حمیدرضا - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i've made up my mind: تصمیم رو گفتم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fat ass: آدم چاق خپل خیکی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nose up in the air: برای توصیف رفتار آدم افاده ای بکار ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dirt: اطلاعات در مورد فعالیت ها و زندگی ش ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be rational: منطقی باش

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t fluster me: دستپاچه ام نکن.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in on time: خیلی زود

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

getting hitched: ازدواج

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

this is not fair: این عادلانه نیست.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

same as always: مثل همیشه.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

head towards: رفتن به سمت چیزی یا کسی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

twat: آدم عوضی.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

morning wood or blue balls: به شق شدن سالار پسرا سر صبح میگن.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this is for your own good: این به نفع خودته.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you killed it: از پسش براومدی.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i got your back: هواتو دارم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was nothing: کاری نکردم.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it was nothing: کاری نکردم.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

my pleasure: باعث خشنودی منه.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pass the car: سبقت بگیر.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’ll take care of it: من درستش میکنم. من ردیفش میکنم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm fired up: ذوق زده ام.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm in a jam: توی دردسر افتادم.

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boys in blue: پلیس

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what's eating you: دردت چیه؟

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's your birth order: بچه چندمی؟

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what's your birth order: بچه چندمی؟

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we are the same age: ما هم سن هستیم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was on a roll: رو دور شانس بودم. کار و بارم گرفته ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm up for it: پایه ام.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you look dubious: مُردد به نظر میای.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm so parched: خیلی تشنه ام.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rest stop: استراحتگاه بین راهی.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as your wish: هر چی تو بگی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you crack me up: تو منو می خندونی.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you crack me up: تو منو می خندونی.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he got hitched: اون ازدواج کرد

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't distract me: حواسمو پرت نکن.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i started from scratch: از صفر شروع کردم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are easy on the eyes: تو جذابی ، خوش قیافه ای.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what a hunk: عجب هیکلی.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what a hunk: عجب هیکلی.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tidy up the room: اتاق رو مرتب کن.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are so jammy: خیلی خوش شانسی.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's bury the hatchet: بیا کدورتها رو کنار بذاریم.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

let's bury the hatchet: بیا کدورتها رو کنار بذاریم.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

those were the days: یاد اون روزا به خیر .

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't be a chicken: ترسو نباش.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm an early bird: من سحرخیزم.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm an early bird: من سحرخیزم.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make yourself at home: فکر کن خونه خودته.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do yourself up: به خودت برس.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do yourself up: به خودت برس.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm in two mind: دو دلم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bite someone in the ass: به ضرر کسی تمام شدن، نتیجه منفی داش ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my future is at stake: آینده من درخطره.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

like watching paint dry: فوق العاده کسل کننده. خیلی حوصله س ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there's nothing wrong: هیچ اشکالی نداره.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get ducks in a row: برنامه ریزی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

way out of my league: خیلی از من سرتره

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the bottom line is: خلاصه کلام اینکه. . .

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

working a double: دو شیفت کار کردن.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

woofy: بوی پا خفه، تاریک و مرطوب و سرد، بد ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it’s impressive: قابل تحسینه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are incredible: تو شگفت انگیزی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you are incredible: تو شگفت انگیزی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

turn nose up: قبول نکردن چیزی یا کاری

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can pull it off: از پسش برمیای.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you stiffed me: تو پولم رو خوردی.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're just being paranoid: تو فقط خیالاتی شدی.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm in over my head: توی بد مخمصه ای گیر افتادم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't take me for a fool: منو احمق فرض نکن.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

didn't sleep a wink: چشم رو هم نزاشتن اصلا نخوابیدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beb: عزیزم. کوتاه شده babe

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pray to j: راز و نیاز با عیسی ( ع ) دعا کردن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm at a loss for words: موندم چی بگم ، نمیدونم چی بگم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm very disappointed in you: بدجور ازت ناامید شدم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on the real: راست حسینی. خداوکیلی. راستشو بخوا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

present company excepted: بلانسبت جمع! ( شما )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

present company excepted: بلانسبت جمع! ( شما )

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bizounce: رفتن ترک کردن محل

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not falling for that again: من دیگه گول نمیخورم

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

biff: مشت زدن. خرابکاری. رفیق فابریک.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

root for someone: حمایت کردن از کسی، امیدوار بودن برا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i got laid off: من اخراج شدم تعدیل شدم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fat bitch: حق خوری

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

walk away: بزن به چاک. راهتو بکش برو.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you’re out of your mind: تو عقلتو از دست دادی. دیوونه شدی .

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

little boy's room: دستشویی مردونه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

your heart is in the right place: تو آدم خوش قلبی هستی.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make something count: به درستی از چیزی استفاده کردن، هدر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dog meat: دخلت اومده!

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't be a wuss: بزدل نباش. ترسو نباش. بی عرضه نبا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't be a wuss: بزدل نباش. ترسو نباش. بی عرضه نبا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beat a path to door: سر و دست شکوندن.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stay on task: بچسب به کار.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don’t mind: از نظر من مشکلی نداره، بدم نمیاد، ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i don’t mind: از نظر من مشکلی نداره، بدم نمیاد، ب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's dope: باحاله.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lend me a hand: بهم کمک کن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

act brand new: رفتار پر فیس و افاده

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not know his ass from his elbow: هِر رو از بِر تشخیص ندادن کاملا خنگ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i've been there done that: واسه من چیز جدیدی نیست

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

asstastic: آشغال افتضاح

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get the hell out of here: گمشو بیرون

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get up the courage: شجاعت ( کاری را ) پیدا کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get up the courage: شجاعت ( کاری را ) پیدا کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to see through somebody: پی بردن به ذات واقعی کسی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't mock me: مسخره ام نکن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's the charge: به چه اتهامی؟

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on the pull: بیرون دنبال شریک جنسی بودن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flights of stairs: پله های بین طبقات

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can't make ends meet: دخل و خرجم باهم نمیخونه.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grossing me out: حالمو بهم میزنه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

please don't be mad at me: لطفا از دستم عصبانی نباش.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a one time thing: اتفاقی که دیگه تکرار نمیشه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

check in: جویای احوال کسی شدن، بررسی کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't take too long: لفتش نده.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't take a scene: الم شنگه نکن.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm fond of it: بهش علاقه دارم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can i pick your brain: میشه نظرتو بدونم.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you're one to talk: خودت که بدتری.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was being sarcastic: دستت انداخته بودم سرکارت گذاشته بو ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quit stalling: معطل نکن.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quit stalling: معطل نکن.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

eat my shorts: برو بمیر گمشو

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eat my shorts: برو بمیر گمشو

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

walk right up: به سمت کسی رفتن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this is the last straw: کاسه صبرم لبریز شد طاقتم طاق شد.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll make it up to you: برات جبران میکنم .

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

heavy loss: خسارت سنگین

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put the cat among pigeons: قشقرق به پا کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep it under your hat: پیش خودت بمونه، به کسی نگو. صداشو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

we are even: بی حساب شدیم.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep it under your hat: پیش خودت بمونه، به کسی نگو. صداشو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fork it over: رد کن بیاد.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

which is which: کدوم به کدومه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sleep on it: برای تصمیم گیری عجله نکن ، فکراتو ب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

yellow bone: یلو بون به معنی خانم جذاب سیاه پوست ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deadbeat: آدم بدحساب.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

seize him: دستگیرش کنید

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overrated: دست بالا گرفته شده طبل تو خالی الکی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deaded: خسته و کوفته خیلی خسته خراب

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

that does it: بسه دیگه، کافیه دیگه.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

draggin a wagon: خیلی خسته بودن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

you have a point: حق با توئه.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

smexy: عروسک، جذابیتی که با با نمک بودن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bone: معانی اسلنگی: سکس کردن آلت راست شده ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gender bender: مَرد زن نما. یعنی: یه مرد که مثل ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

holy fucking shit: پشمام!!

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shut your trap: ببند گاله رو.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

that's more like it: حالا بهتر شد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shut your trap: ببند گاله رو.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pick me up: بیا دنبالم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let it all go: کُلِ اش رو ول کن همه اش رو بی خیال ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

which reminds me: خوب شد یادم افتاد.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

penny for your thoughts: چی تو ذهنته؟ چی تو کلته؟ به چی فک ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

daily driver: کارای روزمره کارای تو شهری

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

monet: زن زندگی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wrap one: پذیرفتن حقیقت تلخ قبول کردن چیزی که ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

butt diddle: کلاهبرداری رابطه جنسی مقعدی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep it 100: با همین فرمون برو جلو. اگه راستشو ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fire fight: کلنجار رفتن با مسائل مهم و ضروری.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

back when: اون موقع که. . .

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

back when: اون موقع که. . .

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

way back when: خیلی وقت پیش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

way back when: خیلی وقت پیش

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cunt dropping: بچه تُخس. بچه شیطون.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't mumble: مِن مِن نکن.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't mumble: مِن مِن نکن.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to the point where: تا جایی که تا حدی که

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to the point where: تا جایی که تا حدی که

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't drag me into this: پای منو وسط نکش. منو وارد این ماجر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're making me blush: دیگه داری خجالتم میدی.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

waste him: نفله اش کن. بُکُشش.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

here goes: خدایا به امید تو!

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i cherish you: خیلی برام عزیزی.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the next thing i knew: که یک دفعه. . . که یهویی. . .

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

end of story: همین که گفتم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

worth bread: به درد خوردن مفید بودن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

who am i kidding: دارم خودمو گول میزنم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can't help it if: چکار کنم خوب. . .

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't screw this up: این یکی رو دیگه گند نزنیا. این یکی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pull a martin: بی خبر برگشتن. رفتن به جایی و برگش ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

whatchamafucker: ماسماسک، چی بهش میگن ، هرچی اسمشو م ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

suited and booted: شال و کلاه کردن آماده آماده برای ان ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's over between us: همه چیز بین ما تموم شد.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep it simple: زیر دیپلم حرف بزن! سخت نگیر!

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's worth a shot: به امتحانش می ارزه.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

been around the block: چند تایی پیراهن پاره کرده.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we are even: بی حساب شدیم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put the gun down: اسلحه ات رو بنداز زمین.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fork it over: رد کن بیاد.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beast in a can: فوق العاده عالی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

backasswards: ناشیانه و برعکس.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you mess with the bull: با بد کسی در افتادی.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

frontin: مقاومت کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stop bugging me: انقدر کنه نشو.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

slinging mud: اسهال داشتن. فحش و فحش کاری.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

retweet: در توییتر به معنای بازنشر توئیت های ...

١١ ماه پیش

مدال‌های حمیدرضا