Figure - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cultivated: فرهیخته

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thuggery: رفتار خشونت آمیز، جرم، قانون شکنی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

masquerade: Pretend to be someone else by disgu ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what are the odds of: What are the possibility

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not one's call: دست من نیست، من نمی تونم نظری بدم، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

terrain: منطقه جغرافیایی ، زمین،

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

domain name: آدرس اینترنتی که با آی پی در ارتباط ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

amber: کهربا، Fossilized tree resin

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wishbone: استخوان جناغ پدندگان که بازی "یادم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

old school: سنت گرا، سنتی A group of people wh ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tenure: کرسی استادتمام در دانشگاه permanenc ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sick burn: توهینی که ترکیبی از ذوق و هنر و ذکا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

importune: پیله کردن، Beg persistently and ur ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spell bad news: تاثیر سوء داشتن To cause a bad res ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snafu: A military slang and sarcastic Sta ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shoad: An overwhelmingly huge amount of so ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

comunicado: A brief report ( especially for imm ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gaga: Mentally and physically infirm with ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gimp: A derogatory term for a disabled pe ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get in line: ۱ - واقعیت را پذیرفتن، یک مسئله بدی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get in line: ۱ - واقعیت را پذیرفتن، یک مسئله بدی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

get a line on: راجع به کسی اطلاعاتی کسب کردن Come ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lost cause: واهی، بی فایده، بی مورد، بی نتیجه، ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

grievance: شکایت A complaint which may or may ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gazongas: Boobies, breasts , tits

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tinkerbell: Anything whose existence or power d ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

distraught: آشفته و پریشان حال Deeply agitated ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

distraught: آشفته و پریشان حال Deeply agitated ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

close quarters: تنگِ هم، خیلی نزدیکِ هم، فشرده a s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put one's foot down: حرف خود را به کرسی نشادن، کوتاه نیا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tut tut: Usually accompanied by a dismissive ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

much too: Nearly much too expensive = means ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

click baity: Related, or characteristic of click ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

quip: شوخی، مزه ریختن، حاضر جوابی A short ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quip: شوخی، مزه ریختن، حاضر جوابی A short ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of character: از ( شخصیت یا منش ) کسی بعید بودن، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vet: ( mainly british ) قبل از انجام چیز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smitten: خاطرخواه ، دلباخته، شیفته، مجذوب u ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

reeling mind: آشفته خاطر، پریشان حال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thrive: ۱ - رشد کردن، به بالندگی و شکوفایی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

trouble spot: محل منازعه، درگیری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gnarled: زبر و درشت و خشن و نا صاف و ناهموار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gait: طرز راه رفتن، ( به ترکی ) یریش The ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

onset: شروع، آغاز چیزی ( معمولا ناخوشایند ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

expedite: شتاب دادن , تسریع کردن Speed up H ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

short phuse: عصبی، تند مزاج A tendency to get an ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

one up: پیشی گرفتن از دیگری، برتری حاصل کرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

begrudge: ۱ - غبطه خوردن To envy or resent t ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

booth babes: Mostly women ) employed by brands a ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

underbritches: Underwear, briefs Britches = trous ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

command of something: دانش، علم ، تبحر، توانایی، Have ma ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

command of something: دانش، علم ، تبحر، توانایی، Have ma ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

up till now: تا حالا During the time or period ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

silage: علوفه compacted and stored fodder

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

like flies: خیلی زیاد In large amounts

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

will do: 1 - Enough or suitable 2 - to expre ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get down to: پرداختن • deal with • give seriou ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wicker: حصیری wicker is the style and meth ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

exequy: مراسم خاکسپاری مراسم ترحیم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

splotch: لکه An irregular stain, blot, spot ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smother: ۱ - خفه کردن ( و کشتن از طریق گرفتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pyroclastic: سنگ آذرین؟

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tumult: بلبشو ، سر و صدا، غوغا، همهمه، هیاه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dismay: یه حسی که ترکیبی است از: استیصال ، ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

soporific: خواب آور Sleep inducing

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

soporific: خواب آور Sleep inducing

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

premonition: الهام و خیر از آینده A warning abo ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

palate: کام، سقف دهان The roof of mouth

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

palate: کام، سقف دهان The roof of mouth

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hermeticism: اصول مذهبی، اساطیری و فلسفی بر اساس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sidekick: همراه، کمک دست/دستیار قهرمان، a su ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

eldritch: ترسناک، مرموز، اسرار آمیز ، عجیب و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drag one's feet: دست دست کردن، این پا و آن پا کردن، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make a mint: • To make a lot of money Some compa ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

promo: ویدئو تبلیغاتی مثلا برای معرفی کتاب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

promo: ویدئو تبلیغاتی مثلا برای معرفی کتاب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

play it by ear: هر چه پیش آید خوش آید. ( ترکی: سو گ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sidetrack: از موضوع اصلی منحرف شدن، به حاشیه ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lay over: توقف بین دو مسیر در مسافرت های هوای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

upend: برگرداندن، وارونه کردن، To set or ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull it off: 1 - وقتی که یه سبک خاصی به کسی میاد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

halfway through: وسطای ( صحبت، کار، کلاس، فیلم، ناها ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

devious: آب زیر کاه، مکار، دغل باز، حیله گر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

let it all hang out: راحت، خودمانی، غیر رسمی، بدون استرس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take a lot of nerve: 1 - رو میخواد ( اون کار رو بکنی ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bogey: 1 - an evil spirit 2 - an unidenti ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bogey: 1 - an evil spirit 2 - an unidenti ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

opulent: پرابهت، باعظمت، باشکوه ، لاکچری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take a raincheck: بمونه برا یه وقت دیگه. یه سری میزنم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wouldn't put it past: تعجب نمی کنم اگه. . One wouldn't b ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fixer upper: خانه کلنگی A house in need of repa ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unflappable: خویشتندار، خونسرد، آرام، خوددار، مس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ACE: بیست شدن، بالاترین نمره را گرفتن I ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feel the squeeze: احساس تنش، استرس، فشار و نگرانی کرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

at one fell swoop: یکجا, یهویی، در یک آن all at once ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cash crunch: کمبود نقدینگی؟ A cash crisis In o ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a cog in the machine: Someone or something that is functi ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fake out: گول زدن، فریب دادن، گمراه کردن misl ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

standpat: مقاومت کردن، از تصمیم، نظر یا عقیده ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in dutch: :To get in Dutch with someone تو در ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wince: سریع عقب کشیدن ( ناشی از ترس و . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nip in the bud: گربه را دم حجله کشتن، در نطفه خفه ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

racy: سکسی The couple celebrated their on ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

racy: سکسی The couple celebrated their on ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tone up: تقویت کردن، قویتر شدن ماهیچه ها sh ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tone up: تقویت کردن، قویتر شدن ماهیچه ها sh ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rig: دستکاری کردن برای رسیدن هدف خاصی , ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

home in on: دقیقا روی شیء، محل، نقطه یا هدفی تم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

home in on: دقیقا روی شیء، محل، نقطه یا هدفی تم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

plumage: ( در پرندگان ) بال و پر و شکل، طرح ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bray: عرعر الاغ، شیهه، عر عر کردن The cr ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mojo: ۱ - طلسم, a magic spell ۲ - بخت، ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thud: صدای ضربه سنگین، تلپ A dull heavy ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

affluent: پولدار، متمول، ثروتمند, rich Afflu ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slack time: A pause or break in activity . Aft ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get through to: تماس تلفنی برقرار کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

have something coming: حقش بود I do feel sorry for him, b ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bleary: اغلب در مورد چشم بکار می رود. Dull ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

upppity: خودپسند، خود برتر بین، An agitated ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

road game: بازی خارج از خانه away game a game ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jut: بر آمده شدن، بیرون زدن ( صفت: بیرون ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it figures: روشنه! طبیعیه! معلومه خب! پر واضحه! ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dab: ضربه بسیار آرام ( مثلا برای پاک کرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dollop: کلمبه، یه تکه، یه کمی ( ترکی: بی کو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

by golly: مشابه gosh, gee, goodness که جایگزی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

songbird: پرنده آواز خوان A bird with musical ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let it set: بذار جا بیفته، خودش رو بگیره، ببنده ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

undaunted: مصمم ، بدون هراس، بدون از دست دادن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heist: سرقت مسلحانه a robbery at gunpoint ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flinty: سرسخت، خشن و بی احساس Harsh and cru ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

smouldering: احساسات سوزان فروخورده emotional h ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

commotion: قیل و قال، های و هوی، داد و بیداد، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in awe of someone: Be/stand in awe of someone احترام ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jamb: دو ستون عمودی چارچوب در One of the ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slimeball: رذل، کثافت، عوضی، پست فطرت، بیشعور، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

motif: تم، ایده اصلی، موضوع، درون مایه اصل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jump off the page: برجسته، شایان توجه، چیزی که توجه شم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dry as a bone: خشکِ خشک Completely dry

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

multitude: ۱ - تعداد انبوه/کثیر/ زیادی از مردم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

apparition: ۱ - روح، شبح ghost, spirit ۲ - تجل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

superstardom: شهرت بسیار زیاد The state of being ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gawk: زل زدن، بر و بر نگاه کردن، خیره شدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

plod: ۱ - کشان کشان رفتن، خود را به سختی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plod: ۱ - کشان کشان رفتن، خود را به سختی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don: بر تن کردن to put on a piece of clo ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pinup: پوستر حاوی عکس دختران جذاب و زیبا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

angling: ماهی گیری تفریحی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wan: بی حال، رنگ پریده، ضعیف ، کم نور F ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chug: ۱ - یهو سر کشیدن ۲ - به آرامی پیش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stye: گل مژه a bump that develops on the ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

set on edge: نگران یا عصبی کردن To make nervous ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

regally: باشکوه، شاهانه, مجلل، شکوهمند Sple ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unaccustomed: غریب، نا آشنا، نا مانوس، غیر عادی، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a turn up for the books: اتفاق غیر منتظره، خوش شانسی A surp ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temp agency: نوعی موسسه کاریابی که کارهای موقت ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

temp agency: نوعی موسسه کاریابی که کارهای موقت ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

factotum: کسی که در اداره ای همه نوع کار انجا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

expendable: بی ارزش، بدرد نخور، بی مصرف, غیر ضر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

work up a sweat: ۱ - عرق کردن ناشی از فعالیت زیاد بد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

maggot: لارو حشرات که از مواد در حال فساد ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

maggot: لارو حشرات که از مواد در حال فساد ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pug nose: بینی کوتاه و پهن با نوک سر بالا A ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wield: - اسلحه یا چاقو کشیدن، حمل کردن یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hoopla: های و هوی و هیجان بیش از حد، • hoo ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

claimant: مدعی، شاکی، خواهان A person who ma ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a mark: انجام کاری که باعث شود نام کسی در ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aloof: Distant and not friendly سرد، کسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overachiever: کسی که فراتر از حد انتظار و بسیار ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eager beaver: بیش از حد کاری، فعال و علاقمند به ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

infirm: ۱ - ( معمولا در مورد افراد سالمند ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

imbibe: ۱ - نوشیدن مشروبات الکلی ۲ - جذب ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cold cock: Coldcock: زمین زدن، زدن با مشت Bea ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come around: ۱ - به هوش آمدن to recover concious ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jostle: ۱ - با هل دادن و تنه زدن راه خود را ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jostle: ۱ - با هل دادن و تنه زدن راه خود را ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mart: مرکز تجاری، بازار Trade market, mar ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cut rate: تخفیف خورده، ارزان، ارائه شده با قی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shill: کسی که در نقش خریدار بسیار مشتاق بر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shill: کسی که در نقش خریدار بسیار مشتاق بر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut in line: نوبت را رعایت نکردن، در صف بدون نوب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring home: روشن کردن، ثابت کردن، عمق مسئله رو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hubbub: هیاهو، داد و بیداد، جار و جنجال، C ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mobster: گانگستر، عضو گروه تبهکاری Gangster ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thornback: زن مجرد بالای ۲۶ سال An unwed woma ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

macabre: دهشتناک، وحشتناک، خوفناک ، هراس انگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

squeal: جیغ بنفش ؛ ) A sharp high pitched ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relinquish: انصراف دادن، کنار کشیدن، رها کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

speculative: 1 - تئوری بلند پروازانه و پر خطر A ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

transdermal: دارو و یا هر آنچه که از طریق پوست ج ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kinky: غیر عادی، نامرسوم، Unusual, quirky ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cone of shame: The plastic cone - shaped protectiv ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fresco: نقاشی آبرنگ بر روی دیوار گچی Paiti ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pumice: سنگ پا - نوعی سنگ آذرین به نام پوکه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

smut: Erotic

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smut: Erotic

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

at loose ends: Having nothing to do, and bored Dr ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

boon: غنیمت، موهبت، لنگه کفشی در بیابان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ambivalent: دودل، مردد در تصمیم گیری و یا اتتخا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cadre: کادر، هیئت، تیم Body, team

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

totem: در برخی قبایل بومی توتم ها ارواح، ح ...

١ سال پیش

مدال‌های Figure