پیشنهادهای دانیال افکاری (١٦٠)
به کلبه درویشی من خوش آمدید!
بسیار آهسته و با معطلی
End of day
حالت خلسه یا توهم
Fizzle out مترادف
فلان فلان شده !
به معنی محدود شدن فرد به عنوان تنبیه
Work out numbers حساب و کتاب کردن
Run up a debt قرض بالا آوردن
Cancelled ( بریتیش ) کنسل شده ( آمریکایی )
Party pooper آدم ضد حال
کاریش نمیشه کرد. باید شرایط رو پذیرفت.
تا خرخره گرفتار بودن
نمیدانم !
در اصطلاح محاوره بمعنی گیتار six - string = guitar
از دست دادن مشاعر ( عقل ) ( اصطلاح )
ناموفق بودن
نا موفق بودن یک فیلم
خفن ( اصطلاح محاوره ) Cool, awesome
نظر مخالف دادن
بمعنی : علاوه بر این مترادف با : Moreover, Additionally
برای کاری ساخته شدن
Undervalue somone کسی را دست کم گرفتن
Housewife
Stop by سر راه سر زدن
Very rare
منظور خود را فهماندن Make sb understand Convey or communicate amessage
بدون برنامه قبلی کاری کردن Go with the flow
چه خبر ؟ چطوری ؟
High achiever, ambitous, determined
به کسی میگویند که زودتر از بقیه به شکوفایی و بلوغ برسد.
بسرعت دویدن یا پا به فرار گذاشتن
از کسی تحسین کردن
Play by ear انجام کار بدون آمادگی قبلی
منظم کردن و حل و فصل کارها ( اصطلاح )
سر راه سر زدن به کسی
رفتن به بار یا رستوران
در هر چیز که اتفاق میفتد حکمتی وجود دارد
سوتی دادن
دوزاری افتادن
مشکل پسند Picky
موسیقی جذاب و بیادماندنی
تمایل داشتن به چیزی Feel like ing form
Kick off شروع کردن کار
تیر خلاص زدن، ضربه نهایی
پرت کردن
جنس خراب
معرکه
اوضاع را برای خود بدتر کردن
مبارزه تمرینی ( ورزش بوکس )