Figure - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drive through: برای انجام کار یا گرفتن خدمات نیازی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slather: ( کره, کرم، لوسیون و . . ) را به مق ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

staple: قوت عمده مردم یک منطقه یا کشور a ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cash in chips: ۱ - مردن To die ۲ - رابطه را به هم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

loco: Crazy

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

swaddle: قنداق کردن To wrap infants up gent ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

age old: کهن، قدیمی، باستانی، دیرین Ancient ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

age old: کهن، قدیمی، باستانی، دیرین Ancient ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the ground: در واقع، در واقعیت، در عمل، عملا، د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

one's folks: اعضای خانواده بویژه پدر و مادر One ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

herringbone: طرحی روی پارچه که از شکل اسکلت نوعی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

herringbone: طرحی روی پارچه که از شکل اسکلت نوعی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nose stud: پیرسینگ بینی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

parquet: پارکت، کف پوش چوبی A patterned flo ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bone tired: Bone weary Fatigued Exhausted

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bone weary: Bone tired Fatigued Extremely tir ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all out: با تمام قوا، با همه توان, تمام عیار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wasted: ۱ - مست Extremely drunk or intoxica ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

true to form: Also: true to type طبق معمول، طبق ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

at a clip: ۱ - یه جا، مداوم، بدون/بی وقفه ، پش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

turn heads: توجه دیگران را به شدت جلب کردن، To ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn heads: توجه دیگران را به شدت جلب کردن، To ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

become sensation: سر زبانها افتادن، خیلی معروف شدن ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

honky tonk: 1 - a noisy, cheap, disreputable ba ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall by the wayside: بلا استفاده شدن کاربرد خود را از دس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

uptight: ۱ - کسی که زندگی رو خیلی سخت گرفته ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get rolling: ۱ - رفتن، عازم شدن، to leave ۲ - ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get rolling: ۱ - رفتن، عازم شدن، to leave ۲ - ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

leavings: ته مانده، باقیمانده Leftover, resi ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that is to say: - یعنی - به عبارتی - To put it an ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unbecoming: - ( رفتار ) زشت، ناشایست، زننده، رف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

binky: پستونک Pacifier ( Binky ( us ( Du ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

binky: پستونک Pacifier ( Binky ( us ( Du ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

state of the art: بروز، مدرن The state - of - the ar ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

outstay one's welcome: بیش از حد در خانه میزبان ماندن و از ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outstay one's welcome: بیش از حد در خانه میزبان ماندن و از ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pop along: برو پی کارت، گم شو، بزن به چاک Go a ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scram: برو پی کارت، گم شو، بزن به چاک Go a ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

snooty: از دماغ فیل افتاده، پر فیس و افاده، ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stuck up: از دماغ فیل افتاده، پر فیس و افاده ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stuck up: از دماغ فیل افتاده، پر فیس و افاده ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

happy clapper: مسیحی بسیار مذهبی بویژه کسی که مجدد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crop up: ظاهر شدن ( بویژه بصورت ناگهانی ) ، ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fava bean: باقالی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overpowering: فوق العاده قوی، در مورد بو ( بسیار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

extrapolate: 1 ) تعمیم دادن 2 ) استنتاج کردن 3 ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mint: ۱ - تولید کردن، درست کردن make, pro ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lodestone: ۱ - شخص یا چیزی که در کانون توجه قر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

exhaustiveness: جامع نگری Exhaustiveness and thorou ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

forager: کسی یا حیوانی که در جستجوی آذوقه اس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of the way: ۱ - پرت، دور، کم رفت و آمد ۲ - ( ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burgeon: شروع به رشد و شکوفایی کردن Begin t ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go to: اولین گزینه ( برای انتخاب از بین سا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

viability: ۱ - بقا، قابلیت بقا، امکان بقا، توا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jello: ژله ای که بعنوان دسر سرو می شود A ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get cracking: ۱ ) بجنب! راه بیفت! ۲ ) دست بکار شد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hairdo: آرایش مو، مدل مو The style of cutt ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

black tie event: مراسم، مهمانی یا جشن بسیار رسمی A ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coif: short for coiffure آرایش یا مدل مو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impeccant: ۱ - مبری از خطا یا گناه، معصوم، بی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

risible: خنده دار، Comic, comical, funny, l ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

of yore: Long ago گذشته های دور

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

levity: ۱ - شوخ طبعی ( با بار مثبت ) someth ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

master class: ۱ - کلاس پیشرفته که توسط استاد برجس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

break out in a cold sweat: عصبی یا نگران شدن، ترسیدن To become ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blood draw: خون گیری برای آزمایش خون The proced ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

would that: ای کاش که. . To express a strong w ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

weasel out: ۱ - ( با زرنگی ) در رفتن ، طفره رفت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

out of whack: نامیزان ناجور ناهماهنگ نامتعادل در ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

best: فعل: غلبه کردن، چیره شدن، مستولی ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

incumbent: بر عهده کسی بودن، مسئولیت چیزی را ع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at the drop of a hat: خیلی راحت ( و بدون دلیل قانع کننده ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nexus: ارتباط، پیوند Link Connection Ca ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beacon: ۱ - چراغ فانوس دریایی The bright ro ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brainchild: محصول فکری، نتیجه اندیشه و تفکر یک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

constitution: ۱ - قانون اساسی، اساسنامه، نظام نام ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aggregate: ۱ - مجموعه یا توده ای متشکل از اجزا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enclosure: محفظه اتاقک حصار فضای بسته فضای محص ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

step up: پا پیش گذاشتن پیشقدم شدن Take actio ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hang by a thread: در معرض نابودی، فروپاشی یا مرگ قرار ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

on the lam: Also; on the run To be on the lam ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

precedent: To set a precedent الگویی برای اتف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

haste makes waste: همون معادل ضرب المثل فارسی : عجله ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

watchdog: دیده بان، ناظر، مدافع Gaurdian Def ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in a sense: تا حدی، تا حدودی از یه جهت ، از جه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mug up: فشرده درس خواندن/ مطالعه کردن Brit ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mug up: فشرده درس خواندن/ مطالعه کردن Brit ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put in a good word for: تعریف و تمجید کسی را برای دیگری کرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beat all odds: شانس آوردن بر خلاف انتظارها ظاهر شد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

by extension: و به تبع آن consequently بنابراین ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

move along: ۱ - متفرق کردن To officially order ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in full swing: در اوجِ به شدت با تمام قوا My cla ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rehearsal: تمرین قبل از اجرا ( نمایش، سخنرانی، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make a dig at: تحقیر کردن، مسخره کردن، انتقاد کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

one of a kind: استثنایی در نوع خود بی نظیر تک من ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ill thought out: بدون برنامه ریزی کافی و دقیق بدون ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

jolt: یهویی تکان خوردن to shake or move ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exhilarating: فرح بخش، نشاط آور، شادی آور Someth ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

steel: خود را برای تحمل سختی ها و مشکلات ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dope: ۱ - با حال Cool, very good • Your n ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

based: :Slang اصیل Being yourself and not ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

trinket: اشیا زینتی و جواهرات بدل ارزان قیمت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trinket: اشیا زینتی و جواهرات بدل ارزان قیمت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stagy: غیر طبیعی، ساختگی، تصنعی، نمایشی ، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trenchant: فصیح، بلیغ، نافذ، روشن، بارز Articu ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

onus: مسئولیت، تعهد، وظیفه، بار Obligati ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

emanation: تجلی، ظهور، نمود، • The universe ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hard truth: حقیقت تلخ؟!! حقیقتی که اعتراف بهش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

play up: ۱ - موضوعی را عَلَم کردن و روی آن م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bare knuckled boxing: Boxing without wearing gloves

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

predilection: تمایل زیاد، کشش، علاقه وافر, Pench ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

predilection: تمایل زیاد، کشش، علاقه وافر, Pench ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drive wedge between: رابطه نزدیک/خوب بین افراد را بهم زد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pressing: مبرم، اورژانسی : pressing need عدید ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't get your hopes up: خیلی خوش بین نباش، خیلی امیدوار نبا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

zilch: هیچی، Nothing at all هیچ ، صفر Z ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rife with: ( معمولا چیز ناخوشایند ) سرشار، ممل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

work yourself into: خود را به شدت ناراحت، نگران، مضطرب، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

work oneself into ground: خود را از پا انداختن To exhaust yo ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take it into head: وقتی به سر آدم میزنه تا یه کاری ( ع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

apply oneself: عزم را جزم کردن، کمر همت گماشتن، ار ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

targeted approach: رویکرد هدفمند،

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

baby makes three: going from couple to family

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the picture: درمیان بودن، در کار بودن، با وجودِ، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drop dead: ۱ - یهویی مردن ۲ - گمشو، خفه شو، ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to the letter: مو به مو To follow the details exa ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

puritanical: خیلی مذهبی؛ کسی که در مورد قوانین د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

puritanical: خیلی مذهبی؛ کسی که در مورد قوانین د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bubble wrap: پوشش نایلونی حباب دار ضربه گیر A p ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

visor: قسمت سایبان کلاه the flat peice of ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

grift: کلاهبرداری، دله دزدی، سر کسی شیره م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

latent: موجود اما نا آشکار / ناپیدا/ پنهان، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

embark on a quest: تلاش برای دستیابی به امری مشکل جد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gooey: ۱ - نرم و مرطوب و چسبونکی soft, we ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bleed: ۱ - از دست دادن خون lose blood ۲ - ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slump: از حال رفتن و غش کردن When clay pu ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get up to: نقشه ای/ برنامه ای/ کاری غیر معمول ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

throw up: بالا آوردن Blow one's groceries

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blow one's groceries: بالا آوردن Throw up

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

patty: Burger The patties he took from fr ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cultural mosaic: ترکیب و همزیستی قومیت ها با فرهنگها ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

smelt: گداختن سنگ معدن برای استخراج فلزات ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at a loss: مستاصل، درمانده، سردرگم Confused A ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

foundry: کارخانه یا کارگاه ذوب آهن A worksh ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

surface level: سطحی، ( به ترکی : اوزدن گئتمه، بی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

surface level: سطحی، ( به ترکی : اوزدن گئتمه، بی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dressy: لباس شیک, باکلاس و گرانقیمت Expens ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deck: ۱ - عرشه کشتی ۲ - ایوان ۳ - تزئین ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tact: آداب معاشرت، نزاکت رفتار و منش با ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

albeit: البته، ولو اینکه، هر چند It shows ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ins and outs: Nuts and bolts زیر و بم ریز و درش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fluster: عصبانی کردن To agitate

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tank: با شکست مواجه شدن To suffer failur ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

box office: گیشه His latest movie tanked at the ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

meander: پیچ و تاب خوردن The river meandere ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

like mushroom: خیلی سریع و خیلی زیاد very quickl ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stem: کنترل کردن، مهار کردن To check To ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call off: کنسل کردن The olympic gsmes got ca ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crock: It's a crock What a crock ( این ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flip the script: ) To flip the script ( on sb ناگها ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flip the script: ) To flip the script ( on sb ناگها ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

milquetoast: بچه ننه، بی اراده، کمرو و ضعیف، ترس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beastly: محشرِ! very good, excellent, cool, ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crass: - فرد بی ملاحظه، فردی که بدون رعایت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cave: تسلیم شدن، کوتاه آمدن Give in Sud ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vindicate: ۱ - تبرئه شدن/ کردن to clear of acc ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pity fest: وقتی کسی از مشکلاتش شکایت میکنه و ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

viper: ۱ - مار افعی ۲ - آدم بدطینت و شریر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

troll for: Look out for Search Seek out

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

convulse: به هم ریختن، متشنج کردن تشنج کردن a ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

full tilt: با تمام توان، با سرعت هر چه تمام، ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

full tilt: با تمام توان، با سرعت هر چه تمام، ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tiddly: مست Slightly drunk

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scruff: پس گردن Nape

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blighted: آسیب دیده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blighted: آسیب دیده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

outgrowth: حاصل، نتیجه، برآیند Its a natural ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outgrowth: حاصل، نتیجه، برآیند Its a natural ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gloss over: ۱ - نادیده گرفتن، طفره رفتن Skirt ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spoils: غنائم ( valuables taken by violenc ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spoils: غنائم ( valuables taken by violenc ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chad: Internet slang مرد جذاب و محبوب و ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

furlough: تعدیل موقتی نیرو : temporary layoff ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ramble: زیاد حرف زدن پرحرفی کردن چرت و پرت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spiel: چرب زبانی داد سخن دادن ( دیل بازل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

uncork: در بطری را باز کردن draw a cork fro ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pent up: محصور بیان نشده فروخورده سرکوب ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brown nose: پاچه خواری کردن تملق گویی کردن چرب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

obsequious: متملقانه چاپلوسانه پاچه خوار Boo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

obsequious: متملقانه چاپلوسانه پاچه خوار Boo ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pick a lock: باز کردن قفل با استفاده از شیئی غیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crumpet: کیکی که شیرین نیست مثل بربری خودمو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

derogatory: توهین آمیز اهانت آمیز Disparaging ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make over: تغییر کلی/ بنیادی/ اساسی در ظاهر ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

telltale: تابلو، مبرهن Telltale signs of as ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vulture: لاشخور کسی که به قصد غنائم جنگی حم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

afflict: گرفتار کردن دچار کردن درگیر کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the least bit: به هیچ وجه in any respect کوچکترین ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the least bit: به هیچ وجه in any respect کوچکترین ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hush hush: فوق سری بسیار محرمانه Highly secr ...

١ سال پیش

مدال‌های Figure