پیشنهادهای دکتر علی ناجی (١٨٧)
منطقه ساحلی
exciting and interesting play , movie , or TV show
افزایش قیمت مواد خوراکی و غذایی
از روی پریشانی ، از روی گیجی
گیج شده ، پریشان شده
عمیقا درگیر
شاید ، محتملا ، احتمالن ، بطور غیر یقین
همکاری و مشارکت و درگیری افراد در کاری ( بخصوص انجام کارهای تیمی و گروهی )
فواصل زمانی منظم
رعد و برق
غیر منتظره رخ دادن ، پدیدار شدن ، نمایان شدن
اموال به ارث مانده
حشیشیه یا حشّاشین نامی است که مخالفان مسلمانِ باطنیان الموت بر آنان نهادند و سپس در زبان های اروپایی به گونه های مختلفِ کلمه اَسَاسین ( به انگلیسی: A ...
متضاد bull market بازار سهامی که شاخص و ارزش سهامها رو به پائین هست و مردم رغبت به فروش سهامها داشته و صفهای فروش سهام شلوغ است
بازار بورسی که شاخص و ارزش سهامهاش بالا میره و مردم رغبت به خرید سهام ها دارند
متضادش : bear market
تجارت سودآور
کلمات ترکیبی
ولخرجی زیاد زیاده روی کردن مشتاق به چشم پوشی از اشتباهات و ضعفهای دیگران
درمان با خرید ( درمان برخی از افسردگی ها با توصیه به رفتن به خرید و خرید کردن )
برآورده و تامین کردن ( نیاز و خواسته )
دلبسته مشتاق متعهد مشغول deeply engaged interested
درک شده
میل و خواهش درونی
برداشت های درونی بر اساس الهام
عزت نفس احترام به خود ارزش به خود
نارو زدن از پشت خنجر زدن خیانت کردن
خیانت کردن مترادف : betray
بهار خواب پشت بام
تصور مطلوب
مساله بسیار مهم و حیاتی
مترادف gourmet غذا شناس خبره ی غذا
اهل شیرینی خوردن بودن
if something you do pays off, it is successful or has a good result جواب میده . . . مثال : Teamwork paid off کار تیمی ، جواب میده ( موثره )
غوغا می کنه معجزه می کنه
جواب میده اکیه ( یک اصطلاح هست که درواقع در جواب سوال دیگران می توان گفت : آره اکیه . جواب میده ، . . . . )
مراسم آئین ها
وابسته به باستان شناسی
نا امید کننده غیر الهام بخش مایوس کننده
رشته ، فیلد field . . . . . strand of
بچرخ تا بچرخیم . . .
وسایل الکترونیکی سرگرم کننده خانگی ، از قبیل : تلویزیون ، کامپیوتر و . . . به WHITE GOODS مراجعه شود
وسایل خانگی از قبیل ماشین لباسشویی ، یخچال ، ماشین ظرفشویی و . . . به BROWN GOODS نیز مراجعه کنید
منظره ی تماشایی و دیدنی
کمتر ناراحت شدن باعث این شدن که کسی کمتر احساس ناراحتی کند مکانی را جذابتر نشان دادن
رنگ خشک نشده ( هشدار برای مردم در جاهایی که تازه رنگ زده شده تا مردم رنگی نشوند )
آنطرف ، آن سو مثال : There is a drugstore across the street from the movie theater یک داروخانه ، آنطرف خیابان وجود دارد مقابل سینما
ناراحت بودن بخاطر نگرانی از اتفاق افتادن موضوعی در حال یا آینده
آفرین بر شما ، دمت گرم ، بابا ایول
be very expensive : خیلی گران بودن