افشین حاجی طرخانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run in: اختلاف نظر یا درگیری، خصوصا با کسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

out of: از پی. از دنباله ی، از درونِ، توسطِ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kick against the pricks: ( اصطلاح ) : مشاجره و مبارزه با افر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have to be: ( اصطلاح ) : بی شک https://www. co ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have to be: ( اصطلاح ) : بی شک https://www. co ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at the root of: ( اصطلاح ) : علت چیزی بودن. https ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at the root of: ( اصطلاح ) : علت چیزی بودن. https ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sit right with: ( اصطلاح ) : مورد پذیرش یا فهم کسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sit right with: ( اصطلاح ) : مورد پذیرش یا فهم کسی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

only to find: ( اصطلاح کم کاربرد ) : یافتن چیزی ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

only to find: ( اصطلاح کم کاربرد ) : یافتن چیزی ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on the grounds: ( اصطلاح ) : به دلایلی که، زیرا ht ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on the grounds: ( اصطلاح ) : به دلایلی که، زیرا ht ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in this case: دراین خصوص

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be that as it may: ( اصطلاح ) : برای بیان اظهار نظری ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as time went on: ( اصطلاح ) : گذشته ی - به مرور زمان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as time went on: ( اصطلاح ) : گذشته ی - به مرور زمان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come close: ( اصطلاح ) : 1 - کاری را تقریباً تم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

open a pandora’s box: ( اصطلاح ) : شروع یا انجام کاری که ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

separate the wheat from the chaff: ( اصطلاح ) : جداسازی چیز با ارزش ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

separate the wheat from the chaff: ( اصطلاح ) : جداسازی چیز با ارزش ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dimensional: ابعادی، وابسته و مربوط به ابعاد.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

jump start: ( اصطلاح ) : این اصطلاح از حرکت یکب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mental masturbation: ( اصطلاح ) : 1 - فعالیت های ذهنی ای ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

moral: به عنوان صفت: اخلاق مدار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

moral: به عنوان صفت: اخلاق مدار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

data bank: بانکِ داده.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

iconoclast: ساختار شکن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bring to attention: ( اصطلاح ) : کسی را متوجه کسی را چ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring to attention: ( اصطلاح ) : کسی را متوجه کسی را چ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

right under nose: ( اصطلاح ) : be right under nose ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

right under nose: ( اصطلاح ) : be right under nose ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

little known: کمترشناخته شده. غیر مشهور.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

little known: کمترشناخته شده. غیر مشهور.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take pain: ( اصطلاح ) : تلاش زیادی برای انجام ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take pain: ( اصطلاح ) : تلاش زیادی برای انجام ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

come away: ( اصطلاح ) : جدا شدن و برداشته شدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come away: ( اصطلاح ) : جدا شدن و برداشته شدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

widespread: همگانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

widespread: همگانی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have axe to grind: ( اصطلاح ) : داشتن نظر شخصی قوی و ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

irreducibly: کاهش ناپذیر، ساده ناپذیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

irreducibly: کاهش ناپذیر، ساده ناپذیر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave out of: ( اصطلاح ) : بی توجهی یا غفلت از کس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leave out of: ( اصطلاح ) : بی توجهی یا غفلت از کس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in all but name: ( اصطلاح ) : برای بیان وضعیت یا چیز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

credit with: ( اصطلاح ) : 1 - شارژ حساب 2 - برا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

credit with: ( اصطلاح ) : 1 - شارژ حساب 2 - برا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

make a case: ( اصطلاح ) : استدلال کردن، آوردن دل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a case: ( اصطلاح ) : استدلال کردن، آوردن دل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sully: مورد تردید قرار دادن، شک کردن، سوظن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

come to life: ( اصطلاح ) : به واقعیت پیوستن، رنگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come to life: ( اصطلاح ) : به واقعیت پیوستن، رنگ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kept at it: ( اصطلاح ) : ادامه دادن به چیزی حتی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

so called: باصطلاح که چنین نامیده شده کذایی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

australopithecines: جنوبی کَپی آسا از ویکی پدیا، دانشن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pass along: تبادل یا انتقال چیزی به کسی که خودم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

heavily weighted: مغرضانه/ معادل لغت: baised

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

as it stands: در شرایط فعلی، با شرایط فعلی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit the mother lode: ( اصطلاح ) : تولید یا کشف چیزی که ش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come to understand: ( اصطلاح ) : به اجماع، توافق یا نتی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come to understand: ( اصطلاح ) : به اجماع، توافق یا نتی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

at bottom: اساساً، از پایه، از ریشه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at bottom: اساساً، از پایه، از ریشه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

salt of the earth: ( اصطلاح ) : انسان های بسیار خوب و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

an uphill battle: ( اصطلاح ) : کار یا وظیفه ای سخت که ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spread the word: ( اصطلاح ) : انتشار اطلاعات خاصی بر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spread the word: ( اصطلاح ) : انتشار اطلاعات خاصی بر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

putting a sock: ( اصطلاح ) : آرام کردن یا ساکت کردن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that being the case: معادل therefore : از این رو، بنابرا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that being the case: معادل therefore : از این رو، بنابرا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that takes care of that: ( اصطلاح ) : این موضوع حل شده، راست ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make inroads: ( اصطلاح ) : با موفقیت به مکانی رسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

turn the tide: برگشتن ورق، تغییر کلی یک وضعیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turn the tide: برگشتن ورق، تغییر کلی یک وضعیت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of contention: ( اصطلاح ) : نداشتن شانسی برای پیرو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

watershed: نقطه ی عطف https://www. merriam - ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in every way: کاملاً، همه جانبه https://www. mer ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in every way: کاملاً، همه جانبه https://www. mer ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

well: خب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bend the truth: ( اصطلاح ) : تحریف حقایق برای گول ز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bend the truth: ( اصطلاح ) : تحریف حقایق برای گول ز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be chasing tail: ( اصطلاح ) : معادل آب در هاون کوبید ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

paint into a corner: ( اصطلاح ) : خود یا دیگری را به درد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paint into a corner: ( اصطلاح ) : خود یا دیگری را به درد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

caught in the crossfire: ( اصطلاح ) : قرار گرفتن در وضعیتی ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

caught in the crossfire: ( اصطلاح ) : قرار گرفتن در وضعیتی ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nose to nose: مستقیم https://www. yourdictionary ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

make room for: ( اصطلاح ) : برای کسی یا چیزی فضا، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make room for: ( اصطلاح ) : برای کسی یا چیزی فضا، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a pain in the backside: ( اصطلاح ) : معادل �خاری در چشم� a ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a pain in the backside: ( اصطلاح ) : معادل �خاری در چشم� a ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hold a candle to: ( اصطلاح ) : برای مقایسه دو فرد یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold a candle to: ( اصطلاح ) : برای مقایسه دو فرد یا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stroll down memory lane: ( اصطلاح ) : یادآوری، مرور خاطرات ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stroll down memory lane: ( اصطلاح ) : یادآوری، مرور خاطرات ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

from one to the next: ( اصطلاح ) : برای بیان تغییر سریع چ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scurrying around: اصطلاح: ( معمولاً برای حیوانات بکار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scurrying around: اصطلاح: ( معمولاً برای حیوانات بکار ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take on faith: ( اصطلاح ) : باور یا ایمان داشتن کو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

every nook and cranny: ( اصطلاح ) : هرگوشه و کنار https:/ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

every nook and cranny: ( اصطلاح ) : هرگوشه و کنار https:/ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

get away with: ( اصطلاح ) : علاوه بر معنی ذکر شده ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

brass neck: ( اصطلاح ) : فرد گستاخ، بی چشم و رو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brass neck: ( اصطلاح ) : فرد گستاخ، بی چشم و رو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

brass nerve: ( اصطلاح ) : فرد گستاخ، بی چشم و رو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be study in: ( اصطلاح ) : نمونه ی بارزی از a stu ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

workaround: ( اصطلاح ) : راهی برای غلبه بر مشکل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stride for stride: گام به گام.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the way things are: ( اصطلاح ) : در شرایط فعلی، موجود. ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the way things are: ( اصطلاح ) : در شرایط فعلی، موجود. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rotten apple: ( اصطلاح ) : فردی که با اقداماتش در ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rotten apple: ( اصطلاح ) : فردی که با اقداماتش در ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dot the i's and cross the t's: ( اصطلاح ) : توجه و دقت بسیار زیاد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dot the i's and cross the t's: ( اصطلاح ) : توجه و دقت بسیار زیاد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vanishingly: بسیار ناچیز https://dictionary. ca ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vanishingly: بسیار ناچیز https://dictionary. ca ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give someone the benefit of the doubt: ( اصطلاح ) : تصمیم به اعتماد به سخن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give someone the benefit of the doubt: ( اصطلاح ) : تصمیم به اعتماد به سخن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dating: قدمت سنجی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for all knows: ( اصطلاح ) : احتمالاً، به نظر من، ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

throw out the window: ( اصطلاح ) : فراموش کردن یا کنار گذ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

throw a spanner in the works: ( اصطلاح ) : معادل فارسی چوب در چرخ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

throw a spanner in the works: ( اصطلاح ) : معادل فارسی چوب در چرخ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

caught between a rock and a hard place: ( اصطلاح ) : گیر کردن در وضعیتی سخت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hang hat on: ( اصطلاح ) : 1 - متکی بودن، بستگی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in the ballpark: ( اصطلاح ) : 1 - نزدیک به چیزی خاص ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the ballpark: ( اصطلاح ) : 1 - نزدیک به چیزی خاص ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on the upside: ( اصطلاح ) : دیدن جنبه ی مثبت چیزی، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the upside: ( اصطلاح ) : دیدن جنبه ی مثبت چیزی، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

embarrassment: شرمساری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

unwashed masses: ( اصطلاح ) : توده یا عامه ی مردمی ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

separated: متمایز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

asleep at the wheel: ( اصطلاح ) : غافل بودن از چیزی htt ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

asleep at the wheel: ( اصطلاح ) : غافل بودن از چیزی htt ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

might well: احتمالاً ، محتمل https://www. ldoc ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

might well: احتمالاً ، محتمل https://www. ldoc ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

build around: ( اصطلاح ) : بنا نهادن چیزی براساس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feel make giddy with delight: ( اصطلاح ) : احساس شادی شدید، شور و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

involved: نقش داشتن در چیزی = دخیل بودن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leap of imagination: ( اصطلاح ) : 1 - یک تغییر و تحول نا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leap of imagination: ( اصطلاح ) : 1 - یک تغییر و تحول نا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

come to light: ( اصطلاح ) : افشا یا بی حفاظ شدن. ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come to light: ( اصطلاح ) : افشا یا بی حفاظ شدن. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bear a resemblance: ( اصطلاح ) : شباهت بسیار داشتن. h ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bear a resemblance: ( اصطلاح ) : شباهت بسیار داشتن. h ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

modern time: عصر جدید/امروزی.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go nowhere: ( اصطلاح ) : نرسیدن به دستاورد، موف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go nowhere: ( اصطلاح ) : نرسیدن به دستاورد، موف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave someone in the lurch: ( اصطلاح ) : leave in the lurch رها ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

leave someone in the lurch: ( اصطلاح ) : leave in the lurch رها ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a fly in the ointment: ( اصطلاح ) : یک فرد یا چیزی که باعث ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no ifs or buts: ( اصطلاح ) : بدون اما و اگر، بی قید ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

precursor: پیشینه یا پیشینیان، اجداد ( زیست شن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

backbreaker: ( اصطلاح ) : 1 - فنی در کشتی که کشت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

backbreaker: ( اصطلاح ) : 1 - فنی در کشتی که کشت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in spite of: به رغم، علی رغم، باوجود

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bear no relation to: ( اصطلاح ) : نداشتن هیچ گونه ارتباط ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bear no relation to: ( اصطلاح ) : نداشتن هیچ گونه ارتباط ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

card carrying: ( اصطلاح ) : 1 - پرچمدار گروه یا ف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

card carrying: ( اصطلاح ) : 1 - پرچمدار گروه یا ف ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

eohippus: تخصصی: پگاه اسب.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

media darling: ( اصطلاح ) : فرد یا افراد معروفی که ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

yet to: ( اصطلاح ) : برای بیان چیزی که رخ ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

yet to: ( اصطلاح ) : برای بیان چیزی که رخ ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

but that: که https://www. collinsdictionary. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wipe of the slate: ( اصطلاح ) :پاک کردن. فراموش کردن ه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sing the same old tune: ( اصطلاح ) : play the same old tune ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be lost on somebody: ( اصطلاح ) : نفهمیدن یا نپذیرفتن چی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

over: در طول، در حین

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stand on its head: ( اصطلاح ) : turn on its head تحری ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stand on its head: ( اصطلاح ) : turn on its head تحری ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

final nail in the coffin: ( اصطلاح ) : چیزی که باعث شکست یا م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

final nail in the coffin: ( اصطلاح ) : چیزی که باعث شکست یا م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blow someone way: ( اصطلاح ) : ایجاد فرصتی ( عموماً ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

along the line: ( اصطلاح ) : در طی یک دوره یا بازه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

along the line: ( اصطلاح ) : در طی یک دوره یا بازه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cruising through: ( اصطلاح ) : 1 - سفر سریع در چیزی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

above my paygrade: ( اصطلاح ) : 1 - مسئولیت محدود کسی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

along the lines of: ( اصطلاح ) : 1 - به طوری که پیشتر ذ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

along the lines of: ( اصطلاح ) : 1 - به طوری که پیشتر ذ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

little green men: ( اصطلاح بریتیش ) : یک اصطلاح خنده ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

back pocket: ( اصطلاح ) : چیزی یا کسی که همیشه د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

back pocket: ( اصطلاح ) : چیزی یا کسی که همیشه د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

close ranks: ( اصطلاح ) : close rank 1 - صف بندی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

close ranks: ( اصطلاح ) : close rank 1 - صف بندی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

insightful: پرمایه، پرمغز ( برای عقیده، نظر، تئ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rewarding: پاداش دهی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drum into: ( اصطلاح ) : آموزش چیزی به روش تکرا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

supercontinent: در عصر حاضر فرضیه نیست و در وجود و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

supercontinent: در عصر حاضر فرضیه نیست و در وجود و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

licking the wounds: ( اصطلاح ) . اشکال دیگر: lick your ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

self serving: خودخواه، حق به جانب https://www. m ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

have an axe to grind: ( اصطلاح ) : داشتن یک عقیده خشک و ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cast doubt: ( اصطلاح ) : زیر سوال بردن کسی یا چ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cast doubt: ( اصطلاح ) : زیر سوال بردن کسی یا چ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

take a fancy to: ( اصطلاح ) : مجذوب شدن، علاقه مند ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take a fancy to: ( اصطلاح ) : مجذوب شدن، علاقه مند ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

as a whole: در مجموع، در کل، روی هم رفته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

conventional wisdom: باور یا عقیده عموم . معادل accepted ...

١ سال پیش

مدال‌های افشین حاجی طرخانی