Figure - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drill down: موشکافی کردن مداقه کردن به بحر/عم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

day in and day out: معمولا در مورد چیزهای کسل کننده، مل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

glean: با زحمت و از منابع مختلف جمع آوری/گ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carried away: I got carried away کنترلم رو از دس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to say safe: جهت احتیاط؟؟ To say safe, drive m ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to say safe: جهت احتیاط؟؟ To say safe, drive m ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put out: Be put out دلخور بودن دلخور شدن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

turn into the skid: هنگام سر خوردن خودرو در مسیرهای لغز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

harp: رو موضوعی پیله کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sell someone on: کسی را درباره موضوعی متقاعد کردن چی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sell someone on: کسی را درباره موضوعی متقاعد کردن چی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

humble beginning: شروع از صفر از طبقه پایین اجتماع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wishy washy: ۱ - آبکی، الکی، بیمزه ، سرسری ۲ - ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blow out of water: زمین زدن شکست دادن To defeat badl ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sea change: تحول عظیم تغییر شگرف In the past ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

idiot proof: مطمئن قابل اعتماد Reliable Depend ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adage: مثل Proverb

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sobering: تکان دهنده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be losing it: کفری شدن عصبانی شدن To start to ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hang on tight: محکم بگیر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گنجشک را رنگ می کنه جای قناری می فروشه: Palm off

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

palm off: قالب کردن گنجشک رو رنگ کردن به جای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

palm off: قالب کردن گنجشک رو رنگ کردن به جای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prodding: سقلمه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

house help: خدمتکار خونه Domestic worker Hom ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

house help: خدمتکار خونه Domestic worker Hom ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scrap dealer: ضایعاتی نمکی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bevel: شیب دار کردن قسمت انتهایی گوشه دار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scarf down: تند و با ولع خوردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take as gospel: بدون قید شرط باور کردن مطلقا درست ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cognizant: آشنا، آگاه، مطلع،

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give you an edge: در موقعیت برتری/بهتری قرار دادن To ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give you an edge: در موقعیت برتری/بهتری قرار دادن To ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mend fences: Restablish/restore friendly relatio ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep hush hush: به کسی نگفتن مخفی نگهداشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the whole enchilada: همه چی همه ماجرا Everything, all th ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

muster: Muster the discipline عزم خود را ج ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to get lost in the mix: در بین همهمه و شلوغی گم شدن/مورد تو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get over with: فیصله دادن قال قضیه رو کندن یه بارک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have bigger fish to fry: کار مهمتر/واجبتری برای انجام داشتن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cards are stacked against someone: The/stacks/odds/decks are against s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cards are stacked against someone: The/stacks/odds/decks are against s ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make good on: عملی کردن ( قول، وعده، پیمان )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make good on: عملی کردن ( قول، وعده، پیمان )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

front money: ۱ - پیش پرداخت کردن to pay in advan ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put down as a reference: بعنوان معرف

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

line one: جیب خود رو پر کردن/پول درآوردن ( از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

toot one: خودستایی کردن “I’m Not One to Too ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bring one down to earth: :bring someone down to earth کسی ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

batter: ۱ - مایع کیک که بعد از مخلوط کردن آ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put a move on someone: Synonym: Make a pass at someome گ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come down to: ۱ - در چیزی خلاصه شدن . Everythin ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

live up to one's name: برآاورده کردن انتظاراتی که از کسی م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do your thing: به کارت برس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do your thing: به کارت برس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

roll around: ۱ - غلت خوردن، غلتیدن، قل خوردن to ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pillion: ترک موتور یا دوچرخه یا اسب Pillio ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

easy care: بویژه در مورد پارچه: بشور بپوش، پ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slovenly: شلخته پینتی ( ترکی )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slovenly: شلخته پینتی ( ترکی )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

boot camp: دوره آموزشی فشرده سربازان در ابتدای ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

insuperable: - مشکل لاینحلirresolvable - فائق ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come up against: روبرو شدن برخورد کردن مواجه شدن T ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ovation: تشویق بلند بالا و پر هیاهو A loud ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tumultuous: خروشان متلاطم پرهیاهو متشنج پر از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at one sitting: یه جا یه مرتبه . doing something w ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

go places: به جایی رسیدن موفق شدن Be succe ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go places: به جایی رسیدن موفق شدن Be succe ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fight tooth and claw: با چنگ و دندان مبارزه کردن To figh ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

status quo: This term has a slightly negative c ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

morbidly: به صورت هولناکی به شکل خوفناکی بصو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

morbidly: به صورت هولناکی به شکل خوفناکی بصو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

false friend: دو لغت عین هم در دو زبان مختلف با م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cry for help: کاری یا حرفی که از طریق اون ( و در ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cry for help: کاری یا حرفی که از طریق اون ( و در ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sublimation: ۱ - در علوم: تصعید ۲ - روانشناسی: ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cat's meow: تک، بی نظیر، فوق العاده Bee's knee ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go play in the traffic: Get lost Beat it

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ضد حال: Buzzkill A person or thing that k ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all bets are off: هیچی معلوم نیست It's not clear to ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on one's own accord: of/on one's own accord Also, of on ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dibs: Very informal and kids slang مال ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

charley horse: رگ به رگ کوفتگی عضلانی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

trumped up: ناروا ناحق ساختگی To concoct/inv ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

poster child: نمونه بارز نمونه عینی شخصی ( فرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sway: Political sway قدرت/نفوذ/ کنترل/سل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spoil the party: اوقات ( خوش ) کسی رو تلخ کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep to a minimum: Keep to a minimum به حداقل رساندن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

right up: ۱ - Also: coming right up الساعه ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

right up: ۱ - Also: coming right up الساعه ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

call handler: اپراتور اورژانس، آتشنشانی و غیره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

discretion: ۱ - بویژه در هنگام سخن گفتن: نزاکت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

snap at: با کسی ( با لحن ) تند و بد حرف زدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sororal: Sisterly :The clerk gave me a sor ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

handful: Be a handful بلا/شیطون/وروجک بویژ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flimflam: گوش بری، شیادی، دغل بازی، با زبان ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lunge: ۱ - حمله ور شدن ( ناگهانی، یهویی ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

moonlight: To work a second job ( که الزاما شب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fell: ۱ - بی رحم، سنگدل Evil , Cruel ۲ - ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bone deep: عمیق، • . . . she felt so tired, s ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

do or die: ( روز، موقعیت، لحظه، تصمیم ) تعیین ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

picture perfect: ایده آل Flawless Ideal Perfect So ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fit to be tied: بسیار عصبانی خشمگین Furious Very ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

far and near: Everywhere همه جا A way to refer t ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

retro: شبیه سبک/مد پیشین، قدیمی similar ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flimsy: درِ پیت الکی آبکی سست و لرزان شکنن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

burnt to crisp: ۱ - کاملا سوخته، جزغاله شده ( , rel ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burnt to crisp: ۱ - کاملا سوخته، جزغاله شده ( , rel ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sharp edged: ۱ - تیز، برنده ۲ - انتقادی critica ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unawares: سرزده بی خبر by surprise, ناگهان s ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cross question: سوال پیچ کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ready to hand: در دست در اختیار دم دست easy to r ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gushy: Excessively and objectionably Senti ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the order of the day: باب مرسوم ( حال و هوا، شرایط، جو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

state trooper: افسر پلیس راه!؟؟؟

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

goings on: رفتارها، رویدادها، اتفاقات مرموز/غی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

low key: ۱ - ساده، بی تکلف simple , easygoin ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

drift off to sleep: آرارم آرام به خواب رفتن Prits: Sor ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stand guard: مراقب بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ilk: مثل، مانند I hate you and your il ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bassinet: گهواره Crib و Cradle نیز گهواره هس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hollowed out: تو خالی, بی ارزش، بی معنی, پوچ me ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get one's start: To begin doing something To begin w ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impactful: کارآمد موثر تاثیر گذار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

elfin: ( افراد یا چهرشون ) کوچیک و ظریف ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pontiff: پاپ The Pope

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rave about: با آب و تاب/ با ذوق و سوق/ یا اشتیا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one's fears are realized: دلنگرانیهای کسی واقعا رخ دادن/ به و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bootlick: Butter up Brown nose

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

off limits: Banned Forbidden Prohibitted Illega ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in the pay of: Employed by

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as the day is long: Absoloutly Very As much as possibl ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

iniquity: Wickedness

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pat: سر سری الکی آبکی ساختگی Pat and co ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

offing: دورترین کرانه دریا In the offing ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

offing: دورترین کرانه دریا In the offing ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no less: • اونم. . ( اونم کی! اونم چی! اونم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lugubrious: حزن آلود غم انگیز محزون Mournful ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lugubrious: حزن آلود غم انگیز محزون Mournful ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all the rage: مد پرطرفدار Be having a moment Po ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

storied: مشهور famous در کتابها نوشته شده اف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

storied: مشهور famous در کتابها نوشته شده اف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the mould of: در حد و اندازه های چیزی/کسی He is ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

find one's calling: I'm 41 and I still have yet to find ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

half assed: سرسری الکی همینطوری با بی ملاحظه گی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rinse and repeat: و الی ماشالا و تکرار و تکرار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mighty: ۱ - Extremely Mighty lot: بسیار زی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pending: آسلی به ترکی در انتظار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

that said: با این حال با این وجود

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

own up: اشتباه خود را پذیرفتن به اشتباه خود ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the deed is done: چیزی که نباید میشد شده اولان اولوب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do away with: کنار گذاشتن از رده خارج کردن منسو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

credulous: زودباور، ساده لوح، پخمه /A simple ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thwarted: نافرجام؟؟

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sanctimonious: - مقدس مآب - کسی که جانماز آب می ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sanctimonious: - مقدس مآب - کسی که جانماز آب می ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

caseload: پرونده های در حال رسیدگی/ در دست اق ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lambaste: به شدت انتقاد کردن to sensure/scrit ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

turn crank: To interest someone To arouse some ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coast: Verb: انجام کاری یا رسیدن به موفقی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

head fake: A situation in which someone believ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

visceral: Visceral feelings حس درونی احساس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

worth one's weight in gold: گران قیمت، ارزشمند، با ارزش valuabl ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

magnum opus: مهمترین اثر یا شاهکار ادبی یا هنری ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stripling: جوانک ( مذکر )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shift for oneself: روی پای خود ایستادن to provide all ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reckon with somebody: To regard To consider

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

split the difference: To settle down with less than what ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

garb: Informal: پوشش، لباس، جامه، رخت W ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

furlong: واحدقدیمی اندازه گیری طول

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fraught: دارای بار منفی: ۱ - مملو ، آکنده، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kick up a fuss: سر مسائل نه چندان جدی: داد و بیدا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

record: بی سابقه: Record heat: گرمای بی س ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

confronting: آزار دهنده، ناراحت کننده • Distress ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

move the needle: پیشرفت/تغییر قابل ملاحظه ای باعث شد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

miss off: To omit To drop To leave off

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

champion: • Noun: حامی، مدافع a person who v ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bode: با ایما و اشاره مطلبی را رساندن/ گف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

catch off guard: غافلگیر کردن شوکه شدن Take by sur ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

postulate: عقیده، نظر، ادعا، یا چیزی که بدون ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kicker: جالب اینجاست. . The kicker is, ho ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ratchet: Slang: آدم بی کلاس و بی فرهنگ دعو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at large: فراری Fugitive Not yet captured O ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shoot one's mouth: گزافه گویی کردن گنده گ*زی کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put out something to tender: به مناقصه گذاشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tender letter: برگ پیشنهاد مناقصه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

full swing: در نهایت شدت و حدت در اوج با تمام ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at any rate: در هر حال به هر جهت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

just as well: بهتر! چه بهتر! چه خوب! چه خوب که! ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get fresh with: با کسی بی ادبی کردن با گستاخی با کس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

it follow that: در نتیجه، با این حساب،

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it follow that: در نتیجه، با این حساب،

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

achieve one's end: To get/attain/avhieve one's end ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

achieve one's end: To get/attain/avhieve one's end ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

abound with: مملو از آکنده از پر از سرشار از

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sweep someone off their feet: کسی را دلباخته ی خود کردن دل کسی رو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

catch one's drift: منظور کسی رو متوجه شدن ( گرفتی منو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get the scoop: To get information that interests o ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rigged: arragned assembled Improvised Prepa ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

premeditated: با قصد و نیت قبلی عمدی از قبل طرح ...

١ سال پیش

مدال‌های Figure