حمیدرضا - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

can't complain: گله ای نیست.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stomata resistance: مقاومت روزنه ای

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have sand in the vagina: ساز مخالف زدن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bitching: به کسی گفته میشه که همیشه در حال شک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bitching: به کسی گفته میشه که همیشه در حال شک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't let on: لو نده.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i didn't notice: حواسم نبود.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jump out boys: پلیس مخفی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's split the bill: بیا دُنگی حساب کنیم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no ins and outs: بدون ریزه کاری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my phone is buggy: گوشی ام درست کار نمی کنه.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't cut corners: ماست مالی نکن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's not how i see it: من این عقیده رو ندارم ( مخالفم )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lazy freeloader: مفت خور تنبل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

convection lifting: اوج گیری توده هوا در اثر پدیده همرف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

watch your action: حواست به رفتارت باشه.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can't take a joke: شوخی سرت نمی شه؟

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

check out: نگاه کردن دیدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

over running: لغزش هوای سرد بر روی هوای گرم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you deserve it: لیاقتش رو داری.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what are you after: دنبال چی هستی؟

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what are you after: دنبال چی هستی؟

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm up for that: من پایه ام.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm sorry if i hurt your feelings: معذرت میخوام اگه آزردمت.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are so mean: خیلی بدجنسی.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you are so mean: خیلی بدجنسی.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

did i hurt your feelings: آیا آزردمت؟ احساساتت رو جریحه دار ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep your promise: سر قولت بمون.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let me through: بذار رد شم.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

let me through: بذار رد شم.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shotgun wedding: عقد اجباری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it may come in handy: ممکنه به دردت بخوره.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm a man of my word: قولم قوله.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

favour or bless you: عافیت باشه.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm mortified: بسیار شرمنده و خجالت زده ام.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're driving me crazy: داری رو اعصابم راه میری.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can't and i won't: نه می تونم نه می خوام.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i agree to some extent: تا حدودی موافقم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dew collector: جمع کننده های شبنم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can you do me a deal: میشه بهم تخفیف بدید؟

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i would go: من مایلم برم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep your eye on the ball: حواست رو جمع کن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i surrender: من تسلیمم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i didn't catch that: متوجه نشدم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave on stone unturned: از هیچ اقدامی فروگذاری نکردن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's a villain: اون یه بدذات و شروره.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you've got a screw loose: یه تَختَت کمه.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

load off: بار زدن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was a red herring: یه رد گم کنی بود.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stay on the line: پشت خط بمون.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i blew a fuse: از کوره در رفتم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are getting on my last nerve: داری میری رو اعصابم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i overheard: اتفاقی شنیدم.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it's none of your business: به تو مربوط نیست.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dudekind: آقایون

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put in away: بذار سر جاش.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i dodged it in time: به موقع جاخالی دادم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have been doing: مدتی است انجام می دهم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drop your gun: اسلحه ات رو بنداز .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

butt monkey: بازیچه.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's no use lying: دروغ گفتن بی فایده است.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll be in there in no time: به زودی میام اونجا.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i couldn't care less: برام هیچ اهمیتی نداره.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do as you like: هرکاری میخوای بکن.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cancer stick: سیگار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can't put it in words: زبانم قاصره.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

words fail to express: نمی تونم با کلمات بیان کنم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sell dreams: قول دروغ.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

respect goes both ways: احترام نگه داشتن متقابله.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm so on board: خیلی پایه ام.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there is no harm in: ضرری نداره که. . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get worked up over something: هیجان زده شدن بخاطر چیزی، غمگین شد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's give it a shot: بیا امتحانش کنیم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll see you off: من بدرقه تون می کنم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't even go there: حتی فکرشم نکن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not so great: زیاد خوب نیستم.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

talk to you later: بعدا صحبت میکنیم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

catch up with you later: بعدا با هم هماهنگ میشیم قرار میذاری ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was nice meeting you: از ملاقات با تو خوشبختم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stupid money: پول قلمبه.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i take my sympathy to you: همدردی مرا بپذیرید ( با شما همدردی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

set off: راهی شدن عازم شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't try to trick me: سعی نکن گولم بزنی.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it should not go unsaid: ناگفته نماند که. . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

everyone has a story: هرکس یه داستانی داره.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

summer teeth: دندون های نامرتب.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm on way last legs: دیگه نا ندارم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm out of time: وقت ندارم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're fucking dreaming: توام دلت خوشه ها.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take the call: تلفن رو جواب بده.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dead presidents: پول

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i left my bag: کیفم رو جا گذاشتم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are fucking dreaming: توام دلت خوشه ها.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's beneath my dignity: در شان من نیست.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't open my wound: داغ دلمو تازه نکن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

didn't see that coming: انتظار اینو نداشتم.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

didn't see that coming: انتظار اینو نداشتم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to pocket a tidy sum: پول خوب و کلانی به جیب زدن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's getting old: خز شدن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what have i done: چیکار کردم؟ چه غلطی کردم؟

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i had an affair: رابطه نامشروع داشتم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

enter one's mind: به ذهن رسیدن به ذهن خطور کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was about to: می خواستم. . . داشتم. . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i was about to: می خواستم. . . داشتم. . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm on cloud nine: تو آسمونام خیلی خوشحالم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i've got sunstroke: گرما زده شدم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm on top of the world: از خوشحالی رو ابرام.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's your take on this: نظرت چیه؟

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're off: تو باغ نیستی.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i blew it: گند زدم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for shits and giggles: واسه خنده.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if i had it my way: اگه دست من بود.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

it is all the same to me: به حال من فرقی نداره.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's second to none: دومی نداره.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have a confession to make: باید یه اعترافی بکنم. . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just the tip of the iceberg: تازه اولشه.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i didn't fall for it: گولشو نخوردم.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wouldn't hurt a fly: آزارش به مورچه هم نمی رسه.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he bought the farm: اون مُرد. این از یه اصطلاح نیروی ه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all kidding aside: از شوخی گذشته. . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all kidding aside: از شوخی گذشته. . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

see you on the flipside: بعدا می بینمت.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you hang up first: اول تو قطع کن.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what the fuck: این چه وضعشه.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the last but one: یکی مونده به آخر.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're beneath me: در حد و اندازه من نیستی ریز می بین ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

people will talk: مردم حرف درمیارن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're a peach: خیلی گلی کارت درسته.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be down: از کار افتادن قطع شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can blame me for this: میتونی منو بابت اشتباهم سرزنش کنی.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sorry about that: بابتش ببخشید.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's not rush to judgment: زود قضاوت نکنیم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my voice is hoarse: صدام گرفته.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am very open to criticism: من خیلی انتقاد پذیرم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no harm in trying: امتحانش ضرری نداره. به امتحانش می ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how much do you make: درآمدت چقدره؟؟

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have trouble sleeping: خوابم نمی بره.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stop whining: انقدر ناله نکن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be late to a place: دیر کردن یا رسیدن به جایی.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

time to turn in: وقت رفتن به رختخوابه.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm overweight: اضافه وزن دارم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you look tense: عصبی به نظر میرسی.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how stupid of me: چقدر من احمقم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't backwash: دهنی نکن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what was i gonna say: چی داشتم می گفتم؟

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give it to me straight: باهام رُک باش. رُک بهم بگو.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you ain't seen nothing yet: تازه کجاشو دیدی.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

maybe another time: باشه یه وقت دیگه.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's hit the spot: خیلی چسبید.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we're of one mind: با هم هم فکریم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's so unlike you: ازت بعیده.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm between jobs: موقتا بیکار و در جستجوی کار هستم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we really hit it off: واقعا زود با همدیگه اُخت شدیم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we hit it off right away: فوری با همدیگه اُخت شدیم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you trying to get a rise out of me: داری سعی میکنی لج منو دربیاری؟؟

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

whisper it to me: در گوشم بگو .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not the marrying kind: اهل ازدواج نیستم. ازدواجی نیستم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i will rephrase: بزار یه جور دیگه بپرسم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have your best interests at heart: من صلاحت رو میخوام.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

satisfy the customer: رضایت مشتری رو جلب کنید.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm in way over my head: مثل خر تو گِل گیر کردم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she's a good egg: اون آدم خوبیه، ذاتش خوبه.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give it to me: بدش به من.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give it to me: بدش به من.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you go too far: داری شورشو درمیاری.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there's no parking spot: جاپارک نیست.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't smart mouth: زبون درازی نکن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're very perceptive: تو خیلی زیرک و باهوشی.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't lose hope: امیدتو از دست نده.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm a light sleeper: خوابم سبکه.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm sleepy: خوابم میاد.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm overslept: خواب موندم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what a wuss: چه آدم ترسویی.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i never quit: هرگز تسلیم نمیشم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's irate: اون خشمگینه.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're burning up: داری از تب میسوزی.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as you see fit: هرجور صلاح میدونی.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as you see fit: هرجور صلاح میدونی.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

saving up: پس انداز کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

saving up: پس انداز کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

provided that: به شرطی که. . . در صورتی که. . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you haven't aged a day: خیلی خوب موندی، اصلا عوض نشدی.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

why so: چرا اینقدر. . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

why so: چرا اینقدر. . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't cut me off: وسط حرفم نپر.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm taking my words back: حرفمو پس می گیرم.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i can't place you: به جا نمیارم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was up all night: تمام شب رو بیدار بودم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's impressive: قابل تحسینه.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

live life to the fullest: از زندگی تمام و کمال لذت ببر از تک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it escapes my mind: حضور ذهن ندارم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm locked out: بیرون در خونه موندم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't kill the time: وقت کُشی نکن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't cross me: با من درنیفت.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

please make it work: لطفا یه کاریش بکن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't make a big deal out of it: الکی بزرگش نکن. از کاه کوه نساز.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't make a big deal out of it: الکی بزرگش نکن. از کاه کوه نساز.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we'll make it work: یه کاریش می کنیم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't embarrass yourself: خودتو ضایع نکن.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't embarrass yourself: خودتو ضایع نکن.

١ سال پیش

مدال‌های حمیدرضا