تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کشتی یا کامیون و غیره

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"Reps" کوتاه شده ی کلمه "Repetitions" است که به معنای تعداد دفعات تکرار یک عمل یا تمرین است. منظور از "Reps" تجربه و تمرین های مکرری است که فرد برای ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

bail out رو جستجو کنید

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٤

to embrace To “lean into” something is an expression that means to embrace, to fully engage with, or to actively pursue something, like an idea, a co ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٤

یکی از چندین معانی این کلمه: begin to deal with ( a problem or task ) in a determined and vigorous way.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قابلیت، مقدار قابلیت، مقدار مستعد بودن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

تکرار شونده، تکرار

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مقدار تضعیف. مقدار کاهش.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

کلمه trail رو سرچ کنید

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

logistic رو سرچ کنید

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

phrasal verb of lean incline or be partial to a view or position. "I now lean towards sabotage as the cause of the crash" Similar: tend incline grav ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلمه gauge رو سرچ کنید

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

noun 1. MATHEMATICS a point of a curve at which a change in the direction of curvature occurs. 2. US ( in business ) a time of significant change ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حداقل، حداقلش، کمش، کم کمش

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

میزان یا شماره ای که کنتور ( برق و آب و غیره ) نشان می دهد

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

شیب

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

یعنی، یعنی همان

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Definition of 'in that/which case' You say in that case or in which case to indicate that what you are going to say is true if the possible situation ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٥

عمدتاً، به طور عمده، به طور کلی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلمه "مادموازل" رو سرچ کنید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جمع کلمه Hunch

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکل ing دار کلمه rehearse

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

املای درست این کلمه preceding است. بعد حرف c دو تا e نمیاد. بلکه یک e میاد. این کلمه در واقع شکل ing دار کلمه precede است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

a subtle difference

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

a subtle difference

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تلفظ آمریکایی: سِ مای تلفظ غیر آمریکایی: سِمی

پیشنهاد
١

The proof is in the pudding is an expression that means the value, quality, or truth of something must be judged based on direct experience with it—o ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

متوسط هزینه، میانگین هزینه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

وضعیت و شرایط و حالت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

این عبارات مترادفند: “It's been a long time, ” “It's been a while” "it's been a minute"

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

این عبارات مترادفند: “It's been a long time, ” “It's been a while” "it's been a minute"

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

در حوزه تریدینگ: a single completed trade A round turn is a commonly used term in futures trading and managed futures accounts and forex to represent ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سنجش، ارزیابی کردن، محک زدن verb evaluate ( something ) by comparison with a standard. "we are benchmarking our performance against external criter ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

- the ability to understand an event or situation only after it has happened - the ability to understand and realize something about an event after ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک مترادف: intended to

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

جلو روی، پیشروی کردن، پیش رفتن، پیش روی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دورتر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

lasting for a very short time

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

What Is a Zero - Sum Game? Zero - sum is a situation, often cited in game theory, in which one person's gain is equivalent to another's loss, so the ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کوتاه مدت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

درونی، خصوصی، ذهنی، فاعلی، وابسته بطرز تفکر شخص، شخصی، فردی، وابسته به تصور و تحلیل خود فرد، ذهن گرا، ذهن گرایانه، سلیقه ای، نسبی، وابسته به فرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مقدم، اسبق، مرجع، پیش، پیش شرط، پیش زمینه، پیشایند، مقدمه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معاشقه و سکس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تعبیر، تفسیر، سنجش، ارزیابی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تسویه، تسویه حساب، خاتمه، انحلال

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تله انداز a person who traps wild animals, especially for their fur کسی که حیوانات را ( به ویژه برای پوستشان ) به تله می اندازد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کم کردن یا شدن، کاستن، سبک کردن یا شدن، کم وزن کردن یا شدن، ملایم کردن یا شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرعت، تندی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مرتب، منظم، باانضباط، بسامان، سامان مند، آراسته، خوش رفتار، سر به راه، به طور مرتب و منظم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

مجال، فرصت، بازه زمانی، مهلت، زمان، وقت مناسب برای کاری

١