اسم دختر با حرف ش - صفحه 2
منسوب به شاه و شاهی، نام قلعه ای که هولاکوخان اموال و خزاین خود را آنجا گذاشته بود
پسر، دختر
فارسی شاهجان
عنوان مرو که از شهرهای قدیم خراسان بوده است
دختر
فارسی شاهدانه
نام نوعی گیاه، نام گیاهی است که از دانه آن روغن می گیرند
دختر
فارسی
طبیعت شاهدخت
شاه دختر دختر شاه
دختر
فارسی شاهفرند
شاه پرند
دختر
فارسی شاهگل
شاه گل ها، زیباترین گل در میان گلها
پسر، دختر
فارسی شاهنای
نام نوعی ساز
دختر
فارسی
هنری شاهنده
متقی و پرهیزگار و صالح و نیکوکار، نیکوکار، صالح، شاینده، لقب بهرام پسر هرمز پادشاه ساسانی
پسر، دختر
فارسی شاهنگ
ملکه زنبور عسل، ملکه ی زنبور عسل، شاه + انگین ملکه زنبور عسل
دختر، پسر
فارسی
طبیعت شاهیده
پارسا، پرهیزکار، نیکوکار، نیکوکار و صالح، شاهنده، متقی
پسر، دختر
فارسی شاهیکا
قله، اوج
دختر
ترکی شا پری
شاه پری
دختر
فارسی شاخ شمشاد
کنایه از قدبلند و رعنا
دختر
فارسی شاخ نبات
شاخ ( فارسی ) + نبات ( عربی )، شاخ شکر، نام افسانه ای معشوقه حافظ شیرازی
دختر
فارسی، عربی شاخسار
محل انبوهی شاخه های درخت
دختر
فارسی شاد
خوشحال، بدون غم و اندوه، مسرور، ویژگی آنچه سبب شادی می شود، ( در قدیم ) با شادی و خوشی
دختر
فارسی شاد دل
خوش طبع و خوشحال
دختر
فارسی شادا
منسوب به شاد، خوشحال، شاد باش
دختر
فارسی شادآفرید
آن که شاد آفریده شد، آفریده شاد
دختر
فارسی شادان بانو
بانوی شاد
دختر
فارسی شادانه
شاهدانه
دختر
فارسی شادبانو
بانوی شاد
دختر
فارسی شادبخت
خوشبخت، نیک بخت
دختر
فارسی شادبهر
آن که از شادی بهره دارد، خوشحال
دختر
فارسی شادپری
پری شاد
دختر
فارسی شادخاتون
بانوی شاد
دختر
فارسی شاددخت
دختر شاد
دختر
فارسی شادرخ
آن که چهره ای شاد و متبسم دارد
دختر
فارسی شادرو
آن که روی و چهره اش شاد است، شاداب، شادمان و مسرور، شادرخ
دختر
فارسی شادروز
نیکروز، خوشبخت، کسی که روزش شاد است
پسر، دختر
فارسی شادسیما
ترکیب دو اسم شاد و سیما ( خوشحال و چهره )، ( = شاد رو )
دختر
فارسی، عربی شادفر
آن که دارای شکوه و شادی است، شکوه شادی، ( اَعلام ) از نام های دوره ی هخامنشیان
پسر، دختر
فارسی شادگل
آن که چون گل شاداب است
دختر
فارسی
گل شادگون
شاد و خوشحال
دختر
فارسی شفقت
مهربانی، عطوفت
دختر
عربی شقاقل
گیاهی پایا با برگهای معطر و ریشه های ضخیم و خوراکی
دختر
یونانی شگفتی
تعجب، شگفت
دختر
فارسی شلر
لاله واژگون
دختر
کردی شلیر
نام گلی زیبا، ( = شَلیل )، میوه ی خوشبو و گوارا و آبدار شبیه شفتالو و هلو، درخت این میوه، به فتح شی ...
دختر
کردی
گل شمس الشریعه
ترکیب دو اسم شمس و شریعه ( خورشید و شریعت )، به معنی آفتاب شریعت
دختر
عربی شمس الملوک
خورشید شاهان، نام یکی از پادشاهان ایلک خانی ترکستان
دختر
عربی شمس الهدی
ترکیب دو اسم شمس و هدی ( خورشید و هدایت کردن )، آفتاب هدایت، خورشید هدایت
دختر، پسر
عربی شمس ایران
شمس ( عربی ) ایران ( فارسی ) خورشید ایران
دختر
عربی، فارسی شمسیه
خورشید
دختر
عربی شمید
مدهوش از عشق، مدهوش از عشق و اندوه و اضطراب
دختر
فارسی شمیده
بوییدن، ( اسم مفعولِ شمیدن )، مشموم
دختر
فارسی شمیرا
سمیرا، الهه عشق، ( = سمیرا )، نام عمه شیرین در منظومه خسروشیرین
دختر
فارسی شمیس
نور، روشنایی و روشنایی معنوی، ( مأخوذ از سریانی )، ( مأخوذ از سُریانی ) به معنی نور، مصغر شمس
دختر
عربی شمیسه
آفتاب کوچک، مؤنث شمیس، مصغر شمس
دختر
عربی شمیم فاطمه
ترکیب دو اسم شمیم و فاطمه ( بوی خوش و رانده شده از آتش )، از نام های مرکب، شمیم و فاطمه، بوی خوش فا ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی شمینا
عطر آگین و خوشبو
دختر
فارسی، عربی شناز
لطیف و نازنین، شیناز، مرکب از شی ( شبنم ) +ناز
دختر
فارسی شناسا
آگاه، مطلع، شناسایی، آگاه و مطلع
دختر
فارسی شنایا
همه چیز دان
دختر
فارسی شنبلید
نام گلی است، از شخصیتهای شاهنامه، نام کوچکترین دختر برزین، یکی از همسران بهرام گور پادشاه ساسانی
دختر
فارسی شنه
نسیم آرام و دلپذیر
دختر
کردی شنیا
نسیم
دختر
کردی شنیاز
بهار شاداب
دختر
ترکی شه پرور
شاه پرورده، پرورده ی شاه، شاه پرور، پرورنده ی شاه، آن که شاه را پروراند
دختر
فارسی شه گل
بهترین گل، گلِ شاهانه، شاهگل
دختر
فارسی
گل شادلی
دختر شاد، نام چندتن از بزرگان عرب
دختر، پسر
ترکی، فارسی، عربی شادمانه
خشنود، شاد، ( = شادمان )، خوشحال و مسرور، ( در حالت قیدی ) با شادی و خوشحالی
دختر
فارسی شادناز
ویژگی آن که شاد است و با عشوه و ناز است، مرکب از شاد ( خوشحال ) + مهر ( محبت یا خورشید )، نام شهر ی ...
دختر
فارسی شادنوش
نوشنده شادی، شاد و خوشحال، ( شاد، نوش = انوشه، جاوید )، شادی و شادمانی همیشگی و جاوید، ( شاد + نوش ...
دختر
فارسی شاده
شادمان، شاد
دختر
فارسی شادور
شادمان، خوشحال
دختر
فارسی شادوین
شادمان و خوشحال، ( شاد، وین = رنگ )، به رنگ شاد
دختر
فارسی شادک
نام مستعار سمک در داستان سمک عیار
دختر
فارسی شادکامه
کامروا، خوشحال، شادمان
دختر
فارسی شادی سا
چون شادی، ( شادی، سا ( پسوند شباهت ) )، به سان شادی
دختر
فارسی شادیان
شادیانه، آهنگ و نوای شادی آور، ( = شادیانه )، از روی شادی، بر اساس شادی
پسر، دختر
فارسی شادیانه
از روی شادی، بر اساس شادی، آهنگ و نوای شادی آور
دختر
فارسی
تاریخی و کهن شادیفروز
ترکیب دو اسم شادی و فروز ( خوشحالی و تابش )، فروزنده نور شادی، زینت بخش شادی و شادمانی، شادی آورنده
دختر
فارسی شادیفروغ
ترکیب دو اسم شادی و فروغ ( خوشحالی و روشنایی )، نور و روشنی شادی، پرتو شادی و شادمانی، شادی با شوق ...
دختر
فارسی، عربی شادیناز
شادیِ قشنگ و زیبا، ( شادی، ناز = ( در گفتگو ) قشنگ و زیبا، ( در قدیم ) متناسب و موزون )، شادیِ متنا ...
دختر
فارسی شارلوت
آزاد
دختر
لاتین شارمینا
خجسته، فرخنده، مرکب از شارمین ( سنسکریت ) + الف تانیث ( فارسی )
دختر
فارسی، سانسکریت شارون
دشت و صحرا
دختر
عبری
طبیعت شارونا
سرزمین پربار و حاصلخیز
پسر، دختر
فارسی، آشوری شارک
سار ( پرنده )
دختر
فارسی شازیه
کمیاب، نادر، بی نظیر
دختر
فارسی شاسپرم
ریحان
دختر
فارسی شالیز
مزرعه ی برنج، پالیز
دختر
گیلکی
طبیعت شالیزار
برنجزار
دختر
گیلکی شالیزه
شالیز، مزرعه برنج، ( = شالیز )
دختر
گیلکی
طبیعت شامان
اندازه و پیمانه، ( اَعلام ) نام دهی در شهرستان دامغان، نام دهی در شهر دامغان
دختر
هندی شامیرام
نامش بلند باد
دختر
فارسی، آشوری شانار
دختر زیبارو
دختر
ترکی شاناز
شاهزاده خانمی از آل بویه
دختر
گیلکی
تاریخی و کهن شاندیز
شکوهمند و دارای عظمت و جلال، [شان ( عربی ) = شأن = شکوه، جلال و عظمت، دیز = دیس ( پسوند شباهت ) ]، ...
دختر، پسر
فارسی، عربی شانو
نمایش، خودنمایی، نشان دادن، تئاتر خیابانی
دختر
فارسی شانیسا
قیمتی و ارزشمند، ( شانی = مخفف شیانی به معنی زر و درم ده هفت، سا ( پسوند شباهت ) )، همانند زر و درم
دختر
فارسی شاه آذر
شاه آتش
دختر
فارسی شاه اسپرم
شاسپرم
دختر
فارسی شاه آفرید
آفریده شاه، نام دختر فیروز پسر یزدگرد پادشاه ساسانی
دختر
فارسی شاه بانگ
گیاهی با میوه زرد رنگ و معطر
دختر
فارسی شاه بانو
ملکه، شهبانو، نام دختر فخرالدوله دیلمی
دختر
فارسی شاه پرند
نام نوه یزگرد پادشاه ساسانی
دختر
فارسی شاه پرک
شاپرک
دختر
فارسی شاه پسند
گیاهی کاشتنی و زینتی که گلهای رنگارنگ چتری دارد
دختر
فارسی