پیشنهادهای ملاقات و تلاقی لغات (١,٥٥٥)
( کام، کُم، شِکَم، کمک، کُمُد، کامل، کامِلا، کامران، کامِرون، کماتسو، رنگین کمان، کمین، کمند، کمبر کستر، کمیسیون، کمیسر، کمیته، کمیز، کمپ، کمپینگ، کم ...
( کام، کُم، شِکَم، کمک، کُمُد، کامل، کامِلا، کامران، کامِرون، کماتسو، رنگین کمان، کمین، کمند، کمیسیون، کمیسر، کمیته، کمیز، کمپ، کمپینگ، کمپانی، کمبای ...
( کام، کُم، شِکَم، کمک، کُمُد، کامل، کامِلا، کامران، کامِرون، کماتسو، رنگین کمان، کمین، کمند، کمبر کستر، کمیسیون، کمیسر، کمیته، کمیز، کمپ، کمپینگ، کم ...
( کام، کُم، شِکَم، کمک، کُمُد، کامل، کامِلا، کامران، کامِرون، کماتسو، رنگین کمان، کمین، کمند، کمیسیون، کمیسر، کمیته، کمیز، کمپ، کمپینگ، کمپانی، کمبای ...
( کام، کُم، شِکَم، کمک، کُمُد، کامل، کامِلا، کامران، کامِرون، کماتسو، رنگین کمان، کمین، کمند، کمبر کستر، کمیسیون، کمیسر، کمیته، کمیز، کمپ، کمپینگ، کم ...
( کام، کُم، شِکَم، کمک، کُمُد، کامل، کامِلا، کامران، کامِرون، کماتسو، رنگین کمان، کمین، کمند، کمبر کستر، کمیسیون، کمیسر، کمیته، کمیز، کمپ، کمپینگ، کم ...
( کام، کُم، شِکَم، کمک، کُمُد، کامل، کامِلا، کامران، کامِرون، کماتسو، رنگین کمان، کمین، کمند، کمبر کستر، کمیسیون، کمیسر، کمیته، کمیز، کمپ، کمپینگ، کم ...
( کام، کُم، شِکَم، کمک، کُمُد، کامل، کامِلا، کامران، کامِرون، کماتسو، رنگین کمان، کمین، کمند، کمبر کستر، کمیسیون، کمیسر، کمیته، کمیز، کمپ، کمپینگ، کم ...
( کام، کُم، شِکَم، کمک، کُمُد، کامل، کامِلا، کامران، کامِرون، کماتسو، رنگین کمان، کمین، کمند، کمبر کستر، کمیسیون، کمیسر، کمیته، کمیز، کمپ، کمپینگ، کم ...
( کام، کُم، شِکَم، کمک، کُمُد، کامل، کامِلا، کامران، کامِرون، کماتسو، رنگین کمان، کمین، کمند، کمیسیون، کمیسر، کمیته، کمیز، کمپ، کمپینگ، کمپانی، کمبای ...
( کام، کُم، شِکَم، کمک، کُمُد، کامل، کامِلا، کامران، کامِرون، کماتسو، رنگین کمان، کمین، کمند، کمبر کستر، کمیسیون، کمیسر، کمیته، کمیز، کمپ، کمپینگ، کم ...
( کام، کُم، شِکَم، کمک، کُمُد، کامل، کامِلا، کامران، کامِرون، کماتسو، رنگین کمان، کمین، کمند، کمبر کستر، کمیسیون، کمیسر، کمیته، کمیز، کمپ، کمپینگ، کم ...
( کام، کُم، شِکَم، کمک، کُمُد، کامل، کامِلا، کامران، کامِرون، کماتسو، رنگین کمان، کمین، کمند، کمیسیون، کمیسر، کمیته، کمیز، کمپ، کمپینگ، کمپانی، کمبای ...
( کام، کُم، شِکَم، کمک، کُمُد، کامل، کامِلا، کامران، کامِرون، کماتسو، رنگین کمان، کمین، کمند، کمبر کستر، کمیسیون، کمیسر، کمیته، کمیز، کمپ، کمپینگ، کم ...
( کام، کُم، شِکَم، کمک، کُمُد، کامل، کامِلا، کامران، کامِرون، کماتسو، رنگین کمان، کمین، کمند، کمبر کستر، کمیسیون، کمیسر، کمیته، کمیز، کمپ، کمپینگ، کم ...
( کام، کُم، شِکَم، کمک، کُمُد، کامل، کامِلا، کامران، کامِرون، کماتسو، رنگین کمان، کمین، کمند، کمبر کستر، کمیسیون، کمیسر، کمیته، کمیز، کمپ، کمپینگ، کم ...
( کام، کُم، شِکَم، کمک، کُمُد، کامل، کامِلا، کامران، کامِرون، کماتسو، رنگین کمان، کمین، کمند، کمبر کستر، کمیسیون، کمیسر، کمیته، کمیز، کمپ، کمپینگ، کم ...
( کام، کُم، شِکَم، کمک، کُمُد، کامل، کامِلا، کامران، کامِرون، کماتسو، رنگین کمان، کمین، کمند، کمبر کستر، کمیسیون، کمیسر، کمیته، کمیز، کمپ، کمپینگ، کم ...
گرم؛ کلمه ی گَرم و چَرم در عالم واقع به صورت مستقیم مرتبط با کلمه ی انرژی می باشد. به گونه ای که کلمه ی گرم، منشعب از گرا و گرایش و گردیدن و گردش به ...
( کام، کُم، شِکَم، کمک، کُمُد، کامل، کامِلا، کامران، کامِرون، کماتسو، رنگین کمان، کمین، کمند، کمبر کستر، کمیسیون، کمیسر، کمیته، کمیز، کمپ، کمپینگ، کم ...
( کام، کُم، شِکَم، کمک، کُمُد، کامل، کامِلا، کامران، کامِرون، کماتسو، رنگین کمان، کمین، کمند، کمیسیون، کمیسر، کمیته، کمیز، کمپ، کمپینگ، کمپانی، کمبای ...
( کام، کُم، شِکَم، کمک، کُمُد، کامل، کامِلا، کامران، کامِرون، کماتسو، رنگین کمان، کمین، کمند، کمبر کستر، کمیسیون، کمیسر، کمیته، کمیز، کمپ، کمپینگ، کم ...
( کام، کُم، شِکَم، کمک، کُمُد، کامل، کامِلا، کامران، کامِرون، کماتسو، رنگین کمان، کمین، کمند، کمبر کستر، کمیسیون، کمیسر، کمیته، کمیز، کمپ، کمپینگ، کم ...
( کام، کُم، شِکَم، کمک، کُمُد، کامل، کامِلا، کامران، کامِرون، کماتسو، رنگین کمان، کمین، کمند، کمبر کستر، کمیسیون، کمیسر، کمیته، کمیز، کمپ، کمپینگ، کم ...
اسپلیت split به مفهوم تقسیم کردن. اصطلاح کولر اسپیلت هم که یک اصطلاح رایج در زمان ماست. کلمه ترکش با نگارش splinter یا به معنی خرده شیشه. طلسم spel ...
اسپلیت split ؛ به مفهوم از هم پخش شدن و جدا شدن و تقسیم شدن به گونه ای که به سبب وجود حرف ل یا ر در ساختمان کلمات که نماد وجود انرژی در مفهوم کلمات م ...
اختناق؛ ریشه و بن واژه و مصدر این کلمه سه حرف ( خ ن ق ) می باشد. حرف ق در این مصدر در قانون قلب ها قابل تبدیل به حرف ک می باشد مثل موسیقی و موزیک یا ...
اَخگر؛ کسی که آهن را گداخته می کند. آتش افروز. دمنده ی آتش. کسی که در آهنگری مسئول دمیدن آتش بر آهن است تا آهن سرخ و گداخته شود. اصطلاح اوخ شدن و آ ...
اَخگر؛یک کانسپت کلامی متشکل از آخ و گر. آخ به مفهوم آختن و آمیخته کردن. و گر منشعب از گرمی و گرما. در مجموع به کسی گفته می شود که چیزی را با گرما آمی ...
جیرفت ؛ تفرجگاه پایان یافته. مکان فروج و فَرَج و فَجْر یک تمدن در تاریخ مانده. تمدن و تفرجگاهی که بر اثر تغییرات آب و هوایی منقرض گردیده است. تفرجگ ...
عربستان؛ کلمه ی عربستان نامی است که مفهوم این کلیدواژه بر مبنای شرایط اقلیمی همان منطقه نام گذاری شده است به مفهوم سرزمینی که از آن انرژی ستانده م ...
مُسَجَّل؛ بر وزن مُفَعَّل، کلمه ی فعل با اینکه ریشه ی بسیاری از کلمات است با این حال ریشه ی این ریشه دو حرف عل می باشد. به طوری که از کلمه ی عل در قا ...
نجس؛ هر چیزی که خوردن آن باعث شود نسوج انسان را از انسجام بیندازد و باعث بی حالی و بیماری و مریضی شود نجس می باشد. چیزی که با جسم ما تجانس نداشته ب ...
صخره؛ سختره، راه سخت، راهی پر از سنگ های سخت، سنگ هایی پر از سختی و سخاوت. سنگ هایی خاص، سنگ هایی خشک و خَز، سنگ هایی بدور از خسیسی و خساست.
بندر؛ ساحل تجهیز شده برای به بند کشیدن کشتی ها با بند و طناب که توسط جریان آب از بَند در نروند اسکله؛ اسکلت، لنگرگاه و بندرگاهِ اسکلت بندی شده
اسکله؛ اسکلت، لنگرگاه و بندرگاهِ و ساحل اسکلت بندی شده بندر؛ ساحل تجهیز شده برای به بند کشیدن کشتی ها توسط بند و طناب که توسط جریان آب از بَند در ...
آرماتور؛ با نگارش لاتین armature به مفهوم تقویت شده. مرتبط با آروماتیک به مفهوم تحریک کننده انرژی. و آرمیچر به مفهوم تقویت کننده و انرژی بخش در کل ه ...
آرماتور؛ با نگارش لاتین armature به مفهوم تقویت شده. مرتبط با آروماتیک به مفهوم تحریک کننده انرژی. و آرمیچر به مفهوم تقویت کننده و انرژی بخش در کل ه ...
dipoint یا Dupont ؛ به مفهوم دو منظوره مرتبط با کلماتی از قبیل؛ doubts ، double ، doub ، دوپامین. با شرح کامل تر به شرح زیر؛ کلمه doubts با نگارش لا ...
دیپوینت؛ Dipoint به مفهوم دو منظوره کلمه ی دیپوینت مرتبط با کلماتی از قبیل؛ دوپْت doubts ، double ، doub ، دوپامین. شرح کامل و بهتر این مفاهیم رو ا ...
جسورانه؛ این کلیدواژه منشعب از کلمه ی جِسْر که در زبان عربی امروزی با برگردان و ترجمه ی غیر انطباقیِ پُل به زبان فارسی می باشد به مفهوم کاری یا عملی ...
زِرِه؛ دو قانون از قوانین حاکم بر ایجاد کلمات در این کلمه ی سه حرفی اعمال گردیده است. قانون تغییر شکل نگارشی و آوایی حروف در غالب کلمه مثل موسیقی و ...
ولادیمیر؛ ولادتِ امیر چوخوف؛در زبان ترکی چوخ به مفهوم زیاد و بزرگ ولادی وستوک؛ ولاد هم مفهوم با بلاد و بلده به مفهوم محل ولادت. ولادیمیر ولید والد و ...
ولادیمیر؛ ولادت امیر ولادی وستوک؛ ولاد هم مفهوم با بلاد و بلده به مفهوم محل ولادت. ولادیمیر ولید والد ولد ولادت اولاد تولید مُوّلِد Validity
ولادی وستوک؛ ولاد هم مفهوم با بلاد و بلده به مفهوم محل ولادت. ولادیمیر ولید والد ولد ولادت اولاد تولید مُوّلِد Validity ولادیمیر؛ ولادت امیر
آگرین نامی دخترانه به مفهوم دختر پر شور و حرارت، ( در حال استفاده در کرمانشاه و سنندج ) منشعب از آگِر که بُعد گرمای آتش را شامل می شود. مرتبط با گرند ...
سیتانا؛ ستاینده، سیتا؛ ستایشگر آسیتا؛ آزیتا عظیم عظمت تعظیم عزت آسیتا؛ قابل ستایش ستودنی ستاندنی
قُزَح؛ کلمه ی قزح با اصطلاح قوس و قُزح که به حالت منهنی رنگین کمان اشاره دارد. این کلیدواژه به معنای دارای قوس و انهنا. و به لحاظ بار معنایی از زاو ...
موقعیت؛ مکان وقوع یک عمل، واقعه؛ عمل به وقوع پیوسته ، واقعیت ؛ عملی قویع و واقعی که از قُواع جسمی انسان سر می زند و عواقبی به همراه دارد چه خیر چه ...
دومینیکن؛ مکان دامنه دار Domain دامنه Dominican دومینیکن