آزاده - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

justicing: دادرسی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intimate drama: درام صمیمانه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

justinianist: دانشجوی قانون مدنی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

justina: اسم خاص مونث ( مخفف: tina )

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

justicia: درخت جوزسیلان

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

presentment: شرح نمایش حضور بیان ارائه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

just an ordinary day: not a special day

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

justicer: دادرس

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

just scale: گام بلافاصله نوعی گام موسیقی که از ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intimate apparel: لباس خواب

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

presentationism: ( فلسفه ) نماگرایی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

justifer: توجیه کننده، تبرئه کننده

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

preserved meat: قرمه، گوشت

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

preserve your eyesight: مراقب چشماتون باشید ( به کسی که چشم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

justiceship: قاضی گری

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

preserved ginger: زنجبیل پرورده

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

justification by faith: تزکیه نفس و روسفیدی در پیش خدا بوسی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

justiniani: فلاویوس جاستینیان ( امپراطور روم شر ...

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

underlying group: گروه زیربنا

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

underlying mapping of a function: نگاشت زیربنای تابع

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

underlying normal distribution: توزیع بنیادی نرمال

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

underlying ordered set: مجموعه ی مرتب زیربنا

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

underlying set: مجموعه ی زیربنا

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

distrain: توقیف کردن، گرو کشیدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

distillery: کارخانه یا محل تقطیر

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

distribution ratio: ضریب توزیع

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dist: فاصله مخفف:، ناحیه، بخش

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dockyard: تعمیرگاه کشتی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

within teach: دردسترس

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

warranty deed: قباله ی ملک که دارای تضمین فروشنده ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

warrantee: دارنده ی حواله

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

warranty works: کارهای تضمینی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

withindoors: در داخل

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

salute to israel parade: parade held every year in new york ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

salute to an officer: show a sign of respect or obedience ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

within an ace of: بسیارنزدیک به

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

salute him with a shower of stones: greet him by throwing rocks

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

within call: در دسترس

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

saluter: سلام دهنده/کننده

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hogan: هوگان ( کلبه ی سرخپوستان ناواهو که ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hogback: گوژپشت، قوزی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hogfish: گراز دریایی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hog rod: میله قوزکننده درقسمت تاج تونل که تم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

face or centered lattice: شبکه سطوح مرکزدار یک نوع شبکه مرکز ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

faceted pebble or pebble or pebble: سنگریزه رویه دار سنگ ریزه ای که بر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

face hammer: چکش پهن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

face angle: زاویه ی وجه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

face cord: بسته ی هیزم

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

face up feed: خورد رو به بالا

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

face of coal: سطح زغال سطح یا وجه یک زغال سنگ برج ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

face stone: سنگ نمای ساختمان

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

face flannel: پارچه ای نرم که برای شستن و پاک کرد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

facete: لطیفه گو، بذله گو

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

face finished fabric: پارچه دارای سطح تکمیل شده - طرف تکم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

facetted: having cut and polished surfaces

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

face conveyor: هر حاملی که موازی با یک جبهه کار که ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

face harden: سطح چیزی را سخت کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

face concrete or face mix or face mix: بتن نما

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

face about: turn some object to face the other ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

face cleat: صفحه یا درز کلیواژ اصلی در زاویه قا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

face bond: پیوند رودررو اتصال بین بالشتک اتصال ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

face ache: very ugly person

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

uprightaess: درستی، راستی، عدالت

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

upright posts: تیرک عمودی دروازه

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

face the lake: stand looking towards the lake

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

facer: روبرو، رو در رو جام پر

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

valveless: بدون سوپاپ

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you tripped: زمین خوردی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

valve in head engine: موتور سرسیلندری

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

butter tree: انواع درختانی که ازدانه های چرب آنه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

valve cap: سر پوش

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

valverdite: والوردیت یک شی شیشه ای گرد یا عدسی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

valve auger: مته ی سوپاپی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

valve cage: اتاقک سوپاپ

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

valve chamber: اتاق شیر

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

valve shaft: ساقه ی سوپاپ

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

buttonhole stitch: کوک لبه ی مادگی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

buttonhook: قلاب روی دکمه ( مثلا قلاب روی دکمه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

butterfish: انواع ماهی هایی که فلس آنها از لایه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

butter knife: چاقوی کره ( چاقوی کندی که برای ما ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

butterbur: سایبان، بابا آدم جنگلی ( انواع گیاه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

butt shaft: پیکان بی قلاب، تیرسر صاف، نیزه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

butter and eggs: گل کتان، کتان وحشی ( linaria vulgar ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

butt weld: جوشکاری لب به لب

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

buttonbush: گل دکمه ( cephalanthus occidentalis ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

button tree: گیاه شناسی دکمه درخت ( از جنس Conoc ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

butterwort: گیاهی که برگ های آن معمولاً حشرات ر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

butterfly weed: گل زرد پروانه دار، گیاهی است که برا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

butterfly orchid: اورکید پروانه ای، نوعی گل زیبا که ب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

butterfly chair: صندلی پروانه ای ( صندلی سبک شامل یک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

buttonholer: one who compels others to listen

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flippy diskette: دیسک با دو رویه قابل ضبط

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flip vertical: حرکت عمودی فرمانی که یک تصویر سر و ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flip shot: نمای وارونه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flip bucket: پرتاب کننده جامی ( در سرریز )

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

you are mistaken: اشتباه کرده اید در اشتباه هستید

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

you are wiser than he: شما از او یا نسبت به او خردمندتر هس ...

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

you are welcome to my book: بفرمایید از کتاب بنده استفاده کنید

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

run low on something: رو به اتمام بودن چیزی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

piss somebody off: عصبانی کردن کسی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

your mind wanders: خیال پردازی کردن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ring a bell with someone: کسی را یاد چیزی یا شخصی انداختن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that’s your call: تصمیم با خودته / خود دانی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

yummy noises: به به و چه چه ها

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pass on something: بیخیال شدن/ رد کردن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take care of someone: از کسی مراقبت کردن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

standing our ground: کوتاه نیامدن / سر حرف خود ایستادن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

yell at someone: سر کسی داد زدن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not following you: متوجه منظورت نمیشم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it’s your turn: نوبت توئه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kick someone’s butt: حال کسی را گرفتن / شکست دادن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

live on my own: روی پای خود وایسادن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

live off something: خرج زندگی خود را از کسی یا چیزی بدس ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

maid of honour: ساقدوش عروس

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make it up to somebody: جبران کردن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make someone’s toes curl: دل کسی را لرزاندن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t be silly: احمق نباش / چرند نگو

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get over somebody: با چیزی یا کسی کنار آمدن/ بر چیزی ی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a crush on somebody: خاطرخواه کسی بودن / کراش داشتن رو ک ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hitting on somebody: مخ کسی را زدن / لاس زدن با کسی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold on a second: یه لحظه صبر کن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hook up with someone: با کسی رابطه برقرار کردن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don’t buy it: باور نمیکنم

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cut out area: نواحی بریده شده

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don’t care: برام مهم نیست

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in case of emergency: در مواقع اضطراری

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cut out a window: prepare an opening in a wall for a ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cut out animation: متحرک سازی بریده

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cut out for a sailor: a natural seaman

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cut off wall: دیوار جدا کننده - دیوار آببند - دیو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cut out for him: specially designed for him

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cut off sampling: نمونه گیری بُرینشی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cut out on someone: not to come as promised

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for god’s sakes: به خاطر خدا

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cut of size: سر جای خود نشاندن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get off the track: از بحث اصلی خارج شدن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get out of the game: رها کردن / بیرون آمدن

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

break up with someone: بهم زدن رابطه با کسی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

certain point: نقطه مشخص / زمان مشخص

٥ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deal with someone: با کسی حل و فصل کردن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be through with something: به پایان رساندن کاری

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blowgun: تفنگ بادی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be proud of someone: افتخار کردن به کسی

٥ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

puppydom: خود سازی خود نمایی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pupilize: شاگرد گرفتن درس خصوصی دادن

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pupillage: مرحله شاگردی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pupiparous: ( حشره شناسی ) شفیره آور، شفیره گذا ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

phenomenal gem or phenomenal or phenomenal: گوهرسنگ پدیده ای سنگ جواهری که در ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

phenomenal memory: unusually strong memory abilities

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

puppet show: خیمه شب بازی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

puppet valve or clack: دریچه جدا شو

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

puppet animation: متحرک سازی عروسک فیلمهای عروسکی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

puppet animator: متحرک ساز عروسک

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

puppet design: طراحی عروسک

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

puppet execution: ساختن عروسک

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

puppet film: فیلم عروسکی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

puppet handler: عروسک گردان

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

puppyhood: خود سازی خود نمایی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

puppyish: توله سگ مانند

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fadeless: دارای رنگ ثابت

٥ ماه پیش

مدال‌های آزاده