پیشنهادهای ابراهیم حافظ نژاد (٤٥٥)
نوعی عقاب قهوه ای متوسط که در زمستانها در نواحی گرمسیر دهلران فراوان است وموشهای صحرایی را درمزارعه شکار می کند
توق به معنای پرچم است ودر زمان قدیم پرچمهای عزاداری را در یک ساختمان جمع و انبار می کردند و بعضی از مومنان می رفتند ودر ان اتاق می نشستند که اصطلاحا ...
با ساک خلاصه شده ی بابا ساق ( ریشه ی اصلی و ساقه ی بزرگ ) می باشد در بیتی از میرنوروز شاعر مشهور لر چنین امده است دختره ی د وعده جات مردم ز سرما / ما ...
به نظر می رسد گعده همان ( نشست ) می باشد که ممکن است به هر مناسبتی بگزار شود
کفراج از دو قسمت درست شده است. کفر به معنای روستا که الان در فلسطین و سوریه به فراوانی در نامگذاری روستاها به کار میرود و قسمت دوم اج. به معنای تال ...
فکر کنم کلمه تشریز یک کلمه کردی باشد چون از دو قسمت تش یعنی آتش و ریز از ریشه ریختن که روی هم می شود ( آتش ریختن یا آتش زدن کسی برای نابود کردن او )
احتمال دارد تشر همان آتش کردن توپ جنگی باشد چون تش خلاصه شده ی اتش است و در زبان کردی هم به آتش ( تش ) می گویند چون همیشه توپ و تشر باهم گفته می شوند
هشیلان از دوقسمت هش به معنای جای نمناک که اب از ان بیرون زده می باشد و لان به معنای جایگاه است پس روی. هم می شود ( جایگاه زمین نمناک و آبدار ) است ...
هشت گرد فارسی شده ی ( هش گرد ) است و هش به معنای منطقه ای است که دارای ابهای سطحی فراوان می باشد که گاه همین ابها در یک یا چند نقطه جمع شده و گردابی ...
چاپ لوس از دوقسمت چاپ از ریشه چاپیدن ولوس به معنای ناز نازی رفتار کردن است و پشت نفاق پنهان شدن است پس روی هم رفته ( چاپلوس کسی است که در رفتار وکل ...
دنوریچه لغتی کردی ولری است به معنای مالیدن دندان به هم در اثر فشار ودرد شدید
باخله دو قسمت است بخ یا باخ له بخ به معنای چشمه جوشان و. له پسوند کوچکی ( تصغیر ) است پس روی هم می شود ( چشمه ی جوشان کوچک ) اسمهای بخارا وبختیا ...
بخو را در کردی ( بخاو ) می گویند وان وسیله ای اهنی برای بستن اسب وقاطر وپا بند زندانیان است
بخارا ساده شده ( بخ آور ) آورنده بخ بدون شک به معنای ( سرزمین آب و نمناکی وخنکی ) است و همین دارا بودن اب در تمام دورانها باعث ابادی ان بوده است اصول ...
پرزه. در زبان کردی به معنای مقدار کمی علف است که بر روی زمین ریخته باشد
پرزه پرزه در زبان کردی به معنای باری است که در اثر غصه یا گرفتاری بر روی لب می نشیند
دلق اصولا به معنای پیراهنی است که از پارچه های مختلف به هم دوخته شده است و افرادی بوده اند که چنین پیراهنی را را می پوشیده اند و مردم را با مسخره باز ...
رشمه به بندی سیاه وسفید تابیده می گویند که ان را بیشتر بر گردن اسب و مادیان می اندازند و اعتقاد دارند برای چشم بد خوب است این اسم در زبان مردی ایلا ...
ندوشن خلاصه شده نا دوشن است نا یعنی نمناکی و دوشن نوعی ظرف است که با ان گاو می دوشند پس روی هم می شود جایگاه نمناکی و دوشن و دوشن که استعاره ای از ...
دوشن نوعی ظرف بزرک برای دوشیدن گاو بوده است واگر این اسم بر منطقه گذاشته شود به معنای تالاب وابگیر است ندوشن یزد ریشه در این اسم دارد
دوش نوعی عارضه طبیعی است که شما خاص و بافت شنی دارد و خاصیت نگهداری آب در ان زیاد است ومعمولا در این جور مناطقی چشمه شیرین وجود دارد چندین منطقه در ک ...
بیره دو قسمت است بیر یعنی چاه ه نسبت هرگاه این اسم بر منطقه نهاده شود به معنای ( چاه اب ) است چون عنصر اب اولین اولویت در ابادی ونامگذاری است
بیرون هرگاه بر شهر نهاده شده باشد به معنای چاهها است چون اب اساس ابادی است معمولا بسیاری از اسامی مناطق ایران با توجه به عنصر اب نامگذاری شده اند اسم ...
بیلوار تلفظی دیگر از بیر وار است وچون بیر به معنای چاه است پس می شود گفت که ( بیروار ) به معنای منطقه چاهها است
بیلقان یا بیلگان تلفظی دیگر از بیرگان است و چون بیر به معنای چاه است پس بیلقان به معنای ( منطقه چاهها ) است
در زبان کردی به معنای اب دهان است ( , ملاق ژه دمم بریا ) آب دهانم خشک شد
پیته اسمی است که اگر بر روی منطقه باشد به معنای قطعات زمین کشاورزی است که دره انها را از هم جدا کرده است
مسقنه در بیتی از میر نورور شاعر مشهور لر به مسقنه اشاره شده است ز دیرا اوما مسقنه ی و شونش/ چی طلا برق می زنه لووو دنونش/ ترجمه ( دختری ) از دور پ ...
وان اکر در اسم شهر وروستا به کار رود به معنای ابکیر است که ممکن است سرچشمه اش چشمه باشد دریچه وان در ترکیه دلیل ابگیر بودن وان است
ونارج این اسم ترکیب وخلاصه شده ای از ون ( وان ) بعلاوه آ ( آب ) بعلاوه رج ( رجه ( رگه ) رگه ی کوه یا شن پس روی هم می شود ( وان ابی در رگه ی شن )
ون اباد تلفظی دیگر از ( وان آباد ) است جایی که ابگیری به شکل وان دارد که سبب ابادی ان شده است
این اسم دو قسمت می باشد قسمت اول ون تلفظی دیگر از وان ( ابکیر ) وقسمت دوم اب همان آب است روی هم می شود منطقه که ابگیری به شکل وان دارد
این اسم دوقسمت است ون تلفظی دیگر از وان به معنای ابگیر وند تلفظی دیکر از آوند به معنای ظرف پس روی هم می شود ظرفی ( آبکیری به شکل وان ) این وجه تس ...
وناز تلفظی دیگر از بناز یا بهناز اسمی دخترانه است
ترلان نوعی باز شکاری که در بیتی از میر نوروز شاعرلر به ان اشاره شده است گر برفتی باز ترلان در دل اوج / همچو خس می بستمش در حلقه ی موج/
چپر در زبان کردی به بزی می گویند که بچه اش مرده باشد کنایتا و از باب شوخی به مردی که زنش در خانه نباشد هم چپر می گویند
در زبان کردی دیو استعاره ای از ادم هیکل دار و پرخور و زورمند است که همه کارش برعکس باشد
شب گردی عملی بوده است که در آن شخص لباس سفید می پوشیده ودر وقت مناسب با معشوقه اش دیدار می کرده است. میر نوروز شاعر و عاشق مشهور لر با اشاره به عمل ...
توتر در زبان کردی به سنگدان مرغ گفته می شود ودر زبان بختیاری به اسیاب سنگی که با ان دانه ها را خورد می کنند گفته می شود
اسم چتیله که هم خانواده اسم چتال می باشد به معنای ماده گاوی است که سیر کمی دارد واصولا به هر انسان و حیوان ضعیف چتیله گویند چتال نام روستایی در بدره ...
کله جوب یا ( کوله جوب ) به ابی گفته می شود که از زیر کوهی نسبتا کوچک در می اید در حقیقت کله خلاصه شده کوه له علامت تصغیر می باشد جو هم تلفظ ساده ی جو ...
وز در زبان کردی ایلامی به پیه پرده مانندی که شکمبه را پوشانده است ( وز ) گفته می شود کردها ولرها جگر رادر ان پرده می پیچند و روی اتش بریان می کنند که ...
درزبان کردی ایلامی سنگ نسبتا بزرگ را لته می گویند لت به معنای نصف هم هست
اسم منجیل از دو قسمت ( من ) بعلاوه جیل ) درست شده است باز من تلفظی دیگر از مان به معنای جایگاه است و ( جیل ) تلفظی دیگر از گیل یا گول به معنای ایگی ...
در زبان کردی ایلامی به معنای قطره و چکه است .
چون هوده به معنای اتش گیره است و آتشگیره در زمان خود یکی از مهمترین نیازها بوده است واگر کسی هوده نداشته نمی توانسته آتش روشن کند ودر تاریکی می مانده ...
لاریجان به معنای ( سرزمین دره های آبدار ) می باشد چون اب اساس ابادی است. لار و لارستان و لرستان خواهر خوانده این اسم هستند
هوتو منسوب به هوت ( ابگیر ) به ابگیر دست سازی گفته می شود که اب باران را در ان ذخیره می کنند ومعمولا در ته ان لجن وجود دارد
هوت به معنای ابگیر دست ساز برای ذخیره آب باران است وهوتانه جمع ان می باشد. منسوب به هوت ( ابگیر )
هوتان به معنای ابگیران است که معمولا با دست ساخته می شوند