پیشنهادهای آزاده (٢٤,٨٠٣)
هیچ وقت واقعاً از آن خوشم نیامد.
کم کم خسته شد
به مرور عصبانی شد
این گونه نادر از لاکپشت، هر دو ماه یک بار یک لایه ی جدید به لاک محافظ خود اضافه میکند. grow=ساختن، اضافه کردن
من پیر خواهم شد ولی. . .
همین طور که آن ها سعی می کنند از شهر فرار کنند، تهدیدی غیرمنتظره و چه بسا شوم تر قد علم می کند. grow=قد علم کردن
او قبل از اینکه شعله ها بتوانند گسترش پیدا بکنند آن را خاموش کرد.
جوانه ها از زمین می رویند.
رشد دادن یک کسب و کار
جیمز خسته شد grew= جزو فعل های اسنادی به معنی ( شدن ) هم می باشد
نگران شد grew= شدن، دچار شدن
گُه خورده که نمی تونه انگلیسی حرف بزنه
گُه خورده که نمی تونه انگلیسی حرف بزنه
به برنامه خود پایبند بودن
زبون در آوردن ممکنه معانی زیادی داشته باشه
برش های خیار
یه قالب کره
بهش بگو زبونشو در بیاره
دوباره کلاچ رو فشار بده و [دسته رو] بنداز دنده دو.
محکم نگه داشتن بوجه ماهیانه خرج نکردن بوجه ماهیانه
دی وی دی گیر میکنه، به اصطلاح خش داره
در ذهن ماندن
رد کردن / نه گفتن به چیزی
من حرفاتو منتقل می کنم به اون فرد مورد نظر
من حرفاتو منتقل می کنم به اون فرد مورد نظر
کتابها رو بده به دیگران
آنها منتقل میکنند به دیگران آنچه را که میدانند
نورپردازی چهره او را خوشایند جلوه می داد.
او داشت به او تملق می گفت تا ترفیع بگیرد.
بهت میاد
تو این عکس خوب نیفتادی.
او از دعوت شدن خوشحال شد.
احساس خوشحالی میکنم که مرا به یاد آوردی.
او از تعریف خوشحال شد.
او از تمام توجهاتی که دریافت کرد خوشحال شد.
من از توجه او بسیار خوشحال شدم.
او واقعاً از تحسین آنها خوشحال شد.
خوشحالم، اما نمیتوانم پیشنهاد را بپذیرم.
الان خیلی خر کیف و خوشحالم ( از تعریفت )
از محبتشان بیش از حد خوشحال شدم.
دختر خانمه خوشحال بود بخاطر پرس و جویی ( تحقیق قبل خواستگاری ) که چند وقتیه راجع بهش در جریانه.
بنظرم ما بایستی خوشحال باشیم چرا که اون سرانجام موافقت کرد که بیادش.
تو بهترین فردی هستی که تا حالا باهاش ملاقات کردم
مایه مباهات او بود
پسره خوشحال بود از توجهی که دختره بهش داشت
من کیف کردم وقتی ازم خواستن که سخنرانی بکنم
ماشین ظرفشویی ای توی آشپزخونه نیست.
این یه خونه ی قدیمیه، میدونید.
میدونی، من ماشین ندارم چونکه بی پولم.
میدونید، این یه اتوبوس قدیمیه و هیچ صفحه نمایشی وجود نداره.