آزاده - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pigmented adj: رنگیزه دار ( صفت )

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pigeon hawk: شاهین کوچک امریکایی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pigboat: ( امریکا - خودمانی ) زیر دریایی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pigstick: علوم نظامی : عصاى دکل

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pig together: در کثافت زیست کردن با هم مثل خوک زن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pigeon livered: سر به زیر ملایم بی کینه نرم

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pigsticking: شکار خوک وحشی ( به ویژه با نیزه و ا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pig headedly: خودسرانه از روی کله شقی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pigged: خوک وار با هم جمع شدن توی هم پیچیدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pig's wash: گنداب اشپزخانه که به خوکها میدهند

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pigeon toed: ( پزشکی - دارای انگشتان پا که به دا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pigwash: گنداب اشپزخانه که به خوکان میدهند

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bergenia: early flowering perennial ground pl ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bergsonian: of or pertaining to henri bergson o ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bergfall: بهمن سنگ

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

berg wind: باد برگ

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

berge inequality: نابرابری بِرگ

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bergson: هنری برگسون ( فیلسوف فرانسوی )

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

berg: کوه یخ قطعه عظیم یخ

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bergschround: ورزش : فلات یخچالی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bergen: شهر برگن ( در جنوب کشور نروژ )

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bergsonism: فلسفه ی هانری برگسون برگسون گرایی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

berg till: یخ نهشته کوه یخی الف ) یک تیل یخچا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bergmann’s rule or bergmann or bergmann: قانون برگمن در جانورشناسی گزاره ای ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bergy bit: قطعه یخ شناور قطعه ای از یخ شناور، ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bergschrund: گسل یا شکافی که برف و یخ متحرک را ا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bergman: اینگمار برگمن ( کارگردان سینما - س ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bethune: مری بتیون ( یکی از پیشگامان آموزش و ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

betimes: بموقع در اولین فرصت صبح زود

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dead dog: چیزبی بها ادم بی معنی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dead point: چیزی که دقیقاً در وسط یا در نقطه می ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sweet cicely: ( گیاه شناسی ) چتردار شیرین چتردار ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bethel: کلیسا، محل پرستش خدا

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beta carotene: نوع زردرنگ کاروتن ( که کمبود آن احت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

step recovery diode: دیود بازسازی پله ای دیودی که بار ر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sweetmeat: شیرینی شیرینی جات حلویات غذای شیرین

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

step rocket: موشک چند طبقه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stepping switch: گزینه پله ای

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sweetheart neckline: در مورد لباس زنان یقه گلابی یقه قلب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sweetheart contract: تبانی کار فرما و سران اتحادیه و عقد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stepwise refinement: پالایش گام به گام

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stepping off place: نقطه یا محل عزیمت

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stephanite or brittle silver or brittle silver: استفانیت، کانسنگ شکننده نقره فرمو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

step turn: اسکی چرخش بطرف پایین تپه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

step cline: شیب بی قاعده یا منقطع

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

step stool: چار پایه پله دار تاشو

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

step it: رقصیدن

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i've felt better: احساس بهتری دارم

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unmake: خراب کردن خلع مقام کردن از خاصیت ان ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how'd it go: چطور پیش رفت؟

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

small change: پول خرد پول خرد کم ارزش کم اهمیت نا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

newport: city in rhode island and a number o ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'd appreciate: من قدردان خواهم بود

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

used to be: قبلا بود

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how flattering: چقدر چاپلوسانه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm killing time: دارم وقت تلف می کنم

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

drooly: covered in saliva

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

droopiness: exhaustion

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hush your mouth: دهانت را ببند

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm gonna losing hear: دارم از حال میرم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what a dope: چه ماده ی مخدری

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

half cross leno: بافت نیم تو

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

theelin: استرون ( اسم ) : یکی از هورمون های ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how sad: چقدر غمگین

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hallelujah or halleluiah: خدا را شکر!

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

annulated: حلقوی، حلقه دار

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

annulator: از بین برنده صفر کننده

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

figure to oneself: think

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

figure stone: سنگ پیکره

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

figure shift: کلید یا کد مبدل کاراکتر

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

figure satin: ساتین گلدار

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

figured twill: سرژه نقش دار

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

meritoriously: از روی شایستگی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

meritorious defence: دفاع در ماهیت دعوی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fidgetiness: بی قراری

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fidgets: state of being uneasy or restless

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

duly sworn: officially declared

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

annular transistor: ترانزیستور حلقوی ترانزیستوری که نو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

annular auger: مته دستی حلقوی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

figured him out: understood his character

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

figured weave: بافت گلدار ژاکاردی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

figured flocking: چاپ فلاک طرح دار

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

annulary: حلقه دار

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mayoral elections: set of elections which determine wh ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mayoral candidate: candidate for the position of mayor

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

annular lobe: لب/ لبه حلقوی یک لب شکمی ثانویه کو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

annular sector: تاج دایره - سطحی که بین دو کمان هم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

annular return velocity mud return velocity: سرعت برگشت گل حفاری

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

annular space flow annulus annulus: فضای حلقوی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chas: male first name ( short for charles ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chastiesement: تنبیه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

annular ligament: حلقه دار، حلقوی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mayoralty: مقام یا دوران خدمت شهردار

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chastener: punisher

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we are knew that: ما این را می دانیم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you rule: تو حاکمی ( شما حکومت می کنید )

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chastely: از روی پاکی یا پاکدامنی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chastening: punishment

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

figure on: جزو چیزی به حساب آوردن، در نظر گرفت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

figure of eight: a figure of eight is something, for ...

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crucial: سر نوشت ساز، بسیار مهم

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cookie pusher: کارمند سفارت، دیپلمات

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crumbled like a house of cards: fell to pieces quite easily

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cooper pairs: زوجهای کوپر [شیمی]

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cooperation or co operation: همکاری، مشارکت

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

action noun: اسم مصدر

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

action period: دوره کنش

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

weird thing: حال عجیب

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

weird sisters: three goddesses of destiny

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

weirdy: weird person

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

honored a bill: paid a debt

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

letter drop: صندوق پست

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

evil spirit: روح پلید

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

honored him: showed him respect

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

letters shift ltrs: مبدله حروف

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

evil grin: wicked smile

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

honored with his presence: privileged to have him in attendanc ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

letters of procurator: وکالت نامه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

evil sained: ملعون

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

evil beast: animal which does great harm

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

honoris causa: ( لاتین - در دانشنامه های تحصیلی ) ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

honor guard: گارد احترام

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

evilly: بطرز بد بدخواهانه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

honored to visit: مشرف

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

honored him with a visit: was gracious enough to visit him

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

letter of lien: وکالتی که بدهکار به طلبکار می دهد ت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

letter of indemnity: ضمانت نامه تامین خسارت

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

letter lock: قفل حروفی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

evil omened: شوم

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

letter founder: حروف ریز

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

letterman: قهرمان ( ورزشکاری که حرف اول نام مد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

letters testamentary: حکم یا خطاب دادگاه ذی صلاحیت

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

letter of sympathy: letter of compassion

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

naked lunch: 1959 novel by william burroughs

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

naked ownership: مالکیت عین ( بدون منافع )

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

naked trust: رابطه امانی که در آن وظیفه امین منح ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

naked karst or karst or karst: کارست برهنه کارستی که در منطقه ای ف ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

naked contract: عقد غیر معاوضی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jewelled: set with jewels

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jeweler or jeweller: جواهر ساز

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

costume ball: بالماسکه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jewelweed: گل حنا

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jewel case: جعبه کوچک جای جواهرات

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jewel box: جعبه کوچک جای جواهرات

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jeweller's putty: گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

usage of trade: عرف تجاری

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

twinkler: چشمک زن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

twinkling of the stars: sparkling of the stars

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

defenseman: بازیکن خط دفاعی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

defenselessly: vulnerably, helplessly

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nursing bottle: بطری شیر بچه ( که سر آن پستانک دارد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nursing n: پرستاری ( اسم )

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

twinkel box: عدسی ها و یک دیسک چرخان

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

justicing: دادرسی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intimate drama: درام صمیمانه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

justinianist: دانشجوی قانون مدنی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

justina: اسم خاص مونث ( مخفف: tina )

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

justicia: درخت جوزسیلان

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

presentment: شرح نمایش حضور بیان ارائه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

just an ordinary day: not a special day

٤ ماه پیش

مدال‌های آزاده