پیشنهادهای ilax011 (٥٣)
تحبیب
rigid
Concede
آسی شدن
انجام کار یا زدن حرفی که سبب ایجاد دلیلی یا فرصتی برای انتقاد، سرزنش، یا به طور کلی، رفتار منفی از سوی شخص دیگر شود. برای مثال: "با دیر اومدنت فقط ...
Carefree: Cheerfully irresponsible
fall on deaf ears
awe - inspiring
Dubious
Self - harm
باورم نمیشه
( مهجور ) قول ازدواج a pledge of marriage by a woman:
برف را پارو کردن برای مثال: " ?Honey, could you clear the snow on the driveway" "عزیزم، میشه برف جلوی خونه رو پارو کنی؟"
در محاوره: کسی را دست انداختن، سر به سر کسی گذاشتن، کسی را مسخره کردن. . . برای مثال: �گرفتی منو؟!�
یک نموره یک نمه یک ذره
گند زدن
تلفظ درست - > fortuitous
چشم تو چشم شدن
Not in my wildest dreams.
سقم
ناوگان هوایی
بی مهری کردن
Smoke
leave behind
Red flag: a sign of danger
خبری از . . . نبودن: . . . به کل وجود نداشتن
Regent: A person appointed to administer a country because the monarch is a minor or is absent or incapacitated.
disintegrated
با هم در رابطه بودن
تیره و تار شدن ( روابط ) : ( Relationships ) Become strained
pushover
معادل دقیق انگلیسی: It's the thought that counts. meaning: the kindness behind an act is what matters, however imperfect or insignificant the act ...
مشابه با: The best of both worlds
Draw someone's attention ( to ) or Draw something to someone's attention: 1. to make someone notice something, inform someone of something. معن ...
"He/She is incorrigible. " "They are incorrigible. " Incorrigible ( adj. ) : ( of a person or their tendencies ) not able to be corrected, improved, ...
رجوع به "شاه داماد" شود.
Drenched, Soaked, Sodden
Fulfill ( an obligation/a wish ) or keep ( an agreement/a promise ) : به عهدی وفا کردن، به قولی عمل کردن، سر حرف خود ایستادن، ایفا کردن، برآورده کرد ...
سر حرف خود ماندن/ایستادن
خلاصه شده: به معنای آخرت و جهانی دیگر است. این عبارت از دو کلمه "دیار ( دار ) " و "باقی" تشکیل شده و این دو، به ترتیب، به معنای: 1. سَرا، خانه، و ...
دستگیر
Shrapnel: fragments of a bomb, shell, or other object thrown out by an explosion. مترادف با معنی دوم "ترکش"
به عقیده من می توان، بطور تقریبی، dark را در بعضی از مواقع: ناگوار، ناخوشایند، ناپسند، نامطبوع، نامطلوب یا تلخ، ترجمه کرد.
در بعضی موارد، معادل است با: Unintentional به معانی: 1. به اشتباه، اشتباهی، سهوی 2. ناخواسته، غیرعمدی
irrevocable
اگر به معنای "responsible for" باشد: - > باعث، بانی، مسبب، موجب، عامِل
Homesickness ( N. ) : Homesick ( Adj. ) - > experiencing a longing for one's home during a period of absence from it Example - > he was homesick fo ...
به عقیده من: در برخی مواقع می توان این کلمه را �تنبلی کردن� ترجمه نمود. هرچند این دو مفاهیم متمایزی هستند، در صورتی که �تنبلی و سستی� سبب �پشت گوش ...
می توان دو مترادف نزدیک را برای این عبارت در نظر گرفت: 1. هر چه بادا باد. و 2. هر چه پیش آید خوش آید. گرچه این دو تفاوت های جزئی با عبارت "جهنم ...
That's rich! / That's rich, coming from you!: That's not a fair criticism or statement, considering who is saying it. مترادف ها: 👈 You are one to ...