افشین حاجی طرخانی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

closed canopy: جنگلهای انبوهی که شاخه های بلند درخ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

return the favor: اصطلاح: عمل مقابله به مثل، تلافی، ج ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

living arrangements: تمهیدات زندگی روشی که یک شخص نحوه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

danger laden: پرخطر

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

eke out a living: 1 - زندگی با پول و غذای کم 2 - صرفه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

liberally: به وفور https://www. ldoceonline. ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

liberally: به وفور https://www. ldoceonline. ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

far removed: خیلی متقاوت بودن از چیزی https://w ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

far removed: خیلی متقاوت بودن از چیزی https://w ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

know for a fact: اصطلاح: از چیزی مطمئن بودن https:/ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

know for a fact: اصطلاح: از چیزی مطمئن بودن https:/ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

immediate vicinity: خیلی نزدیک

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bark: جناب علیزاده: پارس، پرده، پول، پل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in the shadow of: خیلی نزدیک به چیزی یا کسی بودن htt ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hard and fast: سفت و سخت. مثال: قوانین سفت و سخت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hard and fast: سفت و سخت. مثال: قوانین سفت و سخت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

little man: اصطلاحی عامیه عمدتاً در امریکا برای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

little man: اصطلاحی عامیه عمدتاً در امریکا برای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave it at that: اصطلاح: مسکوت ماندن چیزی، راکد ماند ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

straight shooter: فرد رک و راست. صادق و بی شیله پیله.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

straight shooter: فرد رک و راست. صادق و بی شیله پیله.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

advanced age: پیری

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

eyeteeth: canine tooth دندان نیش

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dim bulb: فرد کودن dimwit

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

became of: what become of something چه بر سر . ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spring for: اصطلاح: 1 - بهای چیزی را پرداخت کر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spring for: اصطلاح: 1 - بهای چیزی را پرداخت کر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

subdigital: Adjective ( anatomy ) On the unde ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

own: آقای رضا، اون owe هست به معنی بدهکا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

much less: چه برسد به . . .

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pizzly: خرس دورگه قطبی - گریزلی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

time and time again: مکرراً

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

time and time again: مکرراً

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

creatrix: خالق/پدیدآورنده/مخترع ( زن )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

place a high value on: چیزی را خیلی مهم شمردن https://www ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

give one pause to: به فکر، تأمل وا داشتن.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give one pause to: به فکر، تأمل وا داشتن.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gaping: بسیار گسترده و بزرگ ( حفره، زخم و . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gaping: بسیار گسترده و بزرگ ( حفره، زخم و . ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go over well: پذیرفته شدن چیزی https://idioms. t ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

precomet: ( نجوم ) : پیش دنباله دار، پیش شهاب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

upward of: بیش از ، متجاوز از، افزون بر. htt ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

something of: تا حدی، تا بخشی، تا قسمتی، حدوداً ، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a good bet: ( اصطاح ) : میشه روش شرط بست، میشه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sustained: پابرجا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prolific: غنی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

subject to debate: موضوع بحث و اختلاف نظر

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put down roots: در جایی مستقر شدن، در جایی ماندگار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put down roots: در جایی مستقر شدن، در جایی ماندگار ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the fount of all knowledge: علامه ی دهر. همه چیزدان.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fall at the first hurdle: شکست در ابتدای کار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall at the first hurdle: شکست در ابتدای کار

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

virtual certainty: قریب به یقین. تقریباً قطعی.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dead on: کاملاً درست، کاملاً دقیق. https:/ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dead on: کاملاً درست، کاملاً دقیق. https:/ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

moral burden: بار اخلاقی، مسئولیت اخلاقی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ugly enough to make a freight train take a dirt road: ( اصطلاح ) : وحشت زده کردن افراد به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

running start: معادل heads start مزیت، پیشرفت اولی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in the region of: تقریباً، حول و حوش، در نواحی.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the region of: تقریباً، حول و حوش، در نواحی.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pinch off: با انگشتان چیزی را ( مثل گُل ) بیرو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dig around: 1 - جست و جوی کامل چیزی 2 - تلاش بر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dig around: 1 - جست و جوی کامل چیزی 2 - تلاش بر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

plain old: عادی و معمولی https://www. macmill ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plain old: عادی و معمولی https://www. macmill ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

more like: تقریباً، حدود https://www. merriam ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

more like: تقریباً، حدود https://www. merriam ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in a new light: اصطلاح: متفاوت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put a spin on: اصطلاح: شرح یک واقعیت به طوری که به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put a spin on: اصطلاح: شرح یک واقعیت به طوری که به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overwhelmed: سردرگم

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for all to see: جلوی دید همگان، آشکارا.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gold bearing: حاوی طلا، مثلا سنگهای معدنی دارای ط ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go to the trouble: زحمت کشیدن برای انجام کاری، تلاش بر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go to the trouble: زحمت کشیدن برای انجام کاری، تلاش بر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come to call: پاسخ مستقیم به یک فرمان یا احضار h ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

settle into: سازگار شدن و وفق شدن با چیز جدیدی م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

far afield: 1 - خیلی دور از هم یا دور از چیزی 2 ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

contention: 1 - عقیده قوی یک شخص 2 - اختلاف نظر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

play out: رخ دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

take matters into your own hands: معادل فارسی: خودت دست به کار شوی به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take matters into your own hands: معادل فارسی: خودت دست به کار شوی به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ice shelf: یخ تاق

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fly in the face of: کاملاً تضاد یا مغایرت داشتن با آنچه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fly in the face of: کاملاً تضاد یا مغایرت داشتن با آنچه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there goes: از بین رفتن یا دور شدن چیزی شنیدن چ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

there goes: از بین رفتن یا دور شدن چیزی شنیدن چ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

in time: in time : پیش از وقت on time: سر وق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overtax: 1 - کار زیاد و بیش از حد از کسی یا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overtax: 1 - کار زیاد و بیش از حد از کسی یا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if that: یا حتی کمتر، یا کمتر https://www. ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

if that: یا حتی کمتر، یا کمتر https://www. ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fall through the cracks: نادیده گرفته شدن، مغفول ماندن یا بی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall through the cracks: نادیده گرفته شدن، مغفول ماندن یا بی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as far as it goes: تا حدی درست بودن ( نه کاملاً ) ht ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as far as it goes: تا حدی درست بودن ( نه کاملاً ) ht ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that is a good one: جُکِ خوبی بود ( برای برای اینکه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to drop the hammer: گرفتن تصمیم سرنوشت ساز http://www. ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

casual observer: ناظر یا مشاهده گر کم دقت یا کم توجه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

casual observer: ناظر یا مشاهده گر کم دقت یا کم توجه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

creep in: 1 - به آرامی پیدا شدن، به وجود آمدن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

creep in: 1 - به آرامی پیدا شدن، به وجود آمدن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hardiness: مقاومت، پایداری، سختی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a lapse in judgment: لغزش در قضاوت، اشتباه یا مشکل موق ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

empty the tank: نهایت تلاش را کردن نهایت زور را زدن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

set up shop: 1 - دست به کاری، کاسبی زدن https:// ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

very much alive: واقعاً زنده بی شک زنده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

way back: گذشته ی دور https://www. macmillan ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

keep at it: اصرار ورزیدن و ادامه داده به کاری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep at it: اصرار ورزیدن و ادامه داده به کاری

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in a direct line: مستقیماً

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

proconsul: پروکنسول یک سرده منقرض شده از نخستی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pull the rug from under one's feet: زیر پا، یا پشت کسی را یهو خالی کردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pull the rug from under one's feet: زیر پا، یا پشت کسی را یهو خالی کردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

furrow one's brows: خم به ابرو آوردن، اخم کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inaccessible: صعب العبور، دشوار رَس

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

throw the cat among the pigeons: آشوب به پا کردن فردی که از نظر یک گ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deplore: علاوه بر معانی فوق: ناپسند شمردن، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relatively speaking: 1 - به نسبت بقیه 2 - در کل، تا 3 - ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

vaguely: 1 - تا حدی، اندکی 2 - به طور مبهم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gloss over: علاوه بر معانی ذکر شده توسط دوستان: ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go with the territory: پیامد اجتناب ناپذیر یک وضعیت خاص

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

not least of: بخش مهم، نکته ی مهم چیزی https://w ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

essene: اسنی ها

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هرچه میدانید بازهم نادرست است: کتاب �هرچه می دانید، بازهم نادرست ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

هرچه میدانید بازهم نادرست است: کتاب �هرچه می دانید، بازهم نادرست ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mother ship: سفینه ی مادر ( اصلی و بزرگ )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bavaria: بایرن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

conspiracist: نظریه پرداز و معتقد به تئوری های تو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all well and good: نسبتاً خوب. ظاهراً خوب. خوب ولی د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all well and good: نسبتاً خوب. ظاهراً خوب. خوب ولی د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

honoree: مفتخر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

huh: 1 - برای نشان دادن اینکه شما متوجه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

huh: 1 - برای نشان دادن اینکه شما متوجه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hippie: کسی که در دهه ی 1960 صلح دوست و مخا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mopery with intent: پرسه زدن ( به طور مشکوک برای پلیس )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mopery with intent to gawk: پرسه زدن، به طوری که برای پلیس مشکو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

end justifies the means: هدف وسیله را توجیه می کند

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

one track mind: کوته فکر، دارای تفکر تک بعدی، کسی ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

from now: از اکنون به بعد، آینده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

from now: از اکنون به بعد، آینده

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

interpret policy: سند خطی مشی انجام

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fire assay: در عیارسنجی با آتش ( fire assay ) ن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

kept: It kept gaining weight مُدام وزنش ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

everything but the kitchen sink: هر چیز قابل تصوری. تقریباً همه چی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

everything but the kitchen sink: هر چیز قابل تصوری. تقریباً همه چی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

everything that is not nailed down: هر چیز قابل تصور تقریباً همه چیز ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

things that is not nailed down: هر چیز قابل تصور تقریباً همه چیز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

herding: گله رانی کردن، شبانی کردن، گاو چران ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ground: به عنوان فعل: ( گذشته ی grind ) آ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a move: دست به کار شدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

an orgy of something: افراط، زیاده روی https://www. ldoc ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

exopolitics: exo - ‎ politics The art or scienc ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

high profile: مورد توجه همگان ( به ویژه رسانه ها ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

agelong: بسیار دیرین، طولانی و کهن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

concentration camp: اردوگاه اقامت اجباری

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

industrial concern: کارخانه، شرکت تجاری، کارگاه و . . . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

compartmentalized: تفکیک شده

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stroke order: ترتیب نوشتن ( یا کشیدن ) در یک حرف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fanatical: افراطی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fanatical: افراطی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make no secret of something: ابراز و افشای احساسات در باره ی چیز ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

add weight: حمایت، تقویت، تأیید چیزی مثل یک نظر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

vertical rising: عمود پرواز ( هواپیما و . . . )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lend weight to something: درست تر نشان دادن یک نظر یا باور. ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lend weight to something: درست تر نشان دادن یک نظر یا باور. ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ufologist: کسی که در مبحث یوفو ها ( اشیاء پرند ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stargate: دروازه ی ستاره ای

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

zoroastrianism: کیش زرتشت با نام مَزد یَسنا ( مزدا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cultic: فرقه ای

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look toward: 1 - نگاه به سمت چیزی، روبروی چیزی ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the fact that: اینکه، بر اساس اینکه، با توجه به ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

passionate: سرسخت ( نسبت به یک باور یا دین )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

but: در پاسخ به آقای امین، but از butan ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

censure: بازخواست، سرزنش: censure سانسور: ce ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

newfound: نو کشف

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ransom: در چندین دیکشنری مرجع، تنها به معنی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

irresistible: 1 - چیزی بسیار جذاب و خواستنی که نت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

schoolmate: یار دبستانی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cryptozoologist: نهان جاندار شناس کسی که به مطالعه ی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

advocacy: ذی نفوذ، دارای لابی ( سیاست )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chairman emeritus: رئیس سابق ( ولی هنوز شاغل ) در یک ش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

at hand: موجود، حاضر، دم دست، در دسترس

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nibiru: سیاره ی موطن خدایان فرازمینی به نام ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

far and wide: اقصی نقاط

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

one of a kind: خاص، منحصربه فرد، بی همتا، یکتا، بی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

theosophy: معرفت و خداشناسی در مکاتب گنوسی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

long sought: جست و جوی دیرینه خواست دیرینه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

long sought: جست و جوی دیرینه خواست دیرینه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

time equals money: وقت، طلاست ( زمان بسیار باارزش است ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rat run: خیابان فرعی. معادل backstreet

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

evil genius: فردی باهوش و پلید

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

christ sake: محض رضای مسیح، خدا و . . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

yogic: یوگایی، مربوط به یوگا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

yogic: یوگایی، مربوط به یوگا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chivalric: شوالیه گری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pacifica: نام دیگر قاره ی افسانه ای مو یا لمو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thought provoking: تأمل برانگیز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

placeholder: جاگیرنده سرپرست

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breakdown: 1 - خرابی 2 - چکیده / خلاصه https: ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های افشین حاجی طرخانی