پیشنهادهای حسن موسوی (٤٦٥)
در نهایت
خانه تکانی
طعم - بو - ویژگی - حال و هوا
پنج سو [pentalobe screwdriver = پیچ گوشتی پنج سو] [پیچ های پنج سو در درجه اول مورد استفاده توسط اپل در محصولات خود است]
بد کار کردن - درست عمل نکردن ( مثلاً بد کار کردن یک وسیله )
عملاً
سازش دادن
نوشتن تمام حروف یک کلمه یا جمله با حروف کوچک ( uppercase = نوشتن تمام حروف یک کلمه یا جمله یا اسامی خاص با حروف بزرگ ) ( capital letters = حروف بز ...
نوشتن تمام حروف یک کلمه یا جمله یا اسامی خاص با حروف بزرگ ( lowercase = نوشتن تمام حروف یک کلمه یا جمله با حروف کوچک ) ( capital letters = حروف بز ...
حروف بزرگی که برای شروع یک جمله یا اسم خاص استفاده می شود ( uppercase = نوشتن تمام حروف یک کلمه یا جمله یا اسامی خاص با حروف بزرگ ) ( lowercase = ...
کادربندی مجدد - بازنگری در کادربندی - کادربندی جدید
در سیستم های پخش صوتی به معنی پخش موسیقی به صورت رندوم و تصادفی از آلبوم موسیقی می باشد
بدون صدا - بی صدا
از قبل نوشته شده
دمدمی - تند مزاج - دارای تلون مزاج
دیدگاه
پیش رفتن - جولان دادن [You can't get far = نمی توانید زیاد پیش بروید - نمی توانید زیاد جولان بدهید]
آسیب فشار تکراری ( Repetitive strain injury = RSI )
- بهترین از همه نظر - از همه نظر بهترین
بسیار آسان
اصلی [general view = نمای اصلی]
کاری که بسیار آسان انجام شود [The exam was a doddle = امتحان خیلی آسان بود]
کامل کننده - مکمل
مهارت - فن
- تکامل یافته - تکامل یافتن
لنگ زدن
- یک منحنی بسته که دارای خواص واسطه ای بین یک مربع و یک دایره است - مربعی با لبه های گرد
وادار کردن
- در صحبت از. . . - در مورد [Speaking of accents = در صحبت از لهجه ها / در مورد لهجه ها]
مجوز دسترسی
همه گیر شدن
شروع به کار کردن
حالا [So, what makes this car special? = حالا چه چیزی این ماشین را خاص می کند؟]
عبارت عبور [Passwords = رمز عبور / Passphrase = عبارت عبور] [تفاوت یک عبارت عبور با یک رمز عبور در فاصله گذاری بین کلمات است]
- افزودن - عملی شدن
برطرف کردن - رفع کردن
تکرار مکرر - افزوده های مکرر
تحرک
کاهش دادن - کم کردن
مصرف کننده بیش از حد [power hogging = مصرف کننده بیش از حد برق]
شکست خورده
دارای نقش عمده
کنار گذاشتن چیزی - از سر باز کردن چیزی - از شر چیزی خلاص شدن - رها کردن - بی خیال چیزی شدن
حیله گر - فریبکار
تا خِرخِره پر شده
- خِرخِره - stuffed to the gills = تا خِرخِره پر شده
- بی صدا کردن - صدا را قطع کردن
طبق معمول
شکلک
- بهینه شده - تقویت شده