پیشنهادهای امیررضا حسنوند (١٠٥)
رفتن
برندگی
نمایش، نمایاندن
پوشش، پوشاندن
کار آزموده
کار نیازموده
پردان، فرزان
برنده
مانده
نیک رفتاری، نیک کرداری
صفت:کینه، طیش خریف:کینه ی پاییز
غایب:نباشنده#حاضر:باشنده
اسم مصدر :گشایش
پردان، فرزان
پردانان، فرزانگان
گرد آوردن
خرده گل مینا
مبیت افتاد:شب گذراندیم.
بر گل سرخ از نم افتاده لالی/همچون عرق بر عذار شاهد غضبان:بر گل سرخ از شبنم همچون مرواریدها افتاده است همچون عرق که بر چهره ی زیباروی خشمگین افتاده با ...
بر فراز شاخه های درختان
پیمان شکن
ناخواسته
گوشه گیران، گوشه گیرندگان
دعا کن :بخواه
اجابت می کنم:می پذیرم.
دعوت نام:خواسته، دعوتش را اجابت می کنم:خواسته اش را می پذیرم.
دست بردارد:دست بلند کند.
تنومند
فرمانده
باشندگان
رحمت نام: مهر، باران رحمت:باران مهر
زمانی به نیروانا یا رهایی از چرخه باززایی و باززدایی می رسید که از سه آتش پرخواهی، بیزاری و نادانی بگذرید. معنی رهایی و رستگی را می دهد.
شادی
اگر خشم گیرد به کردار زشت چوباز آمدی ماجری درنوشت سعدی معنی:اگر از کردار زشت خشم بگیرد چون بازآیی از گذشته ات می گذرد.
#سرافکندگی
شادی بردن از، شاد شدن از
شادی دادن
شادی گرایی
شادی بخش
شادی
شادی بردن
شاد شوی کسی از چیزی: اسم مصدر
رانده شدگی
روشن سازی، روشنگری
تجرید:تنها گزینی#تعمیم:همه گزینی تخصیص:ویژه گزینی
انتزاعی، ندیدنی، ذهنی#شهودی، دیدنی، عینی
شدگی، گشتگی
افسرده کننده
افسرد ( کرد کهن ) ، افسر ( کرد کنون )
غمگینانه