ترجمه‌های علی ماشا اله زاده (٢٢)

بازدید
١١٠
تاریخ
٢ هفته پیش
متن
The salesman finds it easy to take in old ladies.
دیدگاه
٠

فروشنده متوجه شد که جذب کردن خانم های مسن آسان هست. / جذب کردن خانم های مسن برای فروشنده آسان بود

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
There's no need to snap at me - it's not my fault that you lost your wallet.
دیدگاه
٠

نیازی نیست به من بپری حمله کنی. تقصیر من نیست که تو کیف پولت را گم کردی.

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
You may be entitled to a tax rebate.
دیدگاه
١

ممکنه مستحق دریافت تخفیف مالیاتی باشید. ( استحقاقش را داشته باشید )

تاریخ
٤ ماه پیش
متن
The decor has a cool sophistication.
دیدگاه
١

این تزئینات ظرافت و باریک بینی بی نظیری دارد

تاریخ
٤ ماه پیش
متن
Dogs that bark at a distance bite not at hand.
دیدگاه
١

سگ هایی که از دور پارس می کنند، از نزدیک گاز نمی گیرند

تاریخ
٤ ماه پیش
متن
Could you just concentrate on the job in hand?
دیدگاه
٠

آیا می توانید روی شغلی که در اختیار دارید تمرکز کنید؟

تاریخ
٤ ماه پیش
متن
Give away any food you have on hand, or lock it up and give the key to the neighbours.
دیدگاه
٠

هر غذایی که موجود دارید اهدا کنید، وگرنه قفلش کنید ( انبار را ) و کلید را بدهید به همسایه

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
The report gives a brief nod in the direction of green issues before coming down firmly on the side of the market.
دیدگاه
١

این گزارش نگاه مختصری می کند به مسائل محیط زیستی قبل از آنکه بیاد روی مسائل بازار

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
The sound ranges from loud to soft.
دیدگاه
١

این صدا طیفی از صداهای بلند تا ملایم� است

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Ow! I just got a charley horse in my leg.
دیدگاه
٠

پام رگ به رگ شده

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
I didn't realise your husband was here, Dr Jones - I hope I'm not intruding.
دیدگاه
٠

متوجه نشدم شوهرتان اینجاست ( ندیدمش ) امیدوارم مزاحم نشده باشم ( سرزده وارد نشده باشم )

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
Pay attention not to stop by the gate.
دیدگاه
١

حواست باشه کنار در ورودی پارک نکنی

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
Prop the gate open with a brick.
دیدگاه
٠

در را با یک آجر حائل کن باز بماند

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
Can we prop the window open with something?
دیدگاه
٠

میشه پنجره را با چیزی حائل کنی باز بمونه

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
Rosie's idyllic world came to an abrupt end when her parents' marriage broke up.
دیدگاه
٠

دنیای شاعرانه ( رمانتیک ) رزی به پایان رسید وقتی ازدواج پدر و مادرش از هم پاشید

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
Try not to be distracted by incidental details.
دیدگاه
٠

سعی کنید حواستان پرت نشه با مسائل جانبی بوجود آمده ( مسائل جانبی رویداده/مسائل جانبی برآمده از رویداد اصلی ) )

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
Drinking too much is almost incidental to bartending.
دیدگاه
٠

مشروب زیاد خوردن تقریبا عارضه ی جانبی شغل مشروب فروشی است ( برآمده از مشروب فروشی است/از نتایج مشروب فروشی است )

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
The discovery was incidental to their main research.
دیدگاه
٠

این کشف برآمده از تحقیقات اصلی بود ( مشتق شده/منشعب شده از تحقیقات اصلی )

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
He hit the crossbar with an audacious lob a minute before Chelsea took the lead.
دیدگاه
٠

با یک توپ قوس دار متهورانه او به تیرک افقی دروازه زد یک دقیقه قبل از اینکه چلسی جلو بیافتد

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Salt water and absence wash away love.
دیدگاه
٠

از دل برود هر آنکه از دیده رود ( ضرب المثل )

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
He had good luck in his.
دیدگاه
٠

او طالع خوبی داشت / او اقبال خوبی داشت

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
I slopped tea in the saucer.
دیدگاه
٠

چایی ام ریخت آوی نعلبکی ( غیر عمدی، از روی بی احتیاطی )