افشین گلچین

افشین گلچین

فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده



clear٢٠:٤٢ - ١٤٠٠/٠٢/٢٩از عهده چیزی ( کاری ) برآمدن. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . she cleared the examگزارش
18 | 0
any longer١٨:٥٢ - ١٤٠٠/٠٢/٢٥زمان بیشتر. . . . . ی. . . . any. . . معنی ی را گرفته است در ترجمه فارسی. . . . . . زمان بیشتریگزارش
7 | 0
a couple of time١٥:٥٩ - ١٤٠٠/٠٢/٢٥یکی دوبارگزارش
14 | 0
for١٩:٥٤ - ١٤٠٠/٠٢/٢٢برای، بمنظور، بجهتگزارش
9 | 0
dreadful١٢:٢٣ - ١٤٠٠/٠٢/٢٢وحشتناکگزارش
9 | 1
stressful١٤:٠٢ - ١٤٠٠/٠٢/١٦Hi, Abadis site have a problem, It's take long time to load or not loading at all. . . . Please fix that. . . . . thank youگزارش
0 | 0
by١٥:٢١ - ١٤٠٠/٠٢/١٥( بیان وسیله یا عامل ) به وسیله ی. . . . . . . . learning english is by copying kind of like a childگزارش
0 | 1
very١٣:٤٣ - ١٤٠٠/٠٢/٠١۱ـ کاملا . . درست این را تماشا کن تا درست اخرش. . . . . . . . watch it up to the very endگزارش
16 | 0
mean١٩:٣٤ - ١٤٠٠/٠١/٣٠معنی دادن - منظور داشتن - دربرداشتنگزارش
2 | 1
banging١٤:٠٧ - ١٤٠٠/٠١/٢٨When something/someone is extremely good/tasty/hot/sexy/etc. , anything greatگزارش
5 | 0
likely٢١:١٥ - ١٤٠٠/٠١/١٥به احتمال زیادگزارش
32 | 1
would٢٠:٥٥ - ١٤٠٠/٠١/٠٩کاربرد اول : زمان گذشته فعل vill در جملات کاربرد دوم: برای بیان تخیلات ذهنی . . . چیزی که واقعیت ندارد. . . . . برای مثال If i were a president, I w ... گزارش
51 | 1
terms٠٣:٤٤ - ١٤٠٠/٠١/٠٢پیمان ها، قراردادها، قرارهاگزارش
5 | 0
basically٢٣:٥٥ - ١٤٠٠/٠١/٠١از پایه و اساس. . . . . . در پایه و اساسگزارش
12 | 1
really and truly١٨:٤٩ - ١٣٩٩/١٢/٢٤بخدا گزارش
5 | 0
hence٢٣:٥٠ - ١٣٩٩/١٢/٢٣بدین دلیلگزارش
7 | 1
drift٢٠:٤١ - ١٣٩٩/١٢/١٤Noun راندگی drift, expulsion جسم شناور buoy, floater, drift توده باد اورده drift برف باداورده drift جریان اهسته drift توده شدن drift یخ رفت moraine, ... گزارش
30 | 1
iffy١٩:٢٦ - ١٣٩٩/٠٧/٠٦ناجور. . . . . . نا معلوم. . . . . . مشکوکگزارش
12 | 1
deny١٧:٠٣ - ١٣٩٩/٠٧/٠٥1 - انکار کردن، منکر شدن 2 - نپذیرفتن، قبول نکردنگزارش
14 | 1
a bunch of١٦:٠٥ - ١٣٩٩/٠٧/٠٣بسیاری از. . . . . مقدارزیادی از. . . . بسیار. . . . . فراوان. . . . . .گزارش
25 | 1
take a load off one's mind٢١:١٠ - ١٣٩٩/٠٦/٣١بار خود را زمین گذاشتنگزارش
0 | 3
lost١٤:٤٧ - ١٣٩٩/٠٦/٣١منحرف. . . . . . . . Don't get lost منحرف نشو!گزارش
14 | 1
be used to١٦:٢٩ - ١٣٩٩/٠٦/٢٨استفاده می شود برای. . . . . . . . عادت داشتن بهگزارش
30 | 1
polarising٠١:٢٦ - ١٣٩٩/٠٦/٢٧دوقطبی ساختن. . . . بصورت متضاد در اوردن. . . . . . .گزارش
5 | 1
just like٢٣:٤٥ - ١٣٩٩/٠٦/٢٥فقط یه جورایی. . . . . . . . .گزارش
0 | 1
have٢٣:٤٠ - ١٣٩٩/٠٦/٢٥به معنی خوردن و نوشیدن هم است. . . . . من الان نهار نه خوردم I'm just not having lunch I'm just not having breakfast I'm just not having coffeeگزارش
7 | 1
and١٤:٤٦ - ١٣٩٩/٠٦/٢٤حرف ربط. . . . . . . دو معنی دارد. . . . . ۱ - و . . . . . . . ۲ - باگزارش
28 | 1
lack of concern١٤:٠٢ - ١٣٩٩/٠٦/٢٤بی علاقگی . . . . . بی تفاوتی. . . . عدم نگرانیگزارش
2 | 1
level١٧:٤٨ - ١٣٩٩/٠٦/٢٣رتبه، درجه ، سطح، فاز، مرحلهگزارش
34 | 1
at some point١٥:٣٩ - ١٣٩٩/٠٦/٢٣در یک مقطع زمانی. . . . . . . . .گزارش
16 | 1
every single day٢٠:٢١ - ١٣٩٩/٠٦/٢٢هر روز یکی. . . . هر روز یکی یکی هر روز جدا. . . . . . . . . جدا جداگزارش
7 | 7
find٢٠:٠١ - ١٣٩٩/٠٦/٢٢۱ - یافتن. . . . پیدا کردن ۲ - دریافتن. . . . . . فهمیدن، درک کردن، پی بردنگزارش
37 | 1
wrack١٨:٠٦ - ١٣٩٩/٠٦/٢٢It' nerve - wracking. . . . . . . . . اعصاب خردکنگزارش
7 | 1
comen٢٣:٠٠ - ١٣٩٩/٠٦/١٧قسمت سوم فعل come به جای come میتوان از comen استفاده کردگزارش
0 | 1
it's gone bad٢٢:٠٦ - ١٣٩٩/٠٦/١٧خراب شده. . . . بد شده. . . . . . . معمولا برای غذا استفاده میشودگزارش
0 | 1
reward١٨:٢٣ - ١٣٩٩/٠٦/١٦عبدالخلیل قوطوری این سایت جامع وزیبا را با چرندیات ساختگی نابود کرده . . . . . واقعا متاسفم !گزارش
55 | 5
over here٢٢:٤٢ - ١٣٩٩/٠٦/١٥over here یعنی در اینجا. . . . . . . . . . . . . . over there یعنی در آنجاگزارش
67 | 2
till٢٠:٤٩ - ١٣٩٩/٠٦/١٣نزدیکی تلفظ بسیاری کلمات لاتین و انگلیسی با زبان باستانی پارسی که ریشه زبان های هندواروپایی است. . . . کاملا مشهود است . . . تا . . که شده . . Tillگزارش
21 | 3
failure١٦:٥٠ - ١٣٩٩/٠٦/١٣خطا. . . . اشتباه. . . . شکستگزارش
16 | 1
Make١٤:٥٥ - ١٣٩٩/٠٦/١٣۱ - وادار کردن . . . مجبور کردن ۲ - ساختن. . . . . . . . . . بوجود اوردنگزارش
14 | 1
meet with١١:٥٥ - ١٣٩٩/٠٦/١٣برخورد. . . . . . مواجهه. . . . . . رویارویی. . . . . . روبروگزارش
21 | 1
redo٢٠:٣٩ - ١٣٩٩/٠٦/١٢انجام مجدد ، بازسازی ، اصلاح. . . . تزئین مجدد ، انجام مجددگزارش
18 | 1
freaking٢٠:١٧ - ١٣٩٩/٠٦/١٢1 ) در اصل: داشتن یک تجربه بد توهم زا؛ 2 ) صفت به معنای استثنایی It looks so freaking good 3 ) لعنتی ، لوس ، یک حسن تعبیر برای لعنتی Get your freakin ... گزارش
30 | 1
last١٩:٢٥ - ١٣٩٩/٠٦/١٢در بسیاری موارد به عنوان قید معنی . . . . . آخرین بار. . . . آخرین باری. . استگزارش
37 | 2
me١٦:١٦ - ١٣٩٩/٠٦/١٢زبان باستان پارسی ریشه و پایه زبان های هندواروپایی است. . . . . . از این جهت ریشه بسیاری از کلمات در زبان لاتین\ انگلیسی برگرفته از زبان باستان ایران ... گزارش
14 | 3
choose١٦:٢٠ - ١٣٩٩/٠٦/١٠عبدالخلیل قوطوری مگه اینجا کلاس زبان ترکیه!!!گزارش
46 | 4
at a time١٧:٣٤ - ١٣٩٩/٠٦/٠٨یکی یکی. . . . . . . one by oneگزارش
28 | 1
put on١٧:٤٣ - ١٣٩٩/٠٦/٠٧1 - انجام دادن. . . . . . . . 2 - برتن کردنگزارش
16 | 1
he who١٤:٠١ - ١٣٩٩/٠٥/٢٤کسی که. . . . . اونی کهگزارش
16 | 1
early٢٣:٢٦ - ١٣٩٩/٠٥/٢٣پیش از موقع ، زودهنگام، پیش از موعد، زودهنگامگزارش
12 | 1

فهرست جمله های ترجمه شده