نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
fade down: محو کردن ( صدا ) - کاستن - کم شدن ص ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
fadedness: state of having lost color
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
fade shutter: بندان محو کننده
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
fade to white: محو به سفیدی
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
outlawry: یاغی گری، گردن کشی
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-
همه
٥ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
cultured pearl: مروارید مصنوعی، مروارید پرورشی
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
culture of bees: پرورش یا تربیت زنبور
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
culture area: region dominated by one or several ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
culture microbiological: کشت میکروبی
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
culture of cotton: کشت پنبه
٥ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
cuddy: گنجه، صندوق خانه
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
cuddlesome: بغل کردنی، دوست داشتنی
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
cudweed: ( گیاه شناسی ) توپی ( چند گونه گی ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
cudgel one's brains: چاره جویی کردن
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
cudiometer: گنج سنج
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
cudchewer: نشخوار کننده
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
cuddletech: ( technology ) new product that is ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
cuesta: ( جنوب غربی ایالات متحده ) تپه ای ک ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
cueist: بیلیاردبازی کن
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
cue circuit: مدار علامت مدار ارتباطی یکسو یه ای ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٥ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-
همه
٥ ماه پیش
نوع مدال

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-
همه
٥ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
attendantly: consequently
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
attendance officer: ( در مدارس ) ناظم
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
attendant parking: پارکینگ با نگهبان
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
attended before court: represented in court
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
brin: برین - دو رشته بسیار ظریف سازنده فی ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
swear on the bible: قسم خوردن به مقدسات
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
no wine: بدون شراب
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
filterable virus: انواع ویروس ها ( چون آنقدر ریز هستن ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
filtered water: water cleaned through a filtering p ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
filter choke: چوک پالایه پیچک هسته آهنی که در س ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
deemphasis postemphasis postequalization: تقویت زدایی فرایندی برای کاهش شدت ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
deemphasis network: شبکه ی تقویت زدا پالایه ی مقاومتی - ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
deemed it his duty: believed it to be his responsibilit ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
deemster: one of two chief judges on the isle ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
mistress of the house: woman in charge of a household
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
deemstership: office or position of chief justice ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
mistress of the seas: بانو دریاها
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
de emphasis filters: فیلتر های پس تاکید
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
mistranslate: بد ترجمه کردن ترجمه غلط کردن
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
mistranslated: incorrectly translated
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
fiver roll drawing: فتیله پیچ غلتکی
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
mistranscribe: copy improperly
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
mistranscription: incorrect duplication
٥ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٥ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-
همه
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-
همه
٥ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٥ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٥ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
oopsie daisy: این عبارت به معنای “کمی احمقانه” و ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
blameworthiness: شایستگی سرزنش
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
hairlike: مومانند
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
hairy vetch: ( گیاه شناسی ) ماشک گل خوشه ای راست ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
haircloth: پارچه مویی ( که برای روکش مبل به کا ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
hair cracks: formation of cracks in the wall of ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
blamelessness: بیگناهی
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
hair stroke: خط بسیار باریک خط نازک بالا یا پایی ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
blamelessly: از روی بی گناهی
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
hairless: طاس، بی مو
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-
همه
٥ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٥ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٥ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٥ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٥ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٥ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٥ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٥ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٥ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
permissible deviation: تفاوت مجاز
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
permissibleness: being permissible
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
permissible velocity: سرعت مجاز
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
permissible value: مقدار مجاز
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
forced move: حرکت اجباری
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
habitual criminal: repeat offender
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
permissive legislation: قانونی که مردم را بکردن کاری مخیر ک ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
permissivence: قانون ـ فقه : اباحه اِباحه ( به عرب ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
permissive attitude: relaxed approach that allows a grea ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
permissive behavior: daring and liberal behavior
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
permissible error: خطای مجاز
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
permissible load: بار مجاز
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
permissible tractive force: نیروی مالش مجاز
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
permissible area: سطح مجاز
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
permissible curvature: انحنای مجاز
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-
همه
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-
همه
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to work one’s tail off: �خیلی سخت کار کردن
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to break bread w i’m fed of with you: از دستت به اینجام رسیده
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to get some attention: جلب توجه کردن
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to him we shall return: بازگشت همه به سوی اوست انا الله و ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to leap a head of pack: گوی سبقت را از رقبا گرفتن
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to look women as a commodity: به زن به چشم یک کالا نگاه کردن
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to move in literary circles: �در محافل ادبی آمد و رفت کردن
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to pester on sb: کنه شدن
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to pester on somebody: کنه شدن
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to put a sheep to sleep: گوسفندی را خلاص کردن
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to shout at the top of one’s lungs: �با صدای بلند فریاد زدن
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to stab one’s in the back: از پشت خنجر زدن
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to the last breath: تا آخرین نفس
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
home boy and home girl: �بچه محل ( پسر یا دختر )
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to draw blank: �به یاد نیاوردن
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you’re over the hump: سربالایی رو گذروندی
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
how much bread have you got: �مایه تیله چی داری؟
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
your head is in the clouds: در ابرها سیر کردن تو عالم هپروت بود ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is beside: طرف شوته
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it is beyond his mind: �عقلش قد نمیده�
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be no match for someone: �درمقابل کسی جوجه بودن
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are crowding me: داری باعث میشی سردرد بگیرم
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
under someone’s thumb: گوش به فرمان بودن
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be snake in the grass: موذی ( به قولی موذمار ) بودن
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to bear too much bare handed: با یه دست چند تا هندونه برداشتن ( چ ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you’re on your own: خودتی و خودت
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
are you happy or married: شما مجرد هستید یا متاهل
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to cement their relationship: محکم کردن رابطه
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are on your own: خودتی و خودت
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
toot one’s horn: �از خود تعریف کردن
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be down to earth: �خاکی و فروتن بودن
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
try no to take your eyes off her: �سعی کن چشم ازش بر نداری
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you’re born to do this: �واسه اینکار ساخته شدی
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
try no to take your eyes off him: �سعی کن چشم ازش بر نداری
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to be head over heels in love: یکدل نه صد دل عاشق شدن
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are born to do this: �واسه اینکار ساخته شدی
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
two brothers are as different as chalk and cheese: کاملا متفاوت بودن
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you’re crowding me: داری باعث میشی سردرد بگیرم
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you need your head examined: عقل کسی پاره سنگ برداشتن
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you perv me up: �داری منو دید میزنی
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you should be proud of that: احسنت بارک الله تو باید به عملت اف ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what’re you driving at: �منظورت چیه؟
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you should have fought him back: باید جوابشو می دادی
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you touch so much as one hair of my son’s head: اگه یه مو از سر پسرم کم بشه
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you’re a complete idiot: تو یه احمق به تمام معنا هستی
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
views carry much weight: اهمیتی / وزنی / اعتباری داشتن
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are a complete idiot: تو یه احمق به تمام معنا هستی
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
opinions carry much weight: اهمیتی / وزنی / اعتباری داشتن
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tom’s first marriage to stella is ancient: �گذشته ی فراموش شده
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
plans carry much weight: اهمیتی / وزنی / اعتباری داشتن
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you’re a disgrace: تو مایه آبروریزی هستی
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
tom’s first marriage to stella is past history: �گذشته ی فراموش شده
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you’re a one: عجب ناقلایی هستی
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you can’t milk a bull: هی میگم نره میگه بدوش
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you can’t whitewash the history: ننگ با رنگ پاک نمی شود نمی تونی گ ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you don’t have to settle: نباید جا بزنی
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you don’t mean that: نه بابا، جدی میگی
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you have a way with him: رگ خوابش را بدست آوردی
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you have a way with her: رگ خوابش را بدست آوردی
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you keep out of this please: لطفا شما در این مورد دخالت نکنید
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what a hothead: آدم عجول
٥ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you get too big for your boots: �خیلی مغرور بودن
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that’s strictly for the birds: برو بابا اینا همش حرفه مزخرف نگو چر ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there isn’t a cat in hell’s chance: یه ذره شانس هم نداشتن
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that is strictly for the birds: برو بابا اینا همش حرفه مزخرف نگو چر ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there must be a diving point to all this: حتما خواست خدا بوده
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there was no room for error: جایی برای اشتباه وجود نداره
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there was no way out: چاره ای نبود
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there’re wheels within wheels: یه کاسه ای زیر نیم کاسه هست، یه دست ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there’s no accounting for taste: �سلیقه ها متفاوته هرکسی عقیده ای دا ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there’s no time to spare: وقتی برای تلف کردن نداریم
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
without my glasses i am blind as a bat: بی عینک ، واقعاً کورم
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
sth is a kick in the teeth: �عامیانه: تودهنی / توپوزی
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that is a good fun: قصه ی قشنگیه
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what’s eating you: �چرا ناراحتی؟ / چی شده؟
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the police officer took down the car number: افسر پلیس نمره ی ماشینو برداشت / یا ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
words lead to words: حرف، حرف میاره
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
something is a kick in the teeth: �عامیانه: تودهنی / توپوزی
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that sort of thing really gets up my nose: کفر کسی را درآوردن / کسی را کلافه ک ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what’s with you: �چرا ناراحتی؟ / چی شده؟
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
yes point taken: بله ملتفت شدم
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that sort of thing really right up my nose: کفر کسی را درآوردن / کسی را کلافه ک ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what’s the damage: �چقدر شد؟/چقدر آب میخوره؟
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the tide turned: �بخت برگشتن
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are a curse: آدم بدقدمی هستی
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that is the way the cookie crumbles: آش کشک خالته / همینه که هست
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the tongue of blame: �زبان طعنه
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that is how the cookie crumbles: آش کشک خالته / همینه که هست
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are at the see: یعنی تو توو باغ نیستی
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
their defense was found wanting: �به اندازه ی کافی خوب نبودن / خیلی ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that's how the cookie crumbles: آش کشک خالته / همینه که هست
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are in way over your head: �خیلی دیگه از حدت جلوتر رفتی
٥ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
there are limits to my tolerance: ظرفیت من هم حدی داره
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that’s good stuff: چیز خوبیه
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are such a slowcoach: آدم تنبل / فس فسو
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that is good stuff: چیز خوبیه
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are such a slowpoke: آدم تنبل / فس فسو
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that’s pretty kettle of fish: �عجب بساطیه هااا خر بیار باقالی بار ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there are not in line: آبشون توی یه جوب نمیره
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that is pretty kettle of fish: عجب بساطیه هااا خر بیار باقالی بار ...
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there is no living soul here: �اینجا پرنده پر نمی زنه
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are wearing well only a few grey hairs: �خوب ماندن
٥ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that’s so annoying: واقعا آزار دهنده س ( ضد حاله )
٥ ماه پیش