Farhood - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

equity: معنای آبادیس ✔️ ( حسابداری - بازرگا ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

carry away: بردن، حمل کردن Rubbish left on th ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

discreet: ✔️محتاطانه، با احتیاط، دست به عصا، ...

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

meme: 🗣️ [میٖم] دو معنای عمده داره: ۱ ) ...

٧ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

critical: انتقادآمیز - نکوهشگرانه - منتقدانه ...

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

go through: ✔️ عبور کردن - رد شدن I found him g ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کاسه صبر کسی لبریز شدن: [FRASAL VERB] fed up with fed up w ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

dumbest: احمقانه تر ین ( فکر، کار. . . )

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

engage in: مشغول شدن به مبادرت به انجام کاری ک ...

٧ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

tap: [اتصالات رزوه ای] قلاویز _ قلاویز ک ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

give birth: ⁦✔️⁩زایمان کردن، بچه به دنیا آوردن ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

undermine: معنای دوستان ✅خدشه دار کردن - خدشه ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

grow fond of: #grow fond of# 1 ) getting a likin ...

٧ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

extortionist: 🔰آدم زورگیر the police are leavin ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

rotating equipment: ⭐تجهیزات مکانیکی دوار⭐ به تجهیزاتی ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

may god give it back to you: ✔️ خدا عوض ت بده e. g. I'm dying, ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

imminent: :Synonym - coming - approaching ...

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

butterfingers: ?A: Sir, would you take this . . . ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

wasabi: نوعی ترب کوهی - ترب ژاپنی 🗣️[وُ س ...

٧ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

exponentially: بصورت تصاعدی/فزاینده increasingly ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

only just: ✅به زور، به زحمت a close call/shav ...

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

implement: ✅به کار بستن ✅به اجرا گذاشتن In my ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

lead to: SYN: Result in - Bring about منجر ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hand it to: دادن، ( دو دستی ) تحویل دادن چیزی ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pouch: کیسه کانگورو Kangaroos carry their ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

gaze: [Noun] نگاه خیره ( =stare ) 1 ) H ...

٧ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fuse: [VERB] ( مجازی ) در هم آمیختن - هم ...

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coroner: کالبد شکاف The coroner has beeen i ...

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

i got it: دارمش ۱ ) مالک بودن ۲ ) تحت کنترل گ ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

move away: ◾از جایی یا از پیش کسی نقل مکان کرد ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rip: What happened to your jacket? There ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

towel: حوله He just leaves his wet towel ...

٧ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gather: ⁦✔️⁩گرد آمدن، جمع شدن [Bad Weather] ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

yield: ( محصول یا نتیجه و غیره ) دادن - به ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کلافه شدن: fed up with خسته و کلافه شدن از چیز ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

die: ( مکانیک ) حدیده - بشکل حدیده در او ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

thought provoking: ✔️ تفکر برانگیز - تأمل برانگیز ?D ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pervasive: adj ( به نوعی ) SYN: ubiquitous ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

well adjusted: براه، سر به زیر، خوش کردار، منطب ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

intimidate: مرعوب کردن و ساختن - ترساندن با تهد ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

direction: ✔️حکم، دستور، دستورالعمل The UK’s ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

utter: [VERB] FORMAL SYN: say 🗣️ آتِر به ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

دروغین: trumped up دروغین ساختگی جعلی

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

deteriorate: بدتر شدن یا کردن، کیفیت خود را از ...

٧ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scramble: معنای دوستمون ✔️ دست و پا زدن ( کنا ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

carry away: بردن، حمل کردن Rubbish left on th ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cooperate: همکاری کردن Alison don't cooperate ...

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

meet up: معنای دوستمون ✅با قرار قبلی کسی را ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rep: ( American English ) 1 ) rep=repub ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bound: روانه ( کردن ) . . . They boarded ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

immerse: معنای دوستان ✅ ( در کاری ) غرق شدن ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

undercut: ⁦معنای دوستمون 👈تضعیف کردن ( بنیان ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cool off: معنای دوستان ✔️آرام شدن - فرو نشاند ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prescribed: معنای دوستان: ⁦✔️⁩تعیین شده, مشخص ش ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

adverse: The companies called off their merg ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in relation to: نسبت به :One of definitions for pa ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

equity: معنای آبادیس ✔️ ( حسابداری - بازرگا ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

provision: ✔️ ( حقوق ) بند - ماده - شرط ( به ن ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

artefact: ✅شیء یا ابزار تاریخی و باستانی ✅عتی ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

critical: انتقادآمیز - نکوهشگرانه - منتقدانه ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

meme: 🗣️ [میٖم] دو معنای عمده داره: ۱ ) ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tap: [اتصالات رزوه ای] قلاویز _ قلاویز ک ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

undermine: معنای دوستان ✅خدشه دار کردن - خدشه ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

give birth: ⁦✔️⁩زایمان کردن، بچه به دنیا آوردن ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

engage in: مشغول شدن به مبادرت به انجام کاری ک ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go through: ✔️ عبور کردن - رد شدن I found him g ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

imminent: :Synonym - coming - approaching ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

tailored: ✅اختصاصی :Meaning made or changed ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

valid: معتبر The official explained patien ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

abide: ✔️پابرجا ماندن ( به سوگند، قسم و غی ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

unwind: ◾رفع کردن، از سر راه برداشتن ( گیر ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

unforgiving: ✅بی رحم unforgiving disease بیماری ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

may god give it back to you: ✔️ خدا عوض ت بده e. g. I'm dying, ...

٧ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

extortionist: 🔰آدم زورگیر the police are leavin ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rotating equipment: ⭐تجهیزات مکانیکی دوار⭐ به تجهیزاتی ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

grow fond of: #grow fond of# 1 ) getting a likin ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

twit: mainly UK informal 🇬🇧 توئیٖت 🇺� ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pounce: VERB ۱ ) ( استعاری ) غنیمت شمردن فر ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

eclipse: ⁦✔️⁩تحت الشعاع قرار دادن، سایه افک ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

butterfingers: ?A: Sir, would you take this . . . ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wasabi: نوعی ترب کوهی - ترب ژاپنی 🗣️[وُ س ...

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

کنار گذاشتن: Put aside Cast aside

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

قلمداد کردن: deem پنداشتن دانستن بر این باور بود ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

sprint: به سرعت دویدن ( مث برق و باد ) ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

swim meet: مسابقه شنا

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

exponentially: بصورت تصاعدی/فزاینده increasingly ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

tenet: medical tenet اصول پزشکی psychologi ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

default: ✅ عدم پرداخت بدهی، قصور در پرداخت ب ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

high dollar: بزرگ، مبلغ بالا ( معامله ) سنگین ق ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

customs official: مامور گمرک A customs official orde ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

چربیدن: outweigh

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

emphases: emphasis: تاکید 🗣️ اِم فِ سِس ( چ ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

grin: grin: لبخند - تبسم grief: اندوه - غ ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

ایجاب کردن: warrant ایجاب کردن، مجاز شناختن، ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

fort: Fort : قلعه - دژ ( کوچک ) Fortress ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go on to: ✅دست یافتن ✅اتفاق افتادن Roozbeh C ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

big box: فروشگاه های بزرگ که معمولاً زنجیره ...

٧ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gaze: [Noun] نگاه خیره ( =stare ) 1 ) H ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pouch: کیسه کانگورو Kangaroos carry their ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lead to: SYN: Result in - Bring about منجر ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hand it to: دادن، ( دو دستی ) تحویل دادن چیزی ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

only just: ✅به زور، به زحمت a close call/shav ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

implement: ✅به کار بستن ✅به اجرا گذاشتن In my ...

٧ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tread: VERB ✔️ ( روی چیزی ) راه رفتن - پا ...

٧ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tubby: چاقالو chubby=

٧ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relief: ⁦✔️رفع، ⁩آزادی و رهایی US news Re ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i have no idea: نظری ندارم

٧ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

did it: انجام شد یا انجامش دادم/دادیم/دادی/ ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rack up: ییکی از معانی ش: ✔️ بالا اوردن ( ضر ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

reconcile: ✔️ ( اختلاف و غیره ) برطرف کردن - ر ...

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tenet: medical tenet اصول پزشکی psychologi ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

default: ✅ عدم پرداخت بدهی، قصور در پرداخت ب ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

command: تسلط His poor command of English w ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

disruption: اختلال - ایجاد مشکل و توقف در روش ن ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unforgiving: ✅بی رحم unforgiving disease بیماری ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

abide: ✔️پابرجا ماندن ( به سوگند، قسم و غی ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unwind: ◾رفع کردن، از سر راه برداشتن ( گیر ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

valid: معتبر The official explained patien ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hoe: ✔️فاحشه ( slang ) hoe noun [INS ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

arrive: 1 ) The wedding day finally arrived ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sheer: The letter was lying on the table a ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fall: ✔️ ( باران و برف ) آمدن [Bad Weathe ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get well: کنار آمدن، خوب بودن روابط ( با دیگر ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wise guy: بچه زرنگ

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

it's not so funny: نخند، لب ت میترکه 💠 It's not so f ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

spook: ✅ترساندن کسی Satoshi Was Really 👁 ...

٧ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

allure: افسون، جاذبه، کشش، فریبایی، گیرایی، ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

get together: Let me get my thoughts together بذا ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

fancy: [Verb] to fancy somebody به کسی گرا ...

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

have back: ◾have somebody back [no passive] ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hard times: دوران سخت

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

catch up on something: جبران کردن یه کار عقب افتاده یا معن ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

head down: معنای دوستمون ✔️روانه شدن به سمت جا ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

ticket inspector: مامور بلیط I feigned sleep when the ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

nerve endings: پایانه های عصبی . E. g Messages tra ...

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

feel: 1 ) I feel like a drink دلم یه نوشی ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

sore: پوست/جای زخم The child continued p ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tailored: ✅اختصاصی :Meaning made or changed ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

unsolicited: unsolicited offer noun [ C ] FINAN ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

bust: مجسمه ی سر و شانه ها و بخش بالایی س ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

shove: تنه ( زدن ) People were pushing an ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

leisure: وقت آزاد He needed more leisure to ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

streamer: کاغذ رنگی، نوار یا روبان رنگی و آو ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

intricate: ✔️ پر از جزئیات ظریف و درهم پیچیده ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

courier: ⁦✔️⁩پیک، مامور پستی، نامه رسان Her ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hoard: ⁦✔️⁩گنجینه/مجموعه/کپه ای از چیزی با ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

clandestine: ⁦[FORMAL] ✔️⁩ سری، محرمانه مترادف: ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

liable: [adj] مسئول، پاسخگو ( بار منفی داره ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

vacant: His eyes vacant چشم های بی سو/بی نو ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

harmony: ✅توازن - همدلی to live in fear/pea ...

٧ ماه پیش

مدال‌های Farhood