Figure - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

profiling: تشکیل پرونده، دسته بندی، گروه بندی ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

patsy: • پخمه a gullible person • یازئخ ( ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

jab: ۱ - به صورت ناگهانی و تند ضربه زدن ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

writhe: از شدت ناراحتی یا درد به خو پیچیدن ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

small time: خرده پا، کم اهمیت Petty Insignifi ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

specific: Specifics= جزئیات

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contingent on: منوط به مشروط به نیازمندِ تابعِ ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

double cross: نارو زدن، نامردی کردن، خیانت کردن، ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

faltering: توان خود را از دست داده، ضعیف fal ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unto itself: در نوع خود What they do is an art ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

neck of the woods: - حوالی - دور و بر - اطراف

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hawk: ۱ - قوش، باز ، پرنده شکاری A bird o ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gluttony: شکم بارگی شکم پرستی Excessive de ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

snotty: از خودراضی از دماغ فیل افتاده گستاخ ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

competence: عُرضه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gawk: زل زدن، بر و بر نگاه کردن، خیره شدن ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

extant: منقرض نشده، باقی مانده، حفظ شده، مو ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

devil's advocate: کسی که با مطرح کردن نظر مخالف یا غی ...

٩ ماه پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

downside: سختی، مشکل، مانع Drawback Trouble P ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nitpicking: ایراد بنی اسراییلی گرفتن engage in ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ditto: منم من هم همینطور من نیز هم Me t ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

redeem: 1 - جبران کردن اشتباه، compensate, ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of ear shot: دور چنان دور که صدا نمیرسه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cave: تسلیم شدن، کوتاه آمدن Give in Sud ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

doff: درآوردن ( لباس ) فرم کوتاه شده do ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chapped: ترک خرده، خشکیده, پوسته پوستهtypica ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

erudite: فاضل، فرزانه، دانا، اندیشمند، علامه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reticent: کم حرف، تودار Reticent means eithe ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wear your heart on your sleeve: آشکار کردن و بروز دادن احساسات درون ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pick apart: سخت انتقاد کردن، to say all the thi ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blow whistle: To whistle blow on somebody/somethi ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hubbub: هیاهو، داد و بیداد، جار و جنجال، C ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

buzz off: گورتو گم کن، بزن به چاک، گم شو

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep tabs on: پائیدن حواست به کسی یا چیزی باشه T ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

zealot: طرفدار دو آتیشه طرفدار بسیار متعصب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

garden variety: معمولی، عادی، رایج Usual Ordinary ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bummer: بدبیاری. چه بد بیاریی!! What a bum ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tangle: Tangle with در افتادن طرف شدن To f ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

catch: ??What's the catch جریان چیه؟ قضیه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

instrumental: نقش بسزایی داشتن He was instrumen ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ruminate: نشخوار ذهنی کردن، عمیقا راجع به موض ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cold sore: تبخال Blisters around the mouth cau ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reflexive: غیر ارادی، بی اختیار Completely in ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

revelatory: روشنگر،

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

worldly: ۱ - دنیا دیده، با تجربه، Well - ro ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sweep a woman off her feet: زنی را دلباخته ی خود کردن دل زنی را ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

like never before: به شکل بی سابقه ای in a way that h ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

distraught: آشفته و پریشان حال Deeply agitated ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make the cut: - انتخاب شدن از بین چند گزینه یا اح ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

greek to me: difficult to understand.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gratuitous: بی مورد The traditions involved a ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

boisterous: Rowdy, noisy, energetic, active

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inscrutable: تو دار و مرموز Misterious, mystify ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

high on: 1 - مست یا نشئه intoxicated with/un ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nut job: nut case plainly stupid maniac A cr ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

teetotaler: کسی که از خوردن مشروبات الکلی پرهیز ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

frill: - موارد یا اجزاء غیر ضروری - حاشی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the heels of: متعاقبِ، به دنبالِ On the heels of ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

know the score: در جریان ( امور ) بودن ، مطلع بودن، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pawn off: از سر خود باز کردن، باشدان الماخ to ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tower: Tower over/above • بلندتر، بهتر، قد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

weigh in: ۱ - اظهار نظر کردن، وارد بحث شدن G ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pristine: عین روز اولش مثل روز اولش Amir ha ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smelt: گداختن سنگ معدن برای استخراج فلزات ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

not the sharpest tool in the shed: نه خیلی باهوش، گیج، Dumb Not very ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pendant: An ornament that hangs on a chain ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

high caliber: با کفایت توانمند با لیاقت کارآمد پر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

manure: کود دامی Animal dung used as a fer ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

individuality: ۱ ) ویژگی یا حالت داشتن یک هویت مست ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bias: کشش/تمایل/گرایش ناآگاهانه ی غالباً ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get the scoop: To get information that interests o ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wear and tear: استهلاک/ صدمه / فرسودگی ناشی از است ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stutter: لکنت زبان To speak or say somethin ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fixer upper: خانه کلنگی A house in need of repa ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

convulse: به هم ریختن، متشنج کردن تشنج کردن a ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tribunal: محکمه قضایی، دیوان محاکمه، دیوان قض ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

out of touch: تو باغ نبودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

claimant: مدعی، شاکی، خواهان A person who ma ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ruse: فریب حیله نیرنگ حقه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turn heads: توجه دیگران را به شدت جلب کردن، To ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

walk a tightrope: Also: tread a tightrope • گذر از ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bereavement: فقدان ناشی از مرگ نزدیکان سوگواری/ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blood and treasure: جان و مال The cost in blood and tr ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

devious: آب زیر کاه، مکار، دغل باز، حیله گر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sinking feeling: یه حس بد حس نا امیدی یه حس دلهره ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flair: ۱ - استعداد غریزی / شم خاص برای انج ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a dent: کاستن، کم کردن، تاثیر قابل ملاحظه ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wrangle: جر و بحث پر سر و صدا بحث و جدل جا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

yikes: ای وای! A term to express shock or ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vantage point: دیدگاه نقطه نظر شخصی نظر منظر Pe ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chime in: وارد صحبت/بحث دیگران شدن و نظر خود ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call to mind: به خاطر آوردن به یاد چیزی افتادن/ان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scoot: ۱ - به سرعت رفتن یا ترک کردن To go ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clout: ۱ - نفوذ و قدرت بویژه در حوزه سیاست ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grist: غله ای ( جو، گندم ) که آسیاب می شود ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vehement: قاطع سفت و سخت محکم تند شدید آت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rung: ۱ - پله نردیان step of a ladder ۲ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shrapnel: ترکش Sharp and small shards of me ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gab: گپ زدن اختلاط کردن فک زدن هی حرف ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

north of: بیش از More than Greater than Upwo ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

upwards of: بیش از More than Greater than Nort ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wisecrack: جواب هوشمندانه اما تندو کنایه دار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dibs: Very informal and kids slang مال ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outlandish: Very strange Very unusual Very une ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unhinged: قاطی کرده، بالا خونه رو داده اجاره ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

boil: جوش دردناک چرکین به ترکی: چیبان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

false friend: دو لغت عین هم در دو زبان مختلف با م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

airfare: هزینه سفر با هواپیما The fare for/ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

savvy: 1 - خردمند، داننده، دانا، فهیم، دار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

jostle: ۱ - با هل دادن و تنه زدن راه خود را ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

snob: - خودنما، ظاهر پرست، ظاهر بین، فخر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trailblazer: پیشگام پیش قراول طلایه دار پیشرو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beat it: برو پی کارت، گم شو، بزن به چاک Go a ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chattering: صدای ناشی از به هم خوردن متوالی و س ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lover's spat: بگو مگوی زن و شوهری a minor squabbl ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bells and whistles: Thumbs up @ Sebastian بهترین معنی ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unflappable: خویشتندار، خونسرد، آرام، خوددار، مس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fava bean: باقالی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scheming: دساس، حیله گر، مکار someone who is ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rinse and repeat: و الی ماشالا و تکرار و تکرار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

afflict: گرفتار کردن دچار کردن درگیر کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

infirm: ۱ - ( معمولا در مورد افراد سالمند ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

languish: در رنج و سختی بودن مهجور ماندن To ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scrap: دور ریز غذا که البته متفاوت از باقی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hard truth: حقیقت تلخ؟!! حقیقتی که اعتراف بهش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there's no denying that: شکی درش نیست.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the cards: ممکن محتمل Possible

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tattered: تکه پاره، پاره پوره، کهنه، مندرس s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

entail: مستلزم بودن ، necessitate ?What do ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cop out: بهانه، عذر تراشی، سرباز زدن, شانه خ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut corners: سرسری و گذرا انجام دادن باشدان سُو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

so and so: فلانی یارو So - and - so is an id ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eggcorn: Spoken misunderstandings اشتباهی ز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

harried: به ستوه آمده harassed someone who ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

big shot: ۱ - صاحب نفوذ، کله گنده ۲ - کسی که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

there is a catch: یه مشکلی/ گیری تو کاره. a drawback ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

haversack: کوله پشتی که سربازان برای حمل وسایل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

brick and mortar: فروشگاه ها / بیزینس ها/ شرکت های سن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

concoct: - ساخته پرداخته کردن، از پیش خود سا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

much of a something: To not be very good at something ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

streamline: ۱ - طراحی آئرو دینامیکی وسیله ای بر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feel for: با دست در تاریکی دنبال چیزی گشتن، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go easy: همشو نخور همه رو تموم نکن همشو اس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smudge: ۱ - لکه، آلودگی که روی سطح چیزی مال ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thankless: ۱ - بی اجر و پاداش, بی فایده، عبث، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grift: کلاهبرداری، دله دزدی، سر کسی شیره م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drift off to sleep: آرارم آرام به خواب رفتن Prits: Sor ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

foundry: کارخانه یا کارگاه ذوب آهن A worksh ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

touch on: To discuss/mention a topic in passi ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

monetize: پول درآوردن To make money

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on end: متوالی ، بی وقفه، پی در پی، پشت سر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

block party: جشن خیابانی که توسط اهالی یک محل بر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

play up: ۱ - موضوعی را عَلَم کردن و روی آن م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

staple: قوت عمده مردم یک منطقه یا کشور a ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tell on: خبرچینی از کسی به مقامات بالاتر . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

recap: مرور اهم مطالب پیشتر گفته شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unravel: • مشکلی را حل کردن، undo, solve • ...

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dog eared: گوشه تا شده کتاب که معمولا یا به من ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flip out: از کوره در رفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

surreal: بسیار غیر معمول و عجیب Bizzar Wierd ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut short: قبل از موعد مقرر خاتمه دادن ، نیمه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plausible: قانع کننده، معقول، قابل توجیه، منطق ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eponym: • The act of naming after • An epo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stumbling block: مانع، سد، Hindrance Snag Hiccup ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

windfall: 1 - میوه پای درختی an apple or oth ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

red eye flight: پرواز شبانه که معمولا ارزان قیمت می ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pang: a sudden sharp feeling Pangs of reg ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

promo: ویدئو تبلیغاتی مثلا برای معرفی کتاب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

transdermal: دارو و یا هر آنچه که از طریق پوست ج ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

amenities: تسهیلات، امکانات رفاهی little thin ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exude: متصاعد کردن، ساتع کردن release in ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ward off: دفع کردن، پیش گیری کردن Prevent fr ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

emblem: نماد، سمبل An emblem in the cultur ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vetting: گزینش After the initial interview ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

audacity: جسارت تهور بی باکی Audacity to ag ...

١ سال پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در رودربایستی قرار دادن: :Put someone on the spot If yo ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گورت رو گم کن: :take a hike A rude way of telling ...

١ سال پیش

مدال‌های Figure