پیشنهادهای فرهاد محمودی (٤٦)
[نقشه برداری] قرائت جلو
سفید پوشان
باغی که شرقی به نظر می رسد
نقطه اصلی ( در نقشه برداری ) تصویر عمودی مرکز تصویر یا پرسپکتیو روی سطح فیلم، مرکز اصلی نامیده می شود و معمولن، با حروف pp روی عکس مشخص می گردد. ( کا ...
سیستمهای تصویر ( در نقشه برداری )
دقیقه نود
طول قوس ( نقشه برداری )
بازی یا سرگرمیهای بچه ها
به شیوه قابل تحمل
جاگذاری شمع - شمع کوبی ( عمران )
شاخه ای از ریاضیات است که به بررسی شکل و ابعاد زمین و اندازه گیری آن می پردازد
کمک نقشه بردا، ژالن گیر، شاخص گیر
راز داری کردن ( چیزی ) i'm leaving the university, but please keep it zipped
نقطه معلوم ( PK ) در نقشه برداری
بنچ مارک ثابت نقشه برداری - پیلار نقشه برداری
فوق بزرگ
[نقشه برداری] مسّاحی - به عملیات نقشه برداری که به وسیله وسایل ساده صورت بگیرد مسّاحی می گویند.
تصحیح شیب ( در نقشه برداری ) . تصحیح طول مایل به طول افق. اصطلاح هست
مسیر راه آهن
در نقشه برداری به معنی خواندن یه نقطه توسط EDM دوربین ( خواندن )
( در نقشه برداری ) به معنی نقطه ای است که دوربین نقشه برداری را در آنجا مستقر می کنند
اصطلاحی در نقشه برداری که برای توصیف میخ چوبی، جهت مشخص کردن دقیق موقعیت یا ارتفاع یک نقطه به کار برده می شود. is a term used to describe wood stake ...
پیلار نقشه برداری ( بنچ مارک ثابت ) - ستون گرد بتونی یا فلزی که یک میله فلزی پیچی وسط ستون برای بستن دوربین روی ستون ( بنچ مارک ) کاشته می شود.
در راه سازی مقدار اندازه ای که از آکس جاده در یک یا دو طرف آن ایجاد شود.
گاهی اوقات
ساعت بسته شدن جایی. . . . مغازه. . . .
گالیلئو نام سامانه ماهواره ای ناوبری جهانی است ( GNSS جی ان ای اس ) که در حال ساخته شدن توسط اتحادیه اروپا ( EU ای یو ) و سازمان فضایی اروپا ( ESA ای ...
بیشتر تلاش کن
[نقشه برداری]پیمایش:اگر چند نقطه روی زمین بگونه ای انتخاب شوند که متوالیاً تشکیل خط شکسته ای را بدهند، اندازه گیری طولها و زوایای این خط راپیمایش می ...
برگشتن به گذشته ( اصطلاح )
تیپ خفن زدن
flip - flops در حالت اسم "دمپایی انگشتی" we can wear these at the beach
در نقشه برداری به معنی "پیاده کردن" ( پیاده کردن نقطه )
سنجش از دور
امواج مغزی
پیاده کردن ( اصطلاحی در نقشه برداری به معنی پیاده کردن نقاط و مختصات هست ) - نام برنامه ای در دوربین های توتال استیشن
از نو شروع می کنم
از مد افتاده
مدل زندگی
وقت کشی & وقت تلف کردن
قابل اطمینان
بیل مکانیکی
غیر قابل تحمل
هدر دادن وقت
همه روزها به جز شنبه و یکشنبه
زمان مثل برق و باد می گذرد