Farhood - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

wit: ⁦✔️⁩هوش و ذکاوت comedy characteriz ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

insight: ✅فهم ✅ بینش ✅ آگاهی ✅اشراف The stu ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

by now: ✔️ تا به حال - تا الان - تا حال حاض ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hedgehog: جوجه تیغی He's been studying hedge ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

get wrong: Don't get me wrong برداشت اشتباهی ا ...

٢ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

form: ✔️تشکیل شدن [Bad Weather] [Collocat ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

influx: سیل یا هجوم ( مثلاً مهاجران یا پن ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

mark: ◾اثر، تاثیر [noun] 1 ) The Romans l ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hard frost: 1 ) A hard frost is a frost where b ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کنار گذاشتن: Put aside Cast aside

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

قلمداد کردن: deem پنداشتن دانستن بر این باور بود ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fort: Fort : قلعه - دژ ( کوچک ) Fortress ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ایجاب کردن: warrant ایجاب کردن، مجاز شناختن، ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

grin: grin: لبخند - تبسم grief: اندوه - غ ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

swim meet: مسابقه شنا

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

چربیدن: outweigh

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pounce: VERB ۱ ) ( استعاری ) غنیمت شمردن فر ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

emphases: emphasis: تاکید 🗣️ اِم فِ سِس ( چ ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sprint: به سرعت دویدن ( مث برق و باد ) ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

twit: mainly UK informal 🇬🇧 توئیٖت 🇺� ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

eclipse: ⁦✔️⁩تحت الشعاع قرار دادن، سایه افک ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

customs official: مامور گمرک A customs official orde ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

high dollar: بزرگ، مبلغ بالا ( معامله ) سنگین ق ...

٢ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pompous: [ADJECTIVE] پرافاده - ( به ویژه رفت ...

٢ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meet up with: معنای دوستان: ✔️ ملاقات کردن کسی با ...

٢ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pay a compliment: 1 ) pay ( someone ) a compliment : ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sore: My eyes feel sore چشام دچار سوزش شد ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

transphobic: adj ترنس هراس یا متنفر از افرادی ک ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

interrogator: NOUN بازجو - بازپرس e. g. He said ...

٢ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ticket inspector: مامور بلیط I feigned sleep when the ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shove: تنه ( زدن ) People were pushing an ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

harmony: ✅توازن - همدلی to live in fear/pea ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

leisure: وقت آزاد He needed more leisure to ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

streamer: کاغذ رنگی، نوار یا روبان رنگی و آو ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

intricate: ✔️ پر از جزئیات ظریف و درهم پیچیده ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

courier: ⁦✔️⁩پیک، مامور پستی، نامه رسان Her ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

head down: معنای دوستمون ✔️روانه شدن به سمت جا ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

allure: افسون، جاذبه، کشش، فریبایی، گیرایی، ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

detour: ✔️راه انحرافی ( که هنگام تعمیر و بس ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

what is the matter: مشکل چیه؟

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

liable: [adj] مسئول، پاسخگو ( بار منفی داره ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

vacant: His eyes vacant چشم های بی سو/بی نو ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rear end: ✔️از عقب به اتومبیل دیگر زدن That ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

catch up on something: جبران کردن یه کار عقب افتاده یا معن ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

clandestine: ⁦[FORMAL] ✔️⁩ سری، محرمانه مترادف: ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hoard: ⁦✔️⁩گنجینه/مجموعه/کپه ای از چیزی با ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nerve endings: پایانه های عصبی . E. g Messages tra ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take out: She took out a quarter, dropped it ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

assert: ✅ اظهار داشتن - ( موکدا ) اعلام کرد ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

work on: Straightforward meaning کار کردن رو ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

timeless: adj معنای دوستان: عمری - با کیفیت - ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

run down: 🔰دنبال کردن/رفتن ( سمت جایی/پایین، ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

bias: گرایش، تمایل به یک طرف 1 ) The st ...

٢ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

casualty: ⁦✔️ ( جمع ) ⁩تلفات، قربانیان Deman ...

٢ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

outraged: ⁦✔️⁩شدیداً عصبانی، خشمگین Outraged� ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sore: پوست/جای زخم The child continued p ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bust: مجسمه ی سر و شانه ها و بخش بالایی س ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get together: Let me get my thoughts together بذا ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fancy: [Verb] to fancy somebody به کسی گرا ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hard times: دوران سخت

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spook: ✅ترساندن کسی Satoshi Was Really 👁 ...

٢ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have back: ◾have somebody back [no passive] ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

it's not so funny: نخند، لب ت میترکه 💠 It's not so f ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bore: NOUN آدم خسته کننده و ملال آور A: ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unsolicited: unsolicited offer noun [ C ] FINAN ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

retrace: ( از همان راه ) بازگشتن - ( راه قبل ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

wrist: wrist [ریٖست] مچ دست 🟢🟢🟢 wais ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

affordable: معنای دوستان: ✅اقتصادی - ارزان - قی ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hand over: تحویل دادن - واگذار کردن - مسئولیت ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

almost done: تقریبا تمامه.

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

don'ts: dos and don'ts بایدها و نبایدها

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ruby: یاقوت/لعل سرخ a brooch set with ru ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deflate: مترادف: devalue - make smaller ✔️ ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

مدیر عامل: CEO ( Chief Executive Officer )

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

integrity: ✔️ درستی و صداقت - راستی و امانت دا ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hate: NOUN چیز تنفرانگیز، مایه ی انزجار ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

restrain: ✅خویشتن داری کردن Israel says more ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

thaw: ✔️ ( یخ و برف ) آب شدن A January t ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get wrong: Don't get me wrong برداشت اشتباهی ا ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

form: ✔️تشکیل شدن [Bad Weather] [Collocat ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

influx: سیل یا هجوم ( مثلاً مهاجران یا پن ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

struck: شوکه کردن/شدن It suddenly struck h ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wit: ⁦✔️⁩هوش و ذکاوت comedy characteriz ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hedgehog: جوجه تیغی He's been studying hedge ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

by now: ✔️ تا به حال - تا الان - تا حال حاض ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mark: ◾اثر، تاثیر [noun] 1 ) The Romans l ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

insight: ✅فهم ✅ بینش ✅ آگاهی ✅اشراف The stu ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

get along with: معنای دوستان: ✔️ ارتباط خوب و ملایم ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lectureship: . e. g They’re advertising a lectur ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

purport: purport" v, n 🗣️پِر پُرت SYNONYM ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

jettison: کنار گذاشتن، از شر چیزی راحت شدن ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

plausible: ✔️ ( معمولا همراه با ناباوری ) محتم ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

blow: Verb ✔️ ( خودمانی ) فرصت را از دست ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

presentable: ✅ آراسته و آماده ✅ خوش نما و مقبول ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

dilute: [VERB] ۱ ) رقیق کردن - آبکی کردن ۲ ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

spontaneous: ✔️ناگهانی، یهویی، بدون برنامه ریزی ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

resort: Noun ✅چاره - مشگل گشا - گره گشا . ...

٣ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

subject: Verb در معرض یا تحت تاثیر ( چیزی ) ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

reap: ⁦✔️⁩درو کردن ( در اینجا استعاری ) ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

stand out: نمایان و مشخص بودن به نظر آمدن و تو ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

stringent: . E. g 1 ) Stringent safety regulat ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

deploy: ۱ ) مستقر کردن، به کار گرفتن The N ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

get shot: be shot get shot گلوله خوردن تیر خو ...

٣ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

but also: تحت اللفظی: بلکه همچنین همچنین با ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

promote: ✅تشویق کردن - ترغیب کردن ✅مروج/محرک ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

autistic: ⁦✔️⁩مبتلا به بیماری اوتیسم، اوتیسمی ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

contribute to: ◾دخیل بودن در - اثر داشتن در The t ...

٣ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

torment: NOUN زجر - درد - آزار - عذاب شدید ( ...

٣ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

astride: ✔️با پاهای از هم گشاده ( مثل هنگام ...

٣ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brat: NOUN لفظ زننده ای برای خطاب یه بچه ...

٣ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

content: ADJ & V 🗣️[کِن تِنت] NOUN 🗣️[کان ...

٣ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

criticism: ⁦✔️⁩انتقاد 1 ) criticism clearly di ...

٣ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

blow over: ✔️افتادن یا پرت شدن طرفی ( توسط وزش ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

extravagant: ۱ ) تجملاتی - پر زرق و برق SYN: lav ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

aye: چشم، بله

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

revolting: حال بهم زن/زننده I don't know how y ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

waver: ▪️ waver = نوسان - پس و پیش روی - د ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

tout: [VERB] 🗣️تَأوْت MEANING to adver ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

frenzy: Nationalist speeches worked the cro ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

breach: [NOUN] رخنه/نفوذ [در تشکیلات/سازما ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hail: ⁦✔️⁩تگرگ [noun] The man went down i ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

clay: clay: خاک رس decay: فاسد شدن

٣ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lead a comfortable life: داشتن یک زندگی راحت و آسوده 💠 Wit ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i don't know what to do: زمان درماندگی و واماندگی و نداشتن ر ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

may god reward you: خدا عوض تون بده.

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give blood: خون دادن - خون اهدا کردن e. g. A: ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خودتو به موش مردگی نزن: Don't play at being ill. e. g. A ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

find the vein: پیدا کردن رگ زمان تزریق آمپول یا خو ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

devotion: NOUN قربان صدقه کسی - تصدق کسی e. ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i am all devotion: قربونت برم من e. g. You drove a h ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

فحوای کلام: drift e. g. got his drift منظورش گر ...

٣ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stronghold: NOUN استحکامات - مرکز نظامی e. g. ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in compliance with: ⁦✔️⁩مطابق با، طبق چیزی عمل کردن ( ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have a temperature: SYN: have a fever تب داشتن e. g. ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

شیر دریایی: walrus

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

entertainment: پذیرایی The entertainment was due ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

figure something out: یه کاریش میکنیم

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take the view: معنای دوستمون: درباره چیزی نظر داشت ...

٣ هفته پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dilute: [VERB] ۱ ) رقیق کردن - آبکی کردن ۲ ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

jettison: کنار گذاشتن، از شر چیزی راحت شدن ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bagel: پیراشکی ( US ) bagel guy پیراشکی ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

credit: Verb ✅به حساب کسی گذاشتن ( ایده داس ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get caught: ▪️Get caught ۱ ) خود را اسیر کسی ک ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the movies: US: the movies UK: the cinema سالن ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

maintain: ✅مدعی بودن، ادعا کردن، ✅ ( روی عقی ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

venue: ✔️ ( نمایش یا مسابقه و غیره ) محل ا ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dumbest: احمقانه تر ین ( فکر، کار. . . )

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

take precedence over: ارجحیت داشتن

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

as you wish: هر جور مایلی

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

stumble: He stumbled and fell down لغزید و س ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

cannabis: ✅گونه ای ماده مخدر ( از قبیل مِرِ و ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

contempt: If you are summonsed and do not att ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

loom: ✔️ازدور نمودار شدن، پدیدارازخلال اب ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

have on: ◾have somebody on ( informal ) ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

abruptly: ✔️ یهویی و غیرمترقبه و ناگهانی ✔️ ( ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cash: پول نقد 1 ) I don't usually carry ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wild: ✅طوفانی، جنجالی، پرهیاهو Emerson: ...

٤ هفته پیش

مدال‌های Farhood