تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هوشیارانه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صداقت، صراحت، روراستی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

- تحمل کردنِ تمام یا قسمتی از چیزی - نقش حمایتی برای تأیید چیزی - نقشی مهم در یک نمایشنامه که نسبت به قسمت های اصلی از اهمیت کمتری برخوردار است. ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شهوت آلود، شهوانی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. دیگ فلزیه بزرگ که در و دسته دارد و برای آشپزی در محیط باز و روی آتش مورد استفاده قرار می گیرد. 2. زمانی که به صورت اصطلاح استفاده شده باشد: وضعی ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اشتباه گرفتن چیز با دیگری. کسی که از مشکلات روانی رنج می برد. قاطی کردن گیج شدن درگیر ( چیزی که مشکوک یا نادرست تلقی می شود )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عشق ورزیدن، مهربانانه، محبت آمیز، عاشقانه

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مورد سو استفاده قرار گرفته، آسیب دیده، مورد تجاوز قرار گرفته، خوار و خفیف شده، مورد خشونت یا بی عدالتی قرار گرفته

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دل به دریا زدن، هر چی باداباد، مخاطره آمیز، Risk هر عملی که نتیجه مثبت یا منفیِ آن مشخص نباشد.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دل به دریا زدن، هر چی باداباد، مخاطره آمیز، ریسک، هر عملی که نتیجه مثبت یا منفیِ آن مشخص نباشد.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیشتر، فزون ، بسیار، دیگر مانند: چیزهایی بیشتر، چیزهای دیگری، افروزن بر این و . . . در برخی جملات این گونه ترجمه می شود: هم این و هم چیزهای دیگر یا ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

چیزی که قابل قبول و قابل پذیرش نیست. نامناسب، ناشایست، ناخوشایند، بد و . . .

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد

کلمه مسجد ریشه پارسی دارد و از" مزگِت" یا "مزکِت" گرفته شده است. این کلمه از دو بخش "مزد" و "گِت" یا "کِت" تشکیل شده که یعنی محل پرستش اهورامزدا.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فریب دهنده، اغفالگر، دسیسه باز، ظاهرنما، مکار، نیرنگ باز

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تجارب، تجربه ها، آموخته‎ها، آموزه ها

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با میل و رغبت، تمایل داشتن، آگاهانه عمل کردن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صفت یا موضوعی که در گذشته وجود داشته اما اکنون ممکن است آن گونه نباشد. جمله را در زمان گذشته بیان می کند. مثلاً: من از آن فراری بودم. من آن کار را ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

نیمه خالی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

فوت: در کرمان به بلُف زذن، خالی بندی می گیم فوت مثلاً: ایقَ ور ما فوت نیا ( این قدر برای ما خال بندی نکن ) . 😉

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در کرمان به سوت زدن یا ایجای صداهای سوت مانند می گیم فیت. مثلاً می گیم: فیت فیت نکن 😁

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

لیوْ: اسم ایرانی به معنای خورشید، آفتاب

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

جوان، کوچک، تازه، جدید، بی تجربه،

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

معاشرت و دوستانه، به ویژه بین افرادی که وجه مشترکی دارند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مطلب، متن، نوشته، سند، مدرک در حالت جمع: اسناد و مدارک، مطالب، متون و . . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خانه به دوش، ولگرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ریشه لاتین دارد و بیشتر در کتاب مقدس به چشم می خورد. شاید معادل فارسی مناسب برای آن "خیر و صلاح" باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فوق دلواپسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

آب پلّقو در گویش کرمانی: خوردنی ای که بیش از اندازه آب دار و رقیق است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

در کرمان به" لُپ"، "کُفت" هم می گیم. جمع لپ میشه لپ ها و جمع کُفت میشه کُفتا. 😁 کُفتاتونو بشم 🥰

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

از دو بخش "مزد" و "گِت" یا "کِت" تشکیل شده که یعنی محل پرستش اهورامزدا ( کلمه مسجد از مزگت گرفته شده است. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

به "صمیم" مراجعه کنید.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

جمع صحیح این کلمه "اعانات" است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

"علی رغم" صحیح است. به "علی رغم" مراجعه کنید.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

وهومنه، وهمن، بهمن و هومن یکی هستند. معنی: نیکو، نیک سرشت، مرد نیک، نیک اندیش، منش نیک. نام یکی از سرداران افراسیاب در شاهنامه. در آیین زرتشتی نام ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٠

وهومنه، وهمن، بهمن و هومن از یک ریشه هستند. معنی: نیکو، نیک سرشت، مرد نیک، نیک اندیش، منش نیک. نام یکی از سرداران افراسیاب در شاهنامه. در آیین زرت ...