Figure

فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
commemorative١٣:٥٣ - ١٤٠٠/٠٢/١٨یادبود تجلیل بزرگداشت Something that marks an event or is intended to honor something by remembering it • commemorative edition of the bookگزارش
2 | 1
waffle١٣:١٩ - ١٤٠٠/٠٢/١٨۱ - خیلی حرف زدن و پرت و پلا گفتن - babble - to talk at length over trivial stuff ۲ - مردد بودن، تردید داشتن، این پا و آن پا کردن - To be indeci ... گزارش
25 | 1
dither١٣:٠١ - ١٤٠٠/٠٢/١٨۱ - این پا و آن پا کردن قادر به تصمیم گیری نبودن مردد یا دودل بودن تردید داشتن - To fail to make up your mind in a critical moment - to be ind ... گزارش
0 | 1
decisive١٢:٤٨ - ١٤٠٠/٠٢/١٨۱ - سرنوشت ساز Determining حیاتی vital تعیین کننده deciding ۲ - مصمم، قطعی، محکم Confident, determined firm, resolute • . That was a decisive ... گزارش
18 | 1
on the sidelines٠٩:٠٩ - ١٤٠٠/٠٢/١٨To stay on the sidelines در حاشیه بودن حضور فعال نداشتن کناری ایستادن و درگیر ماجرا نشدن • Instead of staying on the sidelines, he jumped into ... گزارش
5 | 1
off the track٠٨:١٨ - ١٤٠٠/٠٢/١٨۱ - غیر مرتبط، بی ربط unrelated ۲ - پرت شدن حواس Distract get/throw/put someone off the track ۳ - دور شدن از بحث/هدف straying from the subject/go ... گزارش
2 | 1
diatribe٠١:٥٠ - ١٤٠٠/٠٢/١٨- نوشته یا کلام انتقادی بسیار تند و شدیدالحن - دانناخ! ( ترکی ) • Some of them happen to relapse into a diatribe a whining or blaming othersگزارش
9 | 1
strain١٧:٣٦ - ١٤٠٠/٠٢/١٧فعل: تقلا کردن ، جد و جهد کردن • Don't make excuses. . If neccessary, strainگزارش
2 | 1
counterpart١٧:٣٢ - ١٤٠٠/٠٢/١٧شخص یا چیزی که دقیقا همان جایگاه یا عملکرد فرد دیگر را دارد منتها در مکان یا موقعیتی دیگر - مثلا همتای رئیس جمهور کسی است که خود رئیس جمهور است اما ... گزارش
39 | 1
relapse١٧:٢١ - ١٤٠٠/٠٢/١٧Also : laps عود The return of symptoms برگشت To slip back to a former state or practice قهقرا Regression Recurrence • Relapses are bound to o ... گزارش
14 | 1
memo١٧:٠٨ - ١٤٠٠/٠٢/١٧Memmorandum یادداشت Note Write a memo of confession and post it on the . office bulletin bpard گزارش
9 | 1
expound١٧:٠٤ - ١٤٠٠/٠٢/١٧شرح دادن set forth, describe با جزئیات توضیح دادن explain in details بیان کردن state ارائه دادن present تفسیر کردن چیزی که گنگ یا مشکل است interpr ... گزارش
16 | 1
grovel١٦:٥٠ - ١٤٠٠/٠٢/١٧Lick the dust Implore لابه کردن التماس کردن زاری و خواهش کردن به پای کسی افتادن و از او چیزی را تمنا کردن یالوارئب یاخاراماخ ( ترکی ) • Try to ... گزارش
25 | 1
streamline١٥:٤٤ - ١٤٠٠/٠٢/١٧۱ - طراحی آئرو دینامیکی وسیله ای برای کاهش میزان مقاومت جریان آب یا هوا ۲ - کارآمدتر و موثرتر کردن با ساده تر کردن آن To make more efficient/profi ... گزارش
28 | 1
jump into the fray١١:٢٩ - ١٤٠٠/٠٢/١٧۱ - وارد رقابت شدن ۲ - وارد معرکه/گود شدن، داخل نزاع شدن گزارش
9 | 1
epilogue٢٣:٥٨ - ١٤٠٠/٠٢/١٦- بخش /فصل/ قسمت آخر کتاب که در مورد سرنوشت شخصیت های کتاب یا نمایشنامه اطلاعاتی ارائه می کند. و یا در مورد آنچه در کتاب رخ داده توضیحاتی می دهد. - ... گزارش
21 | 1
rile٢٢:٤٣ - ١٤٠٠/٠٢/١٦۱ - رنجاندن، آزردن ( کم ) Annoy, bother, irritate Chafe* : شدیدا آزرده خاطر شدن ۲ - گل آلود کردن to make water muddy by stirring it up • There ... گزارش
9 | 1
cut down on٢٢:٢٥ - ١٤٠٠/٠٢/١٦کاستن reduce کمتر خوردن و آشامیدن برای حفظ سلامتی • This will considerably cut down on the friction . and hurt you experienceگزارش
23 | 1
ulterior٢٢:١٩ - ١٤٠٠/٠٢/١٦پنهان، زیر جلدی hidden , concealed , underlying چیزی وارای آنچه آشکارا گفته شده یا نمایان شده ثانویه، دیگری secondary، further • ulterior reason ... گزارش
12 | 1
regenesis٢٢:٠٤ - ١٤٠٠/٠٢/١٦تولد دوباره Renewal Rebirth • The fourth phase of recovery is sometimes . called the regenesis phaseگزارش
7 | 1
riddled with١٩:٤٩ - ١٤٠٠/٠٢/١٦مملو از ، پر از full of/ covered with something unpleasant or undesirable • Riddled with rustگزارش
7 | 1
verbatim١٢:٣٧ - ١٤٠٠/٠٢/١٦- کلمه به کلمه - عینا - Word by word • One of the stories had been lifted verbatim . from a short story publish in a magazineگزارش
21 | 1
absolve١٢:٢٤ - ١٤٠٠/٠٢/١٦مبرا از گناه کردن بی گناه دانستن بی تقصیر خواندن عفو کردن بخشیدن The Christian faith absolves an emotionally abusive father of wrongdoing with ... گزارش
16 | 1
sass١٢:٠٩ - ١٤٠٠/٠٢/١٦:Sass back - با پررویی و گستاخی حاضر جوابی کردن ( در مورد کودکان ) - جواب قیترماخ ( ترکی ) To talk back rudely • . They sass back to their par ... گزارش
21 | 1
beat up on١١:١١ - ١٤٠٠/٠٢/١٦۱ - با مشت و لگد کتک زدن و آسیب فیزیکی رساندن • They beat up on kids younger than . themselves ۲ - غیر منصفانه و شدید اللحن انتقاد کردن To atta ... گزارش
12 | 1
take the wind out of a person's sails١٠:٤٨ - ١٤٠٠/٠٢/١٦Hadi @ بهترین از این نمیشد معنی کرد! 👌گزارش
14 | 1
object lesson٠٩:٤٥ - ١٤٠٠/٠٢/١٦- نمونه عینی و عملی و بارز یک اصل اخلاقی - درس عبرت عینی - آموزه عینی - درسی که انسان عینا با لمس یا تجربه آن می آموزد گزارش
14 | 1
discreet٠٩:٣٠ - ١٤٠٠/٠٢/١٦۱ - محتاط، با ملاحظه در گفتار و کردار Prudent, judicious، tactful ۳ - یواشکی، بی سرو صد, جلب توجه نکننده ؛ ) ، پنهانی، زیر جلی Quiet, unobtrusive ... گزارش
28 | 1
tartufferie٠٧:٤٨ - ١٤٠٠/٠٢/١٦Also: tartuffery ریاکاری در عبادت زهد فروشی زاهد نمایی مقدس مأبی ( جانماز آب کشیدن )گزارش
2 | 1
on merit٠١:٠٨ - ١٤٠٠/٠٢/١٦بر اساس شایستگی ها و قابلیت های فردی On the basis of a person's qualifications * Merit: excellence, worthiness * نظام شایسته سالاری: Meritocracyگزارش
5 | 1
Alias٠٠:٥٢ - ١٤٠٠/٠٢/١٦۱ - ملقب به otherwise called ۲ - معروف به also known as ۳ - هویت جعلی a false identity ۴ - نام مستعار an assumed name • Molavi, alias Rumi • Assu ... گزارش
5 | 1
get away٢٢:٢٥ - ١٤٠٠/٠٢/١٥۱ - فرار، گریز , در رفتن ( اسم ) rapid escape specially by criminals ۲ - تعطیلات vacation • He secretly took getaways with his ex - girlfriend ... گزارش
9 | 1
petulance٢٠:٣٢ - ١٤٠٠/٠٢/١٥بدخلقی بویژه بچه گانه زودرنجی بی تربیتی پررویی گستاخی He was extremely tired of putting up with continuous bitching and petulance from his friendگزارش
7 | 1
fleece the flock١٤:٠٦ - ١٤٠٠/٠٢/١٥سرکیسه کردن ( بویژه افراد ساده لوح در یک اجتماع مذهبی ) تیغ زدن Swindleگزارش
2 | 1
tepid١٣:٥٦ - ١٤٠٠/٠٢/١٥۱ - ولرم Lukewarm Slightly/moderately warm ۲ - بی میل، بی علاقه، سست Halfhearted • Anything less than wild enthusiasm . will be reviewed as t ... گزارش
14 | 1
in the right١٣:٤٦ - ١٤٠٠/٠٢/١٥معمولا در بحث و مجادله ها: قانونا" و اخلاقا" درست، صحیح و موجه، حق با کسی بودن Morally and legally justified/correct/right • You are expected t ... گزارش
7 | 1
lift a finger١٣:١٢ - ١٤٠٠/٠٢/١٥معمولا به شکل منفی : دست به سیاه و سفید نزدن • without you having to lift a finger. . . . . . بدون اینکه خودت مجبور بشی دست به سیاه و سفید بزنیگزارش
5 | 1
peddle١٣:٠٠ - ١٤٠٠/٠٢/١٥Verb: فروختن ( بصورت دست فروشی ) • They peddled drugs in the school's . yardگزارش
9 | 1
riveting١٢:٥٩ - ١٤٠٠/٠٢/١٥جذاب گیرا خیره کننده مسحور کننده Fascinating Compelling A riveting articleگزارش
14 | 1
pet cause١٢:٥٤ - ١٤٠٠/٠٢/١٥فعالیت که کسی علاقه شخصی وافری به انجام دادن و دنبال کردن آن دارد A favorite activity which someone pursuesگزارش
5 | 1