افشین حاجی طرخانی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

time equals money: وقت، طلاست ( زمان بسیار باارزش است ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rat run: خیابان فرعی. معادل backstreet

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

evil genius: فردی باهوش و پلید

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

christ sake: محض رضای مسیح، خدا و . . .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

yogic: یوگایی، مربوط به یوگا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

yogic: یوگایی، مربوط به یوگا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chivalric: شوالیه گری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pacifica: نام دیگر قاره ی افسانه ای مو یا لمو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thought provoking: تأمل برانگیز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

placeholder: جاگیرنده سرپرست

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breakdown: 1 - خرابی 2 - چکیده / خلاصه https: ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quote unquote: معادل : به اصطلاح وقتی کلمه ای معم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

quote unquote: معادل : به اصطلاح وقتی کلمه ای معم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scholarly: پژوهشی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

complicate matters: اوضاع پیچیده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

posing: وانمود کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cash handling: معاملات مالی، پول

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

robber baron: معنی دوم: بارون یا بارون های دزد اص ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cossack: به نظر می رسد که تلفظ صحیح این لغت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

broke out: َشروع ناگهانی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

debt slavery: زیر بار قرض و بدهی بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reportedly: بنا بر گزارش ها، بنا بر روایات، گفت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

posing: تظاهر کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

assembly: شورا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

so often: به کرّات، بسیار غالب، به دفعات زیاد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

new ager: کسی که اندیشه ها و راه و روشهای زند ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

adonay: کلمه ای عِبری از القاب خدای دین یهو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dualist: اعتقاد به دونگانگی و ثنویت ، ثنویت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

turn on its head: کاملاً تحریف و وارونه کردن چیزی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn on its head: کاملاً تحریف و وارونه کردن چیزی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

surveil: رصد، نظارت، مراقبت، پایش، بررسی دقی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

surveil: رصد، نظارت، مراقبت، پایش، بررسی دقی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pawn: مهره، بازیچه، آلت دست، عامل، وسیله

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plague: هر نوع بیماری مخصوصاً واگیردار و کش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ochrana: آخرانا یک نیروی پلیس مخفی امپراتوری ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the road to hell is paved with good intentions: منظور این عبارت و مَثل این است که ش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

down through: در طول دوره ای طولانی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

base motives: انگیزه های خودخواهانه و بد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prospective: در بازاریابی میشه مشتری بالقوه، یعن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

saw to it that: اطمینان یافت ( see to it that )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

radical: ساختارشکن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

co found: وقت co قبل از لغت found می آید یعنی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

working stiff: فرد زحمت کش، سختکوش / فردی که به سخ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

high placed: بلند پایه، والا مقام، عالی مقام

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

virulent: دو آتشه ( بار منفی دارد )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

edifice: نظام فکری، نظام عقیدتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

waning: نزدیک به پایان / منتهی / واپسین / آ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jacobinism: جکوبینیسم / جکوباینیسم ( مکتب جَکوب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

doctrines: مکاتب، طریقت ها

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in process of time: با گذشت زمان in process of time As ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take something at its face value: پذیرفتن چیزی از روی ظاهر آن، بجای ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be into something: be into something 1علاقه مند بودن ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

live on: پابرجا ماندن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lend give colour to something: محتمل و ممکن کردن چیزی، به ویژه چیز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

psychedelic era: عصر روانگردان به دوره ایجاد تغییرات ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

direct evidence: مدرک عینی و محرز

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bagging: او ( مذکر ) شغل یا پست بسته بندی مو ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drip: {این} شیرآب چکه کرده است.

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quote: او از شکسپیر نقل کرد، به امید انکه ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

even though: همیشه ندای قلبتان را بشنوید، زیرا ب ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

roughly: او با کودک با خشونت رفتار کرد.

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ever: همیشه به او مدیون/بدهکاریم.

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fine: من یه شراب خوب رو با مزه کردنش تشخی ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stand: او به عنوان فروشنده، کل روز را پشت ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

practicing: او دیگر وکیلی فعال نیست. ( دیگر وکا ...

١ سال پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١ سال پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

place the highest value on: خیلی مهم شمردن، خیلی با اهمیت دانست ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

place the highest value on: خیلی مهم شمردن، خیلی با اهمیت دانست ...

١ سال پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

misty eyed: چشم های اشک بار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

misty eyed: چشم های اشک بار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bulshit: چرند، چرت و پرت، چخان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bulshit: چرند، چرت و پرت، چخان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take my word: حرفم را باور کن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take my word: حرفم را باور کن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put into action: شروع استفاده از چیزی مثل ایده یا نق ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come bearing gifts: اصطلاحی که اشاره به داستان هدیه اسب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come bearing gifts: اصطلاحی که اشاره به داستان هدیه اسب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tlc: درمان از راه مهربانی و مراقبت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tlc: درمان از راه مهربانی و مراقبت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nice touch: ( اصطلاح ) وقتی چیزی کوچک و غیر ضرو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nice touch: ( اصطلاح ) وقتی چیزی کوچک و غیر ضرو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sold on: ( اصطلاح ) متقاعد شدن، پی بردن به ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

when it comes to: ( اصطلاح ) وقتی بحثش، حرف پیش میاد، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

when it comes to: ( اصطلاح ) وقتی بحثش، حرف پیش میاد، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stay clear of: ( اصطلاح ) از ( کسی یا چیزی ) دوری ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stay clear of: ( اصطلاح ) از ( کسی یا چیزی ) دوری ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bound to: ( اصطلاح ) قصد داشتن، مصمم بودن برا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

bound to: ( اصطلاح ) قصد داشتن، مصمم بودن برا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ropes: ( اصطلاح ) دانش انجام کاری، پیچ و خ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ropes: ( اصطلاح ) دانش انجام کاری، پیچ و خ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

your best bet: ( اصطلاح ) بهترین، سالم ترین، معتمد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put something at ease: ( اصطلاح ) باعث راحتی چیزی یا کسی ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put something at ease: ( اصطلاح ) باعث راحتی چیزی یا کسی ش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dont i know it: ( اصطلاح ) متاسفانه همینطوره - بیان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dont i know it: ( اصطلاح ) متاسفانه همینطوره - بیان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

poke in: ( اصطلاح ) به قسمتی از کسی ضربه زدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

poke in: ( اصطلاح ) به قسمتی از کسی ضربه زدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make a dogs breakfast: ( اصطلاح ) خراب کردن کاری یا چیزی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a dogs breakfast: ( اصطلاح ) خراب کردن کاری یا چیزی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

what is more: ( اصطلاح ) بعلاوه، ازین گذشته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lead: ( بازرگانی ) مشتری بالقوه یا احتمال ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the comfort of ones own home: ( اصطلاح ) در خانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the comfort of ones own home: ( اصطلاح ) در خانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

right up your alley: ( اصطلاح ) بکارتان می آید.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

right up your alley: ( اصطلاح ) بکارتان می آید.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

core principles: ( اصطلاح ) اصول اساسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

core principles: ( اصطلاح ) اصول اساسی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you name it: ( اصطلاح ) هرچه فکرش را بکنید

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

you name it: ( اصطلاح ) هرچه فکرش را بکنید

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

got someone or something covered: ( اصطلاح ) هوای کسی یا چیزی را داشت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

got someone or something covered: ( اصطلاح ) هوای کسی یا چیزی را داشت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

brighten someone’s day: ( اصطلاح ) کسی را شاد کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brighten someone’s day: ( اصطلاح ) کسی را شاد کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

worth the effort: ( اصطلاح ) ارزش تلاش و انجام داشتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

worth the effort: ( اصطلاح ) ارزش تلاش و انجام داشتن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have been around: ( اصطلاح ) داشتن تجربه در زمینه یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have been around: ( اصطلاح ) داشتن تجربه در زمینه یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

anytime soon: ( اصطلاح ) به این زودی ها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

anytime soon: ( اصطلاح ) به این زودی ها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

incremental: نوآوری تدریجی ( اقتصاد و بازاریابی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

got me thinking: ( اصطلاح ) مرا به فکر فرو برد، به ف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

got me thinking: ( اصطلاح ) مرا به فکر فرو برد، به ف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chilling effect: تأثیر مخرب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chilling effect: تأثیر مخرب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

margins: ( بازاریابی ) حاشیه سود

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be all about: ( اصطلاح ) بر چیزی یا کسی متمرکز بو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be all about: ( اصطلاح ) بر چیزی یا کسی متمرکز بو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bridge the gap: ( اصطلاح ) پر کردن خلاء چیزی، اتصال ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bridge the gap: ( اصطلاح ) پر کردن خلاء چیزی، اتصال ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

media darlings: ( اصطلاح ) : فرد یا افراد معروفی که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

media darlings: ( اصطلاح ) : فرد یا افراد معروفی که ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

churning out: ( اصطلاح ) تولید چیزی سریع و به مقد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

churning out: ( اصطلاح ) تولید چیزی سریع و به مقد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

right down your alley: ( اصطلاح ) به کارتان می آید، مناسبت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

touch on: ( اصطلاح ) سر و کار داشتن / صحبت کر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

presto: ( اصطلاح ) وقتی کاری یا چیزی سریع ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

presto: ( اصطلاح ) وقتی کاری یا چیزی سریع ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

massage: دستکاری اعداد و حقایق به منظور اینک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

massage: دستکاری اعداد و حقایق به منظور اینک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

churning out: to produce something automatically, ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

take on: 1 - برداشتن یا گرفتن چیزی. ایده یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

zesty: مهیج

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

zesty: مهیج

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

strip away: ( اصطلاح ) برداشتن پوشش، لایه و . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

strip away: ( اصطلاح ) برداشتن پوشش، لایه و . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

zingy: ( صفت ) جذاب، دلپذیر، سرزنده، پر شو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

zingy: ( صفت ) جذاب، دلپذیر، سرزنده، پر شو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fluffy: ( بازاریابی، تبلیغات ) ظاهری، پوچ، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fluffy: ( بازاریابی، تبلیغات ) ظاهری، پوچ، ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

all that: 1: ( اصطلاح در جملات منفی به معنی N ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

all that: 1: ( اصطلاح در جملات منفی به معنی N ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

even then: ( اصطلاح ) : با این وجود، با وجود ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

even then: ( اصطلاح ) : با این وجود، با وجود ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

best of all: ( اصطلاح ) بهتر و مهمتر از همه چیز. ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

best of all: ( اصطلاح ) بهتر و مهمتر از همه چیز. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

not necessarily: ( اصطلاح ) : پاسخی است به معنی اینک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

not necessarily: ( اصطلاح ) : پاسخی است به معنی اینک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dip toes in the water: ( اصطلاح ) : انجام کاری با دقت و اه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dip toes in the water: ( اصطلاح ) : انجام کاری با دقت و اه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on a budget: ( اصطلاح ) بودجه محدودی داشتن.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on a budget: ( اصطلاح ) بودجه محدودی داشتن.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

take into consideration: ( اصطلاح ) : در نظر گرفتن. مترادف ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take into consideration: ( اصطلاح ) : در نظر گرفتن. مترادف ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get go: از ابتدا، از آغاز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get go: از ابتدا، از آغاز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to get in the door: ( اصطلاح ) رسیدن به موقعیت مفید و ح ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to get in the door: ( اصطلاح ) رسیدن به موقعیت مفید و ح ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

too boot: ( اصطلاح ) به علاوه، هچنین. https ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

too boot: ( اصطلاح ) به علاوه، هچنین. https ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make something stick: ( اصطلاح ) : ماندگار کردن و دایر کر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make something stick: ( اصطلاح ) : ماندگار کردن و دایر کر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

specialization: فرایند متخصص شدن، فرایند تخصصی شدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

specialization: فرایند متخصص شدن، فرایند تخصصی شدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

make a difference: ( اصطلاح ) : تأثیر گذاشتن بر کسی یا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

set apart from: ( اصطلاح ) : چیزی یا کسی را برجسته ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

set apart from: ( اصطلاح ) : چیزی یا کسی را برجسته ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

at the same time: 1 - ضمناً، همچنین 2 - بطور همزمان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

at the same time: 1 - ضمناً، همچنین 2 - بطور همزمان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in a big way: ( اصطلاح ) : در سطح وسیع، شدیداً، خ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in a big way: ( اصطلاح ) : در سطح وسیع، شدیداً، خ ...

١ سال پیش

مدال‌های افشین حاجی طرخانی