پیشنهاد‌های عباس کریمی دخت (٢٧٢)

بازدید
٣٨٩
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

حراف haraf , آنکه در گفتن کم نیاورد ، حریف در محاوره زبانی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

مرافحه ، morafehe , در گویش شهر بابکی به جنگ ودعوا ، بویژه اگر دعوای زبانی باشد، گفته مشود ، ریشه ی این کلمه از فعل حرف زدن است ، جنگ ودعوا ، جنگ ودع ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

شلیته ، sheliteh , به زن بد زبان وفحاش گفته می شود که در حرف بد زدن ودعوا کردن ید طولایی دارد ، زن زبان دریده ، که رعایت ادب وآداب ونزاکت در مرافحه ن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

لطفاشطح اصلاح شودبه شکل لا نعبد الله الا الله

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

خیز تا خرقه ی صوفی به خرابات بریم ، شطح وطامات به بازار خرافات بریم , حافظ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

شطح shath , آنچه شخص به شطاحی بر زبان آرد ، کلماتی که عاری از ادب است وبه هتاکی و گستاخی وبی ملاحظه گی در گفتار به زبان رانده شود ، اما علما وزاهدان ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

شطاح ، shataah , کسی که شطح می گوید ، در عامه مردم بد زبانی وهتاکی وبی ملاحظه گی در گفتار است. و زهاد این کلمه را برای اهل طریقت وتصوف بکار می برند چ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پوده ، poodeh, پوسیده ، پوک شده در اثر مرور زمان ، این لغت در مورد دیوار کهنه وپوک شده ی گلی بکار می رود ، ضرب المثل شهر بابکی هست در این مورد که میگ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

شلیته ، sheliteh, زن هتاک و بد زبان را گویند، معمولا این کلمه را همرا شطاح بکار میرود ، زن شطاح شلیطه ، صرب المثلی قدیمی در شهر شهربابک هست در این با ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

گوج ، گج goj , در گویش شهر بابکی به معنی درز است ، کج در یعنی درز در ب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

روو row , در گویش شهر بابکی به معنی رقیقوکم مایه ومتضاد آن تیل till به معنی غلیظ است وپر مایه است ، مثلا آش روو ، ملات روو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

تیل till , در گویش شهر بابکی به معنی غلیظ وپر رنگ است ، ومتصاد آن روو row به معنی رقیق و کم رنگ است ، مثلا چای تیل ، دیزی تیل ، آش تیل

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

تقلا teghala , تلاش مضاعف

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

مغموم maghmoom , غم زده ، اندو هین شده ، در گویش شهر بابکی به کسی که در معامله کلاه سرش رفته ، میگویند مغموم شده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

آخوره ، aakhoreh , در گویش شهر بابکی به مکانی مستطیل شکل که در آن علف وخوراک دام وچهار پا بریزند تا بخورد به ان آخره aakhereh هم می گویند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

آخره ، aakhereh , در گویش شهر بابکی به جایی مستطیل شکل که از گل وسنگ وآجر ویا چوب ساخته شده تا خوراک چهار پایان وگوسپندان در ان ریخته شود ، ظرف علف خ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

سیدکو ، sidecoo , در گویش شهر بابکی به کرم لوله ای وسنجاق مانند سفید رنگ گفته میشود که از نماتد ها بوده انگل روده بزرگ بویژه در کودکان است ، وتخم ریز ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

اوسلخ , osalkh , در گویش شهر بابکی به استخر های قدیمی گفته می شود که رو باز هستند و فقط نقش ذخیره آب جهت آبیاری دارند ، در منطق کویری به دلیل کم بودن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

او گرمو ، ev gar mow , در گویش شهر بابکی به غذایی گفته می شود که از قرمه روغن از قبل آماده شده ، که با آب وسیب زمینی و پودر گوچه فرنگی ونمک وادویه مج ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرشکو ، peresh coo , در گویش شهر بابکی به سر استخوان جناغ در سینه می گویند ، غضروف جناغ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پرشکوه ، por she cooh, با هیبت ، با عظمت ، جالب ، حیرت انگیز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

همونه ، hammooneh با تشدید واو ، در گویش شهر بابکی به همبونه ، همونه گفته می شود ، که متراده کلمات همبونه ، همیانه ، همیان ، انبانه وانبان است ، وچرم ...