیده شده است را می گویند و به معنای یک قاچ از خربزه و هندوانه ومحصول ...
دویز=doyz درزبان لکی این واژه به معنای دقیق و درست تیری که به هدف می خورد ، وفیت و اندازه ؛ به کارمی رود. دویز= درزبان لکی این کلمه معادل کلمه ی دو ...
گاله =galah درزبان دکی ولری و بختیاری به معنای صدای بلند وفریاد ی بلند است که اکثرا درهنگام جنگ نمی زنند و درزبان فارسی تقریبا با خروش و غوغا هم معنی ...
گازن =Gazan درزبان لکی هر چاقویی که بزرگ باشد و تیز ، که برای کندن پوست وچرم حیوانات ازجمله گاو و گوسفند به کارمی رود . وبه همین خاطر به این وسیله گا ...
پشیز =pashyz پشیز کوچکترین واحد پول ایرانیان در زمان ساسانیان بود و از آن روز به معنای کم ، بی ارزش و پول خُرد بسیارناچیز ، وتقریبا به معنای هیچ ست ...
جهت پی بردن تاریخ ادبیات ایران و همچنین قدمت و تاریخ پرافتخار ایرانیان رجوع شود به تا ریخ ادبیات ایران از دکتر آرتور کریستن سن . D. r. Artoor Crysten ...
لَق=Lagh در زبان لکی این واژه به معنای ، شُل و نا استوار و غیر محکم . . است همچنین به شاخه ی درختان هم لق گفته می شود . و دربعضی مواقع هم قَل گفته م ...
درود بر دوستان زبان شماس : زبان پهلوی اشکانی که درزمان اشکانیان رواج داشته و زبان ایرانیان بوده طبق نظر اکثر زبان شناسان بزرگ دنیا وهمچنین باستان شنا ...
دُما =Doma درزبان لکی به معنای پشت و عقب و قفا و پشت سر و گذت و عقب تر می باشد. و متضاد نوا است دَما =dama گرما وحرارت و متضاد است با سرما دم =نفس ...
نوا =nooa نوا در زبان لکی به معنای جلو وپیشِ رو ؛پیشرو و جلودار لشکر وگروه ؛متضادآن هم دُما می باشد. نوا =nava درزبان فارسی به معنای سامان ، توان و ...
شودَر =shewdar درزبان لکی و لری به گیاه شبدر یا ( اگزالیس ) ، شو دَر گفته میشود . شِو =شب و در هم که پسوند فعلی است . و در مجموع به خاطر این که این ...
مَلاس =malas شیره ی چغندر را ملاس می گویند که در کارخانه های قند که از چغندر ؛قند تولید می کنند . تولید می شود . ملاس فقط به شیره ی چغندر گفته می شو ...
شاه رو =shah roo درزبان فارسی به معنای کسی است که داری چهره ای شاهانه است . که دراین جا شاه =اسم و رو =اسم شاه رو =shah raw که این واژه هم درزبان ...
چوار =chkoowar درزبان فاخر لکی چوار به معنای عدد چهار است . که به صورت چوار تلفظ می گردد. یَک _دو _سه _چوار _پنج _شَش_هفت _هشت _نُه_ده علاوه براین ...
بَرز =Barz درزبان لکی به معنای بلندی و قد وقامت . بالا . اندام . چیزی که فراتر و بالا تراست . به کارمی رود . همچنان که در واژه ی فارسی البرز آمده اس ...
پاداش/پاداشت =padash /padasht درزبان فارسی پاداش ودرزبان لکی به صورت پاداشت تلفظ می گردد . پات داشن=پاداش _پات داشنِ نیتار=جایزه دهنده _پات داشن ...
شامی =shamy درزبان کهن لکی این واژه به معنای هندوانه در فارسی و قارپوز در زبان ترکی به کار می رود . علت نام گذاری این واژه برای هندوانه =در زمانهای ...
روا =Rooa درزبان لکی و کردی ولری این کلمه به معنای روباه است که به خاطر سهولت تلفظ به روا تغزیر شکل داده است . و گاهی هم روی = rooey گفته می شود . ...
دِرِّک =derrek درزبان عنی و کهن لکی ، این کلمه به معنای خار و گیاه خارتیغه می باشد . این گیاه خاردار خارهایی دارد که به لباس و بدن می چسبد و بسیار ا ...
پَلَه ور=palavar به زبان لکی این واژه به معنای پرنده است . و به همه ی پرندگان پَله وَر گفته می شود . پَل یا پَر =پر پرندگان ، پوشش بدن پرنده گان ...
درمراسم شین و شادی حضور دوستان وآشنایان سبب دلگرمی است .
شین =Sheen این واژه ؛واژه ای لکی است و درزبان لکی ، لری و کردی به معنای ( شیون و گریه و زاری و غم واندوه و ناراحتی زیاد ) است . در مراسم سوگواری و ...
قیطان= Gheytan قیطان درزبان لکی به کش ویا بندز گفته می شود که بر میانه ی شخصی و یا وسیله ای بسته می شود . میان بند و کمربند معنا می دهد .
توز=Tooz درزبان کهن لکی ، این کلمه به معنای گرد و غبار ی است که اززمین بلند می شو د و در هوا پخش میشود وقابد دیدن است و بر روی وسایل و اجسام منزل و خ ...
نام جا =namja درزبان لکی این واژه به معنای ( ( وسط ، میان و مابین ) معنا می دهد . نام حد =:حد وسط و مرز و خط وسط و خطی که وسط دو قسمت مساوی کشیده می ...
گَشتَل =Gastal درزبان لکی و لری و کردی ؛این واژه به معنای ( ( ولگرد و کسی که زیاد می گردد و یک جا نیست و ازین خانه به آن خانه و ازاین شهر به آن شهر د ...
گِشت =Gesht درزبان کردی و لکی : به معنای ( همه و تمام و کامل و کل یک چیز است . )
کاسپی =Caspee این واژه یک واژه ی ترکیبی است وز دو واژه ی : کاو =cow و اسپی =Espee کاو =به معنای آبی است اسپی =به معنای سفید است . پس با این تفاسیر ک ...
اِسپِه /اِسپی=Espeh/espee درزبان کهن لکی این واژه به معنای ( سفید ) است . که متضاد آن کلمه ی رَش=سیاه می باشد .
کاس =kas درزبان فاخر لکی این واژه به منای ( ( کر و گنگ و گیج ) است . نمونه : بو ای مایع کاسِم کِرد. =بوی این محلول مایع منو گیج و گنگ کرد .
واجِز=این کلمه از دو کلمه ی وا =باز و جرز =فصله ی بین دو قطعه و دو آجر و دو چیز را می گویند . دقیقا به معنای ( فاصله ی باز ) است . یعنی شنونده می فه ...
واجِز =vajez درزبان کهن لکی این واژه به معنای ( باز و فاصله دار و نبسته ) به کارمی رود . برای نمونه : دِرَه واجِزَه=یعنی در کاملا بسته نشده و نیمه ب ...
چَفت =chaft این واژه در زبان فاخر لکی به معنای ( ( کج ؛خمیده ؛قوس دار و کمانی ) ) می باشد . وبه صورت تتابع اضافات با واژه ی چِل همرا می شود وبه شکل ...