پیشنهادهای آزاده (١٣,٢٥٢)
[ریاضیات] هزینه های نقص
[عمران و معماری] بتن با نمای خوب
[کامپیوتر] واحدی برای انتقال و دریافت الکترونیکی
ثبت وقوع خرابی
بدون خرابی
[زمین شناسی] پوش گسیختگی در رسم دایره مور به خط مماس بر دایره های مور که نشان دهنده حد پایداری می باشد اطلاق می شود .
دستگاه نمابر دستگاه شخصی یا راداری پیشرفته ای که عملیات پویش فکس، ارسال و دریافت ، و چاپرا یک جا انجام می دهد
[برق و الکترونیک] نسخه ی نمابر نسخه ی چاپ شده ی دستگاه فکس به روی کاغذ گرمایی یا ساده .
[برق و الکترونیک] سیگنال نمابر سیگنال تصویری که در هنگام پویش نسخه ی موضوع توسط دستگاه نمابر تولید می شود .
[برق و الکترونیک] ارسال نمابر ارسال داده های رقمی تولید شده در هنگام پویش موضوع ، که می تواند شامل عکس و تصویر نیز باشد، برای باز تولید در محل گیرنده ...
[حقوق] نمونه امضاء
[ریاضیات] تعداد حالات مساعد
[ریاضیات] پیشامد برگزیده
[ریاضیات] حالت مساعد
[ریاضیات] حالت های مساعد
[حسابداری] انحراف مساعد
[ریاضیات] جفت مرجح
change for the better, advantageous development, promising change
هر مرجان صفحه ای متعلق به تیره فاووسیتیده
همراهی کننده، یاری کننده، مساعدت کننده، نیکخواه
ذکر خیر
[سینما] نمای مرکز توجه
[کامپیوتر] پوشه موضوعات مورد علاقه
date which is preferred above others
پرنسیم، ملایم و خوشایند، خنک و خرم ساز، وابسته به باد مغرب
مطلوب، برگزیده، ویژه، مخصوص، گرام، مقرب، طرف توجه
مساعدبودن، سازگاری، خوبی، مطلوبیت
بادمساعد، بادمراد، بادشرطه
[کامپیوتر] بن بست
lethal mixture, dangerous union
dangerous mixture ( usually an alcoholic drink or a combination of drugs )
see belladonna
هفت گناه کبیره
dead time, time in which nothing productive is happening
مال منقول، هر نوع دارایی شخصی
بسیار، کاملا
ضامن معتبر
valid, effective, legally binding
پایکوبی
آرزو، خواهش دل، غبطه، آرزوی خوب برای دیگران، خلاف حسد
دماغه ی امید، دماغه ی امیدنیک ( در جنوب افریقا )
افکار نیک
Catching up with someone means spending time together talking. Typically, people catch up while having coffee or a bite to eat.
حق با شما باشد
من می خوام بدونم
برای گفتن بهت مدیونم / برای نشان دادن قدردانی نسبت به کاری که فردی برای ما انجام داده است
اگر زحمت نیست خواهش میکنم زنگ را بزنید
اصطلاح= سرگردنه ست
نیشت رو ببند!
دهنش بوی شیر میده : very young and without much experience of life