English User - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

save someone sth: باعث شویم که در پول یا زمان یا کار ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

save someones' butt: به داد کسی رسیدن She saved my ass w ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

step on someone's toes: کار به کار کسی داشتن It’s a very co ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mosey: حال حالکی راه رفتن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mosey: حال حالکی راه رفتن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

when it comes to: پایِ فلان که وسط باشه. . . . ، اما ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

even: یر به یر

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

steed: اسب سواری

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

recognition: 1مورد قبول قرار گرفتن، مقبول واقع ش ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the other way around: عوضی، برعکس، در جهت مخالف you got m ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

every other way: از بقیه جهات، از هر جهت دیگه، در هر ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

every other: وقتی در کلام چیزی رو گفتیم و بعدش م ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deconstruct: اصطلاح فارسیش میشه:باز خوانی، از نو ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

datable: شخص جذاب ( برای اینکه باهاش ملاقات ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

voted: چیز یا کسی که رای آورده

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

voted: چیز یا کسی که رای آورده

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fog: گیج و منگی مه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

name after: کسی یا چیزی رو به اسم کسی یا چیزی د ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i feel like: 1به نظرم اومد، احساس کردم انگار. . ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i feel like: 1به نظرم اومد، احساس کردم انگار. . ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wind up: تو شرائط خاصی ( بد و ناخواسته ) قرا ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wind up with: از دست چیزی اذیت شدن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

just then: به معنای همون موقع و همون وقت هست و ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that was a close one: نزدیک بودا، بخیر گذشت ها، خدا رحم ک ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that was a close one: نزدیک بودا، بخیر گذشت ها، خدا رحم ک ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come in the peace: به قصد خیر و دوستی به جایی رفتن

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

foolery: حماقت یا احمق کاری، احمق بازی

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

smash through: از سد چیزی گذشتن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get back at: حال کسیو گرفتن ( از روی انتقام گیری ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have it coming: باید انتظارش رو می داشت ( دندنش نرم ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

want sb back: در معنی همون خواستن معنی می شه ولی ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in a way: یه جورایی، راستش In a way, I hope h ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

incase: اگه یه وقت، یه وقت ( در صورتی که بع ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get out of here: حالت کامل همون get out هست درخواست ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

work on my stuff: به کار هام برسم

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a big deal out of: زیادی به چیزی بها دادن ، بیش از نیا ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

caught up in: ناخواسته درگیر کاری شدن و در موقعیت ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

caught up in the moment: اینکه آدم هیچی تو یک لحظه سرش نشه، ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make a point: اهتمام ویژه داشتن، مبذول داشتن نگاه ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don’t think so: 1برای اینکه بگوییم چیزی درست نیست ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uneven: پرفراز و نشیب ( کنایه از خوب نبودن ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

want nothing to do with: هیچ کاری باهام نداریyou want noth ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blow off: سرکار گذاشتن کسی

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look sb up: سر زدن به کسی ( کسی رو که به مدت طو ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stumped: اینکه حرفی برای گفتن نداشته باشیم، ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stray: منحرف شدن، به بیراهه رفتن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strange looking: عجیب المنظر

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all the way to: به، تا ( ما بعدش شخص یا چیزی است که ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at times: پاره ای از اوقات

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stay true to one's word: سر قول ماندن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stride: قدم زنان به جایی رفتن، راهی و روانه ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at the distance: نه چندان دور

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at what cost: یا at a cost ، برای اینکه بگوییم چی ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at a cost: به چه قیمتی He got the job, but at ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

find it in your heart to do sth: اگه میسور و مقدوره . . . .

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

be of use: به درد خوردن، به کار آمدن Take this ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

long run: بازه زمانی طولانی

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

guru: استاد ( مذهبی و روحانی ) استاد ( خ ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

from the looks of it: اینطور که بوش میاد، از ظاهر امر این ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come way: چیزی گیر کسی آمدن چیزی توی راه کسی ...

٦ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

٦ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٦ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٦ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٦ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٦ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٦ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٦ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٦ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

high above: بر فرازِ The airplane was high abo ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what took you so long: چقدر طولش دادی

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

what took you so long: چقدر طولش دادی

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of line: خارج از حد و شئونات You can disagr ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fair and square: بی چون و چرا بی حرف و حدیث

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tall story: داستان بافی داستان سرایی

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

authority: حقِ ( قانونی یا اخلاقی ) ، قدرت، تو ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get the ball rolling: دست به کار شدن We have to get the ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flip: این رو آن رو کردن، این ور و آن ور ک ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's big of you: این چیزا از تو بعیده، این حرفها به ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fall for: هوای کسی را برداشتن اینکه دلمان هو ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall for: هوای کسی را برداشتن اینکه دلمان هو ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

twist of fate: از قضا چرخ روزگار گردش زمانه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

far from: جدای از ، به دور از ( بعدش کلمه باi ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turn of events: تغییر و تحولات، وقایع . They were ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impersonal: خشک، خنک، غیر دوستانه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

insecure: نامطمئن، متزلزل، سست بنیان

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pay one's dues: بهای کاری رو پرداخت کردن ( یعنی عرق ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

toy with: بازی درآوردن، به بازی گرفتن ?Do yo ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut into: تقلیل دادن، گرفتن وقت و هزینه یا پر ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

conduct yourself: خود را وفق دادن، خود را با شرائط هم ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's with: چیه؟ What’s with this bill? I don’ ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what's with: چیه؟ What’s with this bill? I don’ ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deviate: تخطی کردن منحرف شدن

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no slouch: کار درست بودن، حرف نداشن . She's n ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trigger: برانگیزاندان، موجب شدن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

straddle: دربر داشتن، در خود جای دادن

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

not that i know of: نه تا جایی که من می دونم

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

not that i know of: نه تا جایی که من می دونم

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you don't say: که اینطور

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

to spare: باقی ماندن I caught the plane with ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to spare: باقی ماندن I caught the plane with ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have the last word: حرف آخر و نهایی رو زدن، فصل الخطاب ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have the last word: حرف آخر و نهایی رو زدن، فصل الخطاب ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cursed: بدبیار In recent years I've been cu ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nothing wrong: اشکالی نداره، عیبی نداره، طوری نیست

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

by any chance: احیانا ( برای درخواست مودبانه از کس ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

patiently: بردبارانه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pedantic: جزئی نگر ، ریزبین، نکته سنج

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hog: قرق کردن، قدغن کردن He's always ho ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's the deal: جریان چیه؟، ماجرا از چه قراراه؟

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

what's the deal: جریان چیه؟، ماجرا از چه قراراه؟

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

groundwork: پیش نیاز

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mindful: متوجه، خود آگاه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

surge: فوران، خروش، یورش، ازدیاد، تزاید

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lag behind: کند عمل کردن، عقب ماندن یا افتادن، ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lock in: به چنگ آوردن، گیر آوردن People are ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

denial: تکذیب Officials did not believe the ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

either way: به هر صورت، به هر ترتیب

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

driven: . . . محور گذشته فعل یعنی رانده شده ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tab: زبانه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

practice: یکی از معانیش: کسب و کار

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

up and about: سرپا و قبراق، قبراق و سرحال How ar ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

for the record: اینم بگم، اینم بدونید

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dignity: شان و حیثیت/وقار

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cereal: به معنای غله ( هر چه که از سبوس و آ ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

since when: از کی تا حالا ( برای پرسش با خشم و ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

since when: از کی تا حالا ( برای پرسش با خشم و ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

at the time: در اون مقطع ( زمانی )

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

troop train: قطار نظامی

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in turn: نتیجتاً به نوبت

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in your own time: در اوقات فراغت You may only use com ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get your butt in out of over here: روش بی ادبانه برای اینکه به کسی بگو ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

old: گاهی قبل از اسم اشخاص می آید و نشان ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

implement: به اجرا در آوردن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stalk: در کمین انسان یا حیوان بودن پاییدن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take your time: وقت و حوصله به خرج دادن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fluid: مایع ( اسم ) . If you have a fever ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what's the big deal: سوال برای زیر سوال بردن اهمیت چیزی: ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what's the big deal: برای زیر سوال بردن اهمیت چیزی: کجاش ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

total: مطلق total silence سکوت مطلق

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

busted: لو رفتن Were you ever busted for s ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grumpy: اعصاب خورد و نازک نارنجی I hadn't ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snug: کیپ These shoes are a bit too snug ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

snug: کیپ These shoes are a bit too snug ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

desperate: سخت، شدید ( اشاره به وخامت ) despe ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

alternate: ( به طور متناوب یا تناوبا ) بین دو ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

better luck next time: ایشاالله دفعه بعد، باشه برا دفعه بع ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on some level: تا حدودی، از یک جهت، یه جورایی، از ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a difference: تفاوت رقم زدن ( بهبود بخشیدن ) She ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're welcome to: برای تعارف کردن چیزی به کسی You’re ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

get something right: چیزی رو درست فهمیدن ?Let me get thi ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get something right: چیزی رو درست فهمیدن ?Let me get thi ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

you bet: صددرصد و البته ( در جواب سوال کسی ) ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

showroom: فروشگاه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

compulsively: ناخواسته و بی اراده و با میل درونی ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

convey: به عرض رساندن، عارض شدن مطلبی

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

daytime: طول روز ( از طلوع تا غروب ) ، یا به ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rat out: رسوا کردن کسی، پته کسیو رو آب ریختن ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bow out: از کاری کناره گیری کردن قید کاری رو ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

babble: دری وری گفتن Forget what I said, I ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

babble: دری وری گفتن Forget what I said, I ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

of age: مثلا:When I'm of age, I'm going to ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relent: کوتاه آمدن Her parents eventually ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crude: بسیط و پیش پا افتاده، بی آلایش

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intimidating: رعب آور، وحشتناک

٦ ماه پیش

مدال‌های English User