پیشنهاد‌های عباس کریمی دخت (٢٧٢)

بازدید
٣٨٧
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

گاز gaaz در گویش شهربابکی به تکه کوچک چوب یا فلزی که به دسته چوبی کلنگ وپتک وچکش در محل خروج دسته از کله فلزی به منظور استحکام گیرایی وسفت تر شدن آن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

غاز ghaaz واحد پول در زمان قدیم ، ودر گویش شهربابکی به تکه فلز کوچکی که برای استحام به دسته کلنگ وپتک وچکش در محل بیرون زدگی از بخش کله فلزی می زنن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

قمه gha meh ، ghe meh آلت قتاله ای که کوچکتراز شمشیر وبزرگتر از خنجربوده، قدخمیده داشته ، و همانند کارد، دم آن تیز وپشت آن کند است ، دسته همانند شمشی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دشپت ، dosh pot در گویش شهربابکی به غده های گفته می شودکه بطور معمول در گوشت وجود دارند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

مشتی mash ti در گویش شهربابکی در گذشته به اول اسم مردی اضافه می شد که زیارت امام رضا در مشهد رفته بود ، چون لباس نو هم خریده بود ومی پوشید ، لغت مشت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

چقو پقو che ghoo , peghoo در گویش شهر بابکی کنایه از ، از سر وته مخارج زندگی زدن ، قناعت غیر معمول کردن برای جمع کردن پول وپله

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

شتر گلوه ، shotor geloo, در گویش شهربابکی به آن اشتر گلو oshtor geloo می گویند ، جایی است که، آب قنات که به سطح زمین رسیده ، ولی به اجبار بایستی از ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیده bideh در گویش شهر بابکی به اسبس ( اسپرس ) که پس ازدرو شدن کوپه کوپه ریخته شده وسپس به شکل مکعب مستطیل پیچیده شده می گویند ، که پس از اینکه کمی ر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

تلیت telit در گویش شهربابکی به نان خیس خورده گفته می شود که در آب یا غذای آبکی دیگر نظیر آبگوشت و آبگرمو ویا دوغ وکشک که به مصرف انسان یاحیوان می رسد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرفته perof teh در گویش شهربابکی به تکه ی کوچکی از خس وخشاک وکاه وکل و . . . که در شیر یا غذای دیگر می افتد ، پرفته می گویند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

پاکور paakoor , پا جور ، در گویش شهربابکی به حرکات پای مرغ هنگام جوریدن خاک باغچه برای یافتن کرم ویا غذای دیگر، گفته می شود ، وبیشتر به شکل، پاکور پا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

هفترم haf teram , هفت درهم ، معادل نصف پانزده سنگ ویک چهارم سی سنگ ویک هشتم نیم جریب یا نیم من ویک شانزدهم یک جریب ویک من است که هم در توزین مثلا شیر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

سی سنگ ، معادل یک چهارم از یک جریب آب قنات و زمین کشاورزی در گویش شهر بابکی است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پونده سنگ ، پانزده سنگ ، معادل یک هشتم جریب، در قسم بندی ، آب قنات وزمین کشاورری در گویش شهربابکی است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

جریب jerib ، در شهربابک هر جریب زمین تقریبا معادل هزار متر امروزی است وهر جریب آب معادل چهل دقیقه ، در این گویش ، در تقسیم بندی نصف جریب رو نیم جریب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

دنگ ، dang ، دنگ وفنگ ، دم ودستگاه ، درگویش شهربابکی به کسی که به خاطر اشتباه خودش ونصیحت نپذیرفتن از دیگران ، کاری انجام داده و خسران وزیانی بر وی و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

دزدش گرفتن ، dozdesh gereftan در گویش شهربابکی به معنی ، مچ گیری است، گرفتن مچ کسی که کار مخفیانه ای انجام می داده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

لک وپک lok o pok در گویش شهر بابکی گنده منده ، نخراشیده نتراشیده ، چاق ولک لک وپک lek o pek در در این گویش به خرت وپرت ، اثاث مثاث ، چیز میز ، وسیله ...

پیشنهاد
٠

درد سرتون ندم ، در گویش شهربابکی کنایه از اینه که سرتون رو به درد نیارم ، زیاد شرح وتو ضیح براتون ندم ، خلاصه کنم ، مختصر کنم

پیشنهاد
٠

سرتون نمی گیره ، در گویش شهربابکی کنایه از اینه که افتخار نمی دین ، میگن، سرتونونمی گیره تشریف بیارین ، جواب میدن ، از سر مون هم زیاده ، که در کل هر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

لقت leghat , در گویش شهربابکی به لگد ، لقت گفته می شود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

لنگ ولگد ، leng o legad لنگ ولقت ، لنگ ولقت زدن در گویش شهربابکی کنایه ا ز تسلیم نبودن در برابر پیشنهادی است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

کر وفر car o far , حشمت وشکوه نمایشی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جلیدن ، jolidan , در گویش شهربابکی به معنی تکون خوردن وفعالیت زیاد ومترادف جنبیدن است ، همچنین مترادف وول خوردن ، اینقدر نجل، اینقدر جل جل نکن، یعنی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

جوریدن ، jooridan جستجوی با دقت برای یافتن چیزی ، دنبال گشتن با دقت زیاد ، در مورد یافتن مرغ که تو باغچه پاکور پاکور می کنه داره باغچه رو برا پیدا کر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

پیله pileh , در گویش شهربابکی پیله، به فردی گفته می شود که بر پر وپای آدم می پیچد و در جلب رضایت وموافقت اصرار می ورزد ، سماجت کننده، اصرار کننده ، ک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پیله کردن ، pileh kardan , در گویش شهر بابکی به معنی ، سماجت کردن ، برای جلب موافقت ورضایت کسی ، پیچیدن به پر وپای کسی برای به راه آوردن وی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پلکیدن pelkidan , در گویش شهربابکی ، چسبیدن به کاری ، بپلک، یعنی بچسب به کار ، در کارت جدی باش وسماجت داشته باش ، وقتی میگن بچا بپلکین تا کار تموم بش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

شلنگکshelengac در گویش شهربابکی شلنگک زدن به معنایی بی عار بودن و ول گشتن و بی ثمر به هر جایی سری زدن است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

خوم khom, خم ، خمره بزگ که در گذشته در آن غلات انبار می کردند ویک سوراخ بزرگ دهانه در بالا داشت که از آنج خم را پر می کردند و به درب بزرگ بسته می شد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

توس towss , تووس، با این تلفظ در گویش شهربابکی در نوعی بازی که بچه ها دنبال هم کرده وهر که را بگیرند ودست بر سرش بگذارند گویند که کل cal شده وباخته و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیغار tighaar تیقار ، در گویش شهربابکی به مدفوع پرنده که آبکی باشد گفته می شود ، لازم به ذکر است که مدفوع وادار پرنده هر دو با هم مخلوط شده وسپس از م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

مشاف moshaaf , در گویش شهر بابکی به معنی مواجه شدن کامل است ، ماشین مشاف رفت روش یعنی ماشین کامل زیرش گرفت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

چور choot به معنی آلت کودکان هست ولی چوریدن نداریم ، اگر هست بنویسید کجا بکار می ره در کدام گویش ؟؟؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

چریدن cheridan , علف خوردن احشام از زمین بیابان ومزارع چریدن chor ridan , با تشدید حرف ر ، در گویش شهربابکی به معنی واریختن تجمع انسانی مثلا میگن رو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

چلونگر chloongar چلنگر، آهنگر ظریف کار ، تفاوت در این است که آهنگر کوره وسندان وپتک بزرگ داردودر آن وسایل بزرگ نظیر؛تیزبیل وکلنگ وتیشه و قلم گاز بزرگ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

یونجه ، yonjeh ، گیاهی علوفه ای با ریشه نسبتا عمیق وساقه بلند که بر گ های سه تایی دارد که مشابه اسبس وشبدر است ، این گیاه گل های زرد دارد اما اسبس دا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

اسپرس، اسپست ، واسبست هم نامیده می شود که از دو کلمه اسب وبست تشکیل شده، محل بستن اسب برای چرا بوده است ، از این گیه علفی که از تیره پروانه آسا است ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

شفره shefreh ، shofreh، ابزاری که دسته چوبی کوتاه وبدنه فولادی کوتاه اما با سرپهن وبرنده است ، چنانجه کارد در یک کناره تیزودر یک کناره کند است ، ودر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بخش کردن bakhsh cardan ، سیلاب کردن کلمه ، تفکیک گویش کلمه به یک دو یا چند قسمت ، هجا بندی کلمه ، قطعه قطعه کردن لغت ، پاره بندی گویشی لغت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

سیلاب silab , هجی کلمات، بخش کلمات

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

مقری moghri، قرائت کننده ، قرائت کننده قران ، یا متن مذهبی ، در شهربابک به شخصی که بر بام مسجد اعلام فوت کسی می کرده گفته می شده ، واصطلاح، مقری بام ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

نرس ners ، پرستار نرس naras ، نوعی ازبازی پاسور حکم نام دارد ونوعی از حکم ، نرس نام دارد ، که با کمتر آوردن برنده شوند ، ورق دو ، برترین ورق در این ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

عروج ، orooj ، به معراج رفتن ، پرواز روح ، پرواز در ملکوت، برون فکنی غیر ارادی که به فیض روح القدس انجام شود ، پیامبران عروج دارند ، و اولیا دارند، م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پف pof ، در گویش شهربابکی پف به معنی فوت است بطوریکه به جای فوت کن میگن پف کن ، وهم به معنی شش وهم به معنی متورم شدن چیزی که به نظر باد کرده بیاید ، ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

سیرو ، siroo در گویش شهربابکی به نان کوچکی گفته می شود که شب جمعه هابرای اموات می پزند، ابتدا آرد گندم را خمیر کرده زرد چوبه وگل زردو اضافه می کنند و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

اوگردون ، ابگردون ، در گویش شهربابکی به ملاقه های بزرگ روی یا مس که در کار پختن آش و حلیم بکار روند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

آبگردون ، اوگردون ، ow gardoon , در گویش شهربابکی به ملاقه های بزرگ گفته می شو د که به همراه کفگیر در کار حلیم پختن بکار آیند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

الدنگ aldang کلمه فارسی است , به معنی مرد بدرد نخور که دنبال زندگی کردن نیست ، گفته می شود ، گاه کوتا قد وگاه بلند قد ربطی ندارد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

پلیسه ، رشته های نازک، کوتاه ومواجی از فلز که با ماشین کاری ضایع گردد و پلیسه به گاه کار به چشم اوفتد ، که پیشگیری به عینک مخصوص است ، ودر اوردن با چ ...