افشین حاجی طرخانی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

back in the day: ( اصطلاح ) : برای صبحت در مورد گذشت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

back in the day: ( اصطلاح ) : برای صبحت در مورد گذشت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pro social: ( صفت ) : چیزی که مطلوب جامعه، مطلو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pro social: ( صفت ) : چیزی که مطلوب جامعه، مطلو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

on air: صحبت شده، در حال وقوع، استفاده در ح ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on air: صحبت شده، در حال وقوع، استفاده در ح ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

health equity: عدالت در سلامت.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

health equity: عدالت در سلامت.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

start off: 1 - شروع یک سفر 2 - شروع یک کار خاص ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

start off: 1 - شروع یک سفر 2 - شروع یک کار خاص ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deliberate: deliberate about ( someone or somet ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ramp up: افزایش حجم، اندازه یا مقدار چیزی. ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on its own: ( اصطلاح ) : به تنهایی، بدون کمک ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on its own: ( اصطلاح ) : به تنهایی، بدون کمک ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

entity: عنصر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

disruption: یکی از مفاهیم رایج که معمولا در فضا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

off center: غیرعادی ، متفاوت. خارج از مرکز، دق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

off center: غیرعادی ، متفاوت. خارج از مرکز، دق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

usability: کاربردی بودن چیزی. کارامدی چیزی.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

move the needle: ( اصطلاح ) : تأثیر مهمی گذاشتن. تغی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

move the needle: ( اصطلاح ) : تأثیر مهمی گذاشتن. تغی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

little to no: ( اصطلاح عامیانه ) : مقدار کمی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

little to no: ( اصطلاح عامیانه ) : مقدار کمی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

touch on: ( اصطلاح ) : 1 - بطور غیررسمی یا گذ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fill the void: ( اصطلاح ) : جای خالی چیزی رو پر کر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fill the void: ( اصطلاح ) : جای خالی چیزی رو پر کر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

watered down: ( اصطلاح ) : آبکی، ساده. https:// ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

watered down: ( اصطلاح ) : آبکی، ساده. https:// ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

all the more: ( اصطلاح ) : حتی بیش از پیش. http ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

all the more: ( اصطلاح ) : حتی بیش از پیش. http ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dive into: ( اصطلاح ) : 1 - شیرجه یا پرش در چی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dive into: ( اصطلاح ) : 1 - شیرجه یا پرش در چی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dives into: ( اصطلاح ) : 1 - شیرجه یا پرش در چی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thats the beauty of: ( اصطلاح ) :ویژگی بارز / سودمندی یا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thats the beauty of: ( اصطلاح ) :ویژگی بارز / سودمندی یا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stay true: پایبند بودن ( به چیزی ) .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stay true: پایبند بودن ( به چیزی ) .

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all its own: ( اصطلاح ) : خاص بودن، همتا نداشتن.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all its own: ( اصطلاح ) : خاص بودن، همتا نداشتن.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

straddle: ( اصطلاح ) : 1 - حامی هر دو جنبه ی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

straddle: ( اصطلاح ) : 1 - حامی هر دو جنبه ی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

upmarket: ( بازاریابی و اقتصاد ) : مربوط به ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tie together: ( اصطلاح ) : به هم گره زدن دو چیز. ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tie together: ( اصطلاح ) : به هم گره زدن دو چیز. ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit a wall: ( اصطلاح ) : برخوردن به مانع/مشکل/س ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hit a wall: ( اصطلاح ) : برخوردن به مانع/مشکل/س ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

minimalist: ساده گرا. ( نوعی سبک در انواع طراحی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dig deep: ( اصطلاح ) : 1 - حفاری عمیق 2 - کاو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dig deep: ( اصطلاح ) : 1 - حفاری عمیق 2 - کاو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dig deep: ( اصطلاح ) : 1 - تلاش فیزیکی یا ذهن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

a dime a dozen: ( اصطلاح ) : 1 - به وفور همه جا بو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

a dime a dozen: ( اصطلاح ) : 1 - به وفور همه جا بو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit a brick wall: ( اصطلاح ) : حین انجام کاری به مشکل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hit a brick wall: ( اصطلاح ) : حین انجام کاری به مشکل ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get head around: ( اصطلاح ) : فهمیدن، سردراوردن، یاد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get head around: ( اصطلاح ) : فهمیدن، سردراوردن، یاد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

winging: ( اصطلاح ) : winging ( Something ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

winging: ( اصطلاح ) : winging ( Something ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snippet: تکه - کدها یا اسنیپت ها ( انگلیسی: ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

snippet: تکه - کدها یا اسنیپت ها ( انگلیسی: ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stick on: ( اصطلاح ) : stick on ( something ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stick on: ( اصطلاح ) : stick on ( something ) ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

geared toward: ( اصطلاح ) : طراحی شده به درخواست ی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

geared toward: ( اصطلاح ) : طراحی شده به درخواست ی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to give room: ( اصطلاح ) : کنار کشیدن یا فراهم ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give room: ( اصطلاح ) : to give room کنار کشید ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give room: ( اصطلاح ) : to give room کنار کشید ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

give place: ( اصطلاح ) : to give place 1 - ثمر/ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to give place: ( اصطلاح ) : 1 - ثمر/نتیجه دادن 2 ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

and counting: ( اصطلاح ) : درحال افزایش یا کاهش. ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

and counting: ( اصطلاح ) : درحال افزایش یا کاهش. ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

by far: ( اصطلاح ) : با فاصله ی زیاد، به مق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come on: ( اصطلاح ) : بیخیال. . .

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

laser focus: تمرکز یا توجه بالا/شدید.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

laser focus: تمرکز یا توجه بالا/شدید.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thought leader: ( مدیریت و بازاریابی ) : رهبر فکری. ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

thought leader: ( مدیریت و بازاریابی ) : رهبر فکری. ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pull together: ( اصطلاح ) : متحد کردن، یکپارچه کرد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the best thing since sliced bread: ( اصطلاح ) : یک اظهار نظر طنزآمیز و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the best thing since sliced bread: ( اصطلاح ) : یک اظهار نظر طنزآمیز و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

best thing since sliced bread: ( اصطلاح ) : یک اظهار نظر طنزآمیز و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

best thing since sliced bread: ( اصطلاح ) : یک اظهار نظر طنزآمیز و ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

great thing since sliced bread: ( اصطلاح ) : یک اظهار نظر طنزآمیز و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in no time: ( اصطلاح ) : خیلی سریع، سریعاً htt ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

in no time: ( اصطلاح ) : خیلی سریع، سریعاً htt ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for good reason: ( اصطلاح ) : دلالت بر حقانیت یا عم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for good reason: ( اصطلاح ) : دلالت بر حقانیت یا عم ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

further forward: پیشرفتی حاصل شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

technically: عملاً

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

brand spend: ( بازاریابی ) : یک کمپین تبلیغاتی ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unlock: دست یافتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

none the wiser: ( اصطلاح ) : 1 - از چیزی ناگاه بودن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

none the wiser: ( اصطلاح ) : 1 - از چیزی ناگاه بودن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

come out of the woodwork: ( اصطلاح ) : پدیدار شدن غیر منتظره ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come out of the woodwork: ( اصطلاح ) : پدیدار شدن غیر منتظره ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fall victim: ( اصطلاح ) : طعمه شدن، قربانی شدن، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fall victim: ( اصطلاح ) : طعمه شدن، قربانی شدن، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sales drive: ( بازاریابی ) : دوره ای که در آن تل ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

front and center: ( اصطلاح ) : 1 - در یک جای خیلی آش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

front and center: ( اصطلاح ) : 1 - در یک جای خیلی آش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

self disclosure: خودافشایی ( به انگلیسی: Self - disc ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

good chance: احتمال زیاد. محتمل. https://legal ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

good chance: احتمال زیاد. محتمل. https://legal ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

out of the way: ( اصطلاح ) : 1 - چیزی که به آسانی ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

out of the way: ( اصطلاح ) : 1 - چیزی که به آسانی ب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

resource intensive: یک فرایند، موضوع یا مجموعه ای از فر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

resource intensive: یک فرایند، موضوع یا مجموعه ای از فر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deep drive: ( اصطلاح ) : deep drive analyse ت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

by the end of the day: ( اصطلاح ) : معادل at the end of th ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by the end of the day: ( اصطلاح ) : معادل at the end of th ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

develop: پیشبرد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cater to: ( اصطلاح ) : 1 - یاری رساندن به کسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cater to: ( اصطلاح ) : 1 - یاری رساندن به کسی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in one's wheelhouse: ( اصطلاح ) : 1 - در حوزه ی تخصص یا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wheelhouse: اصطلاح: in one's wheelhouse 1 - در ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wheelhouse: اصطلاح: in one's wheelhouse 1 - در ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

button up: ( اصطلاح ) : 1 - ( غیر رسمی ) : تکم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

button up: ( اصطلاح ) : 1 - ( غیر رسمی ) : تکم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

SEM: ( بازاریابی دیجیتال ) : بازاریابی م ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

left in the dark: ( اصطلاح ) : be left in the dark ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

left in the dark: ( اصطلاح ) : be left in the dark ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chances are: ( اصطلاح ) : امر محتمل، دارای احتما ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

major player: ( بازرگانی ) : شرکت مهم و موفق، مخص ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clear with: ( اصطلاح ) : گرفتن تاییده یا اجازه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jump right in: ( اصطلاح ) : یا jump right into ان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jump right in: ( اصطلاح ) : یا jump right into ان ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

skim over: ( اصطلاح ) : 1 - خواندن سرسری، بررس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

skim over: ( اصطلاح ) : 1 - خواندن سرسری، بررس ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

point someone in the right direction: ( اصطلاح ) : اطلاعات، راهنمایی، پند ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

point someone in the right direction: ( اصطلاح ) : اطلاعات، راهنمایی، پند ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a wealth of: ( اصطلاح ) : مقدار زیادی از چیزی ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a wealth of: ( اصطلاح ) : مقدار زیادی از چیزی ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

customer base: ( بازاریابی ) : همه ی کسانی که تاکن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

census tract: منطقه ی تعیین شده جهت سرشماری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

goldfish: ( اصطلاح ) : goldfish bowl یک مکان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

on the side: ( اصطلاح ) : 1 - یک وعده ی غذایی اض ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on the side: ( اصطلاح ) : 1 - یک وعده ی غذایی اض ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

revolve around: *معنی ( اصطلاح ) : revolve around s ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give a little: ( اصطلاح ) : 1 - مقدار کمی از چیزی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

steal the spotlight: ( اصطلاح ) : داشتن بهترین عملکرد د ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there you have it: ( اصطلاح ) : برای بیان چیزی که به ت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

there you have it: ( اصطلاح ) : برای بیان چیزی که به ت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

inquiries: ( بازاریابی ) : ترغیب شدن مشتریان ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

in charge of: ( اصطلاح ) : مسئول کسی یا چیزی بودن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take to the next level: ( اصطلاح ) : ارتقا، بهبود، گسترش چی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take to the next level: ( اصطلاح ) : ارتقا، بهبود، گسترش چی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

is it not the case: ( اصطلاح ) : حقیقت ندارد، اینطور نی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

eat dust: ( اصطلاح ) : Eat someone's dust خیل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

personas: پرسوناهای بازاریابی، یک سری کاراکتر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stay relevant: ( بازاریابی ) : مفید و قابل استفاده ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

look ahead: ( اصطلاح ) : پیش بینی کردن و تفکر د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

look ahead: ( اصطلاح ) : پیش بینی کردن و تفکر د ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with this: در این صورت، در نتیجه، بنابراین، سپ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

with this: در این صورت، در نتیجه، بنابراین، سپ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

turn the tables: ( اصطلاح ) تغییر وضعیت چیزی به طور ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn the tables: ( اصطلاح ) تغییر وضعیت چیزی به طور ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on ones behalf: ( اصطلاح ) : از طرف کسی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the nub of: ( اصطلاح ) :مهم ترین و اصلی ترین بخ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the frame: ( اصطلاح ) : درنظر گرفته شدن، مشمول ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pinch of salt: ( اصطلاح ) : take sth with a pinch ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pinch of salt: ( اصطلاح ) : take sth with a pinch ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in that case: ( اصطلاح ) : پس با این وجود، پس با ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

in that case: ( اصطلاح ) : پس با این وجود، پس با ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to do with the fact: معادل due to, because of به علت، به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beyond any doubt: قطعاً، بدون هیچ شکی، مطمئناً https ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

separate the chaff from the wheat: ( اصطلاح ) : جداکردن چیز یا فرد باا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carrying to term: ( اصطلاح ) : بارداری تا 9 ماهگی و ت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

develope a taste: ( اصطلاح ) : کم کم از مزه یا استفا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

farfetched: نامحتمل، دور از ذهن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have something to do with: ( اصطلاح ) : معادل فارسی: یک ربطی ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have something to do with: ( اصطلاح ) : معادل فارسی: یک ربطی ب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at the mere sight: ( اصطلاح نایاب! ) : صرفاً با نگاه ن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in which case: ( اصطلاح ) : اگر درست باشد، اگر این ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in which case: ( اصطلاح ) : اگر درست باشد، اگر این ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

in the light of: ( اصطلاح ) : به علت، در ارتباط با، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

farfetched: دور از ذهن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drum into head: ( اصطلاح ) : آموزش کسی یا چیزی از ر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give in temptation: ( اصطلاح ) : وسوسه شدن. گذشته ی آن: ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

missing: فقدان. نبود. کمبود.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ground to dust: چیزی که کاملاً نابود یا پودر شده با ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall from grace: ( اصطلاح ) : از دست دادن اعتبار، حی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

too much: too معنی منفی در جمله می دهد. از ای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

could well: may/might/could well اصطلاح: چیزی ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

regard: قلمداد کردن.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rather: فراتر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in a manner of speaking: برای بیان چیزی که تقریبا درست است گ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in a manner of speaking: برای بیان چیزی که تقریبا درست است گ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

food for thought: ( اصطلاح ) : مواردی برای درنظر گرفت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

food for thought: ( اصطلاح ) : مواردی برای درنظر گرفت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run in: اختلاف نظر یا درگیری، خصوصا با کسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

out of: از پی. از دنباله ی، از درونِ، توسطِ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kick against the pricks: ( اصطلاح ) : مشاجره و مبارزه با افر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have to be: ( اصطلاح ) : بی شک https://www. co ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have to be: ( اصطلاح ) : بی شک https://www. co ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at the root of: ( اصطلاح ) : علت چیزی بودن. https ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at the root of: ( اصطلاح ) : علت چیزی بودن. https ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sit right with: ( اصطلاح ) : مورد پذیرش یا فهم کسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sit right with: ( اصطلاح ) : مورد پذیرش یا فهم کسی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

only to find: ( اصطلاح کم کاربرد ) : یافتن چیزی ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

only to find: ( اصطلاح کم کاربرد ) : یافتن چیزی ب ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های افشین حاجی طرخانی