حمیدرضا - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't even go there: حتی فکرشم نکن.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not so great: زیاد خوب نیستم.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

talk to you later: بعدا صحبت میکنیم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

catch up with you later: بعدا با هم هماهنگ میشیم قرار میذاری ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was nice meeting you: از ملاقات با تو خوشبختم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stupid money: پول قلمبه.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i take my sympathy to you: همدردی مرا بپذیرید ( با شما همدردی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

set off: راهی شدن عازم شدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't try to trick me: سعی نکن گولم بزنی.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it should not go unsaid: ناگفته نماند که. . .

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

everyone has a story: هرکس یه داستانی داره.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

summer teeth: دندون های نامرتب.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm on way last legs: دیگه نا ندارم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm out of time: وقت ندارم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're fucking dreaming: توام دلت خوشه ها.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take the call: تلفن رو جواب بده.

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dead presidents: پول

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i left my bag: کیفم رو جا گذاشتم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are fucking dreaming: توام دلت خوشه ها.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's beneath my dignity: در شان من نیست.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't open my wound: داغ دلمو تازه نکن.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

didn't see that coming: انتظار اینو نداشتم.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

didn't see that coming: انتظار اینو نداشتم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to pocket a tidy sum: پول خوب و کلانی به جیب زدن.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's getting old: خز شدن.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what have i done: چیکار کردم؟ چه غلطی کردم؟

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i had an affair: رابطه نامشروع داشتم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

enter one's mind: به ذهن رسیدن به ذهن خطور کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was about to: می خواستم. . . داشتم. . .

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i was about to: می خواستم. . . داشتم. . .

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm on cloud nine: تو آسمونام خیلی خوشحالم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i've got sunstroke: گرما زده شدم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm on top of the world: از خوشحالی رو ابرام.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's your take on this: نظرت چیه؟

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're off: تو باغ نیستی.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i blew it: گند زدم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for shits and giggles: واسه خنده.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if i had it my way: اگه دست من بود.

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

it is all the same to me: به حال من فرقی نداره.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's second to none: دومی نداره.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have a confession to make: باید یه اعترافی بکنم. . .

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just the tip of the iceberg: تازه اولشه.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i didn't fall for it: گولشو نخوردم.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wouldn't hurt a fly: آزارش به مورچه هم نمی رسه.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he bought the farm: اون مُرد. این از یه اصطلاح نیروی ه ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all kidding aside: از شوخی گذشته. . .

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all kidding aside: از شوخی گذشته. . .

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

see you on the flipside: بعدا می بینمت.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you hang up first: اول تو قطع کن.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what the fuck: این چه وضعشه.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the last but one: یکی مونده به آخر.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're beneath me: در حد و اندازه من نیستی ریز می بین ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

people will talk: مردم حرف درمیارن.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're a peach: خیلی گلی کارت درسته.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be down: از کار افتادن قطع شدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can blame me for this: میتونی منو بابت اشتباهم سرزنش کنی.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sorry about that: بابتش ببخشید.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's not rush to judgment: زود قضاوت نکنیم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my voice is hoarse: صدام گرفته.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am very open to criticism: من خیلی انتقاد پذیرم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no harm in trying: امتحانش ضرری نداره. به امتحانش می ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how much do you make: درآمدت چقدره؟؟

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have trouble sleeping: خوابم نمی بره.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stop whining: انقدر ناله نکن.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be late to a place: دیر کردن یا رسیدن به جایی.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

time to turn in: وقت رفتن به رختخوابه.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm overweight: اضافه وزن دارم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you look tense: عصبی به نظر میرسی.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how stupid of me: چقدر من احمقم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't backwash: دهنی نکن.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what was i gonna say: چی داشتم می گفتم؟

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give it to me straight: باهام رُک باش. رُک بهم بگو.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you ain't seen nothing yet: تازه کجاشو دیدی.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

maybe another time: باشه یه وقت دیگه.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's hit the spot: خیلی چسبید.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we're of one mind: با هم هم فکریم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's so unlike you: ازت بعیده.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm between jobs: موقتا بیکار و در جستجوی کار هستم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we really hit it off: واقعا زود با همدیگه اُخت شدیم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we hit it off right away: فوری با همدیگه اُخت شدیم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you trying to get a rise out of me: داری سعی میکنی لج منو دربیاری؟؟

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

whisper it to me: در گوشم بگو .

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not the marrying kind: اهل ازدواج نیستم. ازدواجی نیستم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i will rephrase: بزار یه جور دیگه بپرسم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have your best interests at heart: من صلاحت رو میخوام.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

satisfy the customer: رضایت مشتری رو جلب کنید.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm in way over my head: مثل خر تو گِل گیر کردم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she's a good egg: اون آدم خوبیه، ذاتش خوبه.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give it to me: بدش به من.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give it to me: بدش به من.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you go too far: داری شورشو درمیاری.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there's no parking spot: جاپارک نیست.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't smart mouth: زبون درازی نکن.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're very perceptive: تو خیلی زیرک و باهوشی.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't lose hope: امیدتو از دست نده.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm a light sleeper: خوابم سبکه.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm sleepy: خوابم میاد.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm overslept: خواب موندم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what a wuss: چه آدم ترسویی.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i never quit: هرگز تسلیم نمیشم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's irate: اون خشمگینه.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're burning up: داری از تب میسوزی.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as you see fit: هرجور صلاح میدونی.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as you see fit: هرجور صلاح میدونی.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

saving up: پس انداز کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

saving up: پس انداز کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

provided that: به شرطی که. . . در صورتی که. . . ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you haven't aged a day: خیلی خوب موندی، اصلا عوض نشدی.

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

why so: چرا اینقدر. . .

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

why so: چرا اینقدر. . .

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't cut me off: وسط حرفم نپر.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm taking my words back: حرفمو پس می گیرم.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i can't place you: به جا نمیارم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was up all night: تمام شب رو بیدار بودم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's impressive: قابل تحسینه.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

live life to the fullest: از زندگی تمام و کمال لذت ببر از تک ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it escapes my mind: حضور ذهن ندارم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm locked out: بیرون در خونه موندم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't kill the time: وقت کُشی نکن.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't cross me: با من درنیفت.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

please make it work: لطفا یه کاریش بکن.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't make a big deal out of it: الکی بزرگش نکن. از کاه کوه نساز.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't make a big deal out of it: الکی بزرگش نکن. از کاه کوه نساز.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we'll make it work: یه کاریش می کنیم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't embarrass yourself: خودتو ضایع نکن.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't embarrass yourself: خودتو ضایع نکن.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subtle: ظریف مبهم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i put down a deposit: بیعانه دادم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't waste the day: تنبل نباش.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i saw you sneak out: دیدم که جیم زدی.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i feel guilty: عذاب وجدان دارم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you don’t have the guts: جراتش رو نداری.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put her first: اونو اولویت قرار بده.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's bluffing: هارت و پورت میکنه.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she stood me up: قالم گذاشت.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull yourself together: خودتو جمع و جور کن.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't slurp: هورت نکش.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all the way through: از ابتدا تا انتها

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all the way through: از ابتدا تا انتها

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm offended: بهم برخورد.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this is the thank i get: اینه جواب خوبیام؟

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what are you known for: به چی معروفی؟

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm stuck with you: گیر تو افتادم.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm stuck with you: گیر تو افتادم.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

word travels fast: خبرا زود پخش میشه.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

repellent: منزجر کننده دفع کننده

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to put on weight: وزن اضافه کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm famished: خیلی گرسنمه.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get in the way of: مانع از انجام کاری شدن، مانع از رخ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you owe me: بهم مدیونی.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it sure is: قطعا که همینطوره.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it sure is: قطعا که همینطوره.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

smarten yourself up: خودتو شیک و پیک کن.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what's new: تازه چه خبر؟

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

headhunter: کاریاب

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tenure: جایگاه هیئت علمی، استاد دائم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what are the odds: چطور ممکنه، چه تصادفی.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was amazing: خیلی خوش گذشت.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you put me on the spot: منو تو رودروایسی گذاشتی.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how do you live with yourself: چجوری با وجدانت کنار میای؟؟

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't be cocky: مغرور نباش.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

an oldi but goodie: قدیمی اما دوست داشتنی.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call off: کنسل کردن به هم زدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's no longer my concern: این دیگه مشکل من نیست.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'd like to return it: میخوام اینو پس بدم.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

watch your step: مراقب باش.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lay off someone: دست از اذیت کردن کسی برداشتن.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lay off someone: دست از اذیت کردن کسی برداشتن.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we could work something out: ما می تونیم حلش کنیم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ain't no pressure: هیچ اجباری نیست.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't be a buzzkill: ضدحال نباش.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

plenty of other fish in the sea: آدم که قحط نیست.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plenty of other fish in the sea: آدم که قحط نیست.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you'll never pull it off: تو از پسش برنمیای.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if shit hits the fan: اگه کار به جاهای باریک کشید.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm in debt: من بدهکارم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't evade: طفره نرو.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i pull it off: از پسش بر اومدم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mess somebody up: مشکلات روانی و عاطفی برای کسی ایجاد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

untrusting: شکاک

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make sense: معنی دادن منطقی بودن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have every right: همه جوره حق دارم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm just passing through: فقط دارم رد می شم.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scrub: معنی اسلنگی: خیلی بد بی استعداد د ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you thinking what i'm thinking: شما هم به همون چیزی که من فکر می کن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm mad about you: عاشقتم دیوونتم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sick and tired: خسته و کلافه.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can handle anything: از پس هرچیزی برمیام.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's taken ages: سالها زمان برده.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i told her off: دعواش کردم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

things are up in the air: همه چیز رو هواست.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spam: پیام بدرد نخور هرزنامه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

avatar: عکس پروفایل عکس نمایه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's in the bag: موفقیت حتمیه.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it's in the bag: موفقیت حتمیه.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in case: اگه درصورتیکه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

roll down the window: شیشه رو بده پایین.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's starting to: داره کم کم. . . میشه. I'm starting ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she's drop dead gorgeous: اون خیلی جیگره.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't bully me: بهم زور نگو.

١١ ماه پیش

مدال‌های حمیدرضا