renege

/rəˈnɪɡ//rɪˈneɪɡ/

معنی: انکار کردن، گول زدن، دبه کردن
معانی دیگر: پیمان شکنی کردن، پیمان شکستن، زیرقول خود زدن، کاستن، عهد شکنی کردن، به وعده وفا نکردن، بدقولی کردن، (بازی) جر زدن، (قدیمی) انکار کردن، ترک تابعیت کشور یا دین خودرا کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: reneges, reneging, reneged
مشتقات: reneger (n.)
(1) تعریف: to fail to do what one has promised; go back on one's word.
مترادف: back out of, cop out, weasel out
مشابه: back-pedal, change one's tune, default, falter, recant, retract, retreat, worm out

- He reneged on his pledge.
[ترجمه گوگل] او از عهد خود سرپیچی کرد
[ترجمه ترگمان] او ضامن خود را کشید و زیر لب گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to break the rules of a card game by failing to follow suit when able to do so.
مترادف: renounce, revoke

جمله های نمونه

1. to renege on the payment of a loan
در پرداخت بدهی دبه کردن

2. If you renege on the deal now, I'll fight you in the courts.
[ترجمه گوگل]اگر اکنون از معامله انصراف دهید، در دادگاه با شما مبارزه خواهم کرد
[ترجمه ترگمان]اگر تو در معامله دبه کنی، من در دادگاه با تو می جنگم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As a result, he wanted to renege on his binding letter of intent, which he signed.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، او می خواست از قولنامه الزام آور خود که آن را امضا کرد، انکار کند
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، او می خواست در حالی که او امضا کرده بود، دبه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Local and national governments have been forced to renege on their own laws.
[ترجمه گوگل]دولت های محلی و ملی مجبور شده اند از قوانین خود سرپیچی کنند
[ترجمه ترگمان]دولت های محلی و ملی مجبور به انکار قوانین خود شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The chiefs renege on the deal and she is stabbed as she tries to entice Odoff herself.
[ترجمه گوگل]روسای از معامله انکار می کنند و او در حالی که سعی می کند خود اودوف را جلب کند با چاقو خورده است
[ترجمه ترگمان]روسا در معامله دبه کردن و وقتی سعی می کنه خودش رو گول بزنه بهش چاقو خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Don't borrow more money, in other words; renege. . . walk away. . . Be of good cheer, knowing that lenders will suffer the losses they deserve.
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر پول بیشتری قرض نکنید تسلیم شدن راه رفتن خوشحال باشید، زیرا بدانید که وام دهندگان زیان هایی را که شایسته آن هستند متحمل خواهند شد
[ترجمه ترگمان]تو به عبارت دی گه پول قرض نده، و در حالی که می دون ستی که lenders بیشتر از هر چیزی که استحقاقش رو دارن زجر می کشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If you renege again, I am going to gut you.
[ترجمه گوگل]اگر دوباره تسلیم شوی، من تو را غمگین خواهم کرد
[ترجمه ترگمان]اگه بازم دبه کنی، دلم برات تنگ می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You will almost surely have to renege on some of these promises.
[ترجمه گوگل]تقریباً مطمئناً مجبور خواهید بود از برخی از این وعده ها چشم پوشی کنید
[ترجمه ترگمان]مطمئنا بعضی از این وعده ها را انکار خواهید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But most workers fear employers would renege on these obligations, and that China's shoddy regulatory system would let them get away with it.
[ترجمه گوگل]اما بیشتر کارگران می ترسند که کارفرمایان از این تعهدات سرپیچی کنند و سیستم نظارتی نامرغوب چین به آنها اجازه دهد از این کار کنار بیایند
[ترجمه ترگمان]اما اغلب کارگران از کارفرمایان می ترسند که این تعهدات را انکار کنند و سیستم تنظیمی shoddy به آن ها اجازه خروج از این تعهدات را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Any more colourful candidate could renege on a deal.
[ترجمه گوگل]هر کاندیدای رنگارنگ‌تری می‌تواند از یک معامله سرپیچی کند
[ترجمه ترگمان]هر نامزد رنگی بیشتری می تواند روی یک معامله انکار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Allowing homeowners, for instance, to renege on mortgage debts in bankruptcy would have pushed banks to modify more loans, but weakened fragile banks.
[ترجمه گوگل]برای مثال، اجازه دادن به صاحبان خانه برای رد بدهی های وام مسکن در شرایط ورشکستگی، بانک ها را مجبور به تعدیل وام های بیشتر می کرد، اما بانک های شکننده را تضعیف می کرد
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، اجازه دادن به مالکان خانه برای انکار وام های رهنی در ورشکستگی بانک ها را وادار به اصلاح وام های بیشتر کرد، اما بانک های آسیب پذیر را تضعیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In case they are tempted to renege, there will be thousands of European officials present - and, as a back-up, Nato troops - to steer them back to the path of virtue.
[ترجمه گوگل]در صورتی که آنها وسوسه شوند که تسلیم شوند، هزاران نفر از مقامات اروپایی حضور خواهند داشت - و به عنوان پشتیبان، نیروهای ناتو - تا آنها را به مسیر فضیلت برگردانند
[ترجمه ترگمان]در صورتی که آن ها وسوسه شوند که دبه کنند، هزاران نفر از مقامات اروپایی وجود خواهند داشت - و به عنوان پشتیبان نیروهای ناتو - آن ها را به مسیر فضیلت هدایت خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The House of Lords ruled that the mutual insurer was wrong to renege on guarantees offered to about 90,000 pension policyholders.
[ترجمه گوگل]مجلس اعیان حکم داد که بیمه‌گر متقابل اشتباه کرده است که از ضمانت‌های ارائه شده به حدود 90000 بیمه‌گذار بازنشستگی چشم‌پوشی کرده است
[ترجمه ترگمان]مجلس اعیان حکم داد که بیمه گر متقابل در مورد ضمانت های پیشنهادی برای حدود ۹۰،۰۰۰ مورد مستمری بازنشستگی اشتباه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. At the same time, Landau persuaded the Boss to renege on statements that he never would play arenas or stadiums.
[ترجمه گوگل]در همان زمان، لاندو رئیس را متقاعد کرد که از اظهارات خود مبنی بر اینکه هرگز در میدان‌ها یا استادیوم‌ها بازی نمی‌کند، چشم پوشی کند
[ترجمه ترگمان]در همان زمان، لاندو رئیس را متقاعد کرد که روی اظهارات خود انکار کند که او هرگز در استادیوم یا استادیوم بازی نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انکار کردن (فعل)
gainsay, abnegate, deny, disclaim, recant, renege, repudiate, dispute, forswear, disaffirm, forsake, unsay, renounce

گول زدن (فعل)
renege, con, fool, cheat, gyp, hustle, dodge, rig, bamboozle, outwit, deceive, defraud, dupe, cajole, hoax, gouge, befool, beguile, entrap, gull, gum, hocus, rogue, gaff, swindle, thimblerig, chouse, jockey, finagle, fob, wheedle

دبه کردن (فعل)
renege

انگلیسی به انگلیسی

• go back on a promise, fail to fulfill a pledge; fail to follow suit when it is possible to do so (cards)
if someone reneges on an agreement or promise that they have made, they do not keep to it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

{قول. پیمان. غیره} نقض کردن. عدول کردن. عمل نکردن. وفا نکردن
مثال:
And should anyone renege [on his obligation]
و هر کس که به تعهد خود وفا نکرد.
کنار کشیدن، چشم پوشی کردن.
Davtian drew attention to his country’s voluntary reneging of “all privileges” established by the former
Tsarist government.
ForeignAffairs. com@
Now, President Donald Trump’s unceremonious withdrawal in 2018 looms large. Top Republicans have even promised to renege on the deal as soon as they retake the White House, potentially in 2025
خلف عهد کردن
خلف قول کردن. [ خ ُ ف ِ ق َ / قُو ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بدقولی کردن. به قول و قرار خود وفا نکردن. تخلف از میثاق و قرارهای خود کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ) .
از سر قول خود برگشتن
زیر چیزی زدن

بپرس