اسم دختر با حرف ا - صفحه 6

نام دختر اردشیر دوم، از اسامی کهن، [از اسامی کهن ایرانی]

نام مادر اردشیر دراز دست پادشاه هخامنشی، ( اَعلام ) برادر زاده ی داریوش سوم، زن خشایارشاه، دختر ارد ...

دختر آریایی، دختر ایرانی

آرینا، آریایی نژاد، از نسل آریایی

پارچه نرم و لطیف

ستاره، همسر یهودی خشایار پادشاه هخامنشی

شاهزاده سوئد

مرکب از اسفند ( نام ماه دوازدهم از سال شمسی ) + دخت ( دختر )

شعله ور

فرشته جنگ

دنباله نسل و ردپای ایل

مومن، باوفا، دیندار

سوگند خدا

بانوی نجیب زاده، دختر اصیل، خانم با اصل و نسب

ایرسا، رنگین کمان، به بوته سوسن کبود نیز بدان جهت که دارای گلهای زرد و سفید و کبود است ایرسا گویند

مورد محبت ایل، کسی که تمام ایل خواهان اوست

شعله، شعله گیر

نوعی کوارتز شفاف به رنگ بنفش یا صورتی، نوعی کوارتز شفاف به رنگ بنفش یا صورتی که در جواهرسازی به کار ...

در امان، در پناه تو، ( = آماندانا )، آماندا

آماندا، در امان، در پناه تو

به رنگ آتش، دختران سرخ روی

کنایه از دختر با شور و حرارت، دختر آتش یا دختری که چون آتش است

ارغوانی، دختران سرخ روی، به رنگ آتش

برق، آذرخش

نام یکی از شخصیتهای داستان سمک عیار، کرم شب تاب

فروزان، گیرا، نام نوعی گل، همچنین نورانی، مؤثر، به رنگ آتش، سرخ

کرم شب تاب

نورانی، فروزان، گیرا، مؤثر، به رنگ آتش، سرخ

اطلس، حریر، پارچه نرم و لطیف

آتنا، مظهر اندیشه و هنر و دانش، نام الهه یونانی، دختر زئوس خدای خدایان

خدای اندیشه، هنر، دانش، و صنعت، آتنا، در اساطیر یونان

باهوش و خردمند

متحول کننده، تغییر دهنده، مشتق از واژه آشور که با گذشت زمان ش به ت تبدیل شده است

درخشان، تابان

نام خدای حاصلخیزی فریگیان

آینده نگر

دسته گل نیلوفر، گلستان نیلوفر

بسیار ستودن، مدح و ستایش فراوان، مبالغه کردن در مدح کسی، درود گفتن زیاد و زیاده روی در ستایش کسی

منسوب به اطلس، از جنس اطلس، ( اطلس، ی ( پسوند نسبت ) )، م اطلس، ( در گیاهی ) گیاهی است زینتی از تیر ...

آتوسا، نام دختر کورش کبیر، نام همسر داریوش هخامنشی، این نام در تورات به عنوان

جایی بین بهشت و دوزخ، ( در ادیان ) در اعتقاد برخی از مذاهب، برزخ، سوره ی هفتم از قرآن کریم دارای دو ...

بانوی بزرگ، آغا ( مغولی ) + بانو ( فارسی )

بغل گرفتن

بلا، بلیه، کنایه از زیبایی و عشوه گری

دختر آفتاب، دختر خورشید، کنایه از زیبایی و خیره کنندگی

افراشته، بالابرده، برپا شده، کشیده، برکشیده

افراشتن و افروختن، بلندی، فراز، بالا و فراز

بلند ساخته، برداشته، بالابرده شده، افراخته

دختر

ابریشم، صورت کهنه ی پرند به معنی ابریشم، ن، ک، پرند

زیبایی، حشمت

برافروخته، سرخ، روشن شده، درخشان شده

امین شده، صورت دیگر آمنه، زن ایمان آورنده

ستایش کننده، شکر کننده، ستاش کننده، دختر داریوش سوم هخامنشی و همسر خشایارشا

از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر تژاو تورانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی

دختر آگاه، دختر مطلع، بانوی باخبر

نام یکی از آبادیهای سَقّز کردستان

شفق طلایی

آراینده ایل

گل سرخ بسیار زیبا

گل سرخ، آلا ( ترکی ) + گل ( فارسی )، گل رنگی، نام بزرگترین تالاب جهان واقع در شمال آق قلا که در این ...

آلان گوا، زیبای وحشی

آلان قوا، زیبای وحشی

روشنایی

الهه

آتشدان، شعله آتش، جایی که در آن آتش روشن می کنند

ماه ایل، زیباروی ایل

سحر سپیده روشنی صبح

پناه بردن، پناه جستن، پناه جوئی

زر، طلای ناب، ماه طلایی

زر، طلا، آلتنای، طلای ناب

صلح و آشتی، به هم آوردن، سر به هم آوردن، پیوسته شدن، سازواری میان دو چیز

عروس طلایی

فرزند ایل، زاییده ی ایل

آنچه یا آن که کسی را وادار به کار کند، محرک، باعث

جوی های بزرگ و پرآب، ( جمع نَهر ) جوی ها، یا جوی های بزرگ و پرآب

نام خدای آسمان، در دین بابلی

دختر جاویدان، دختر شادمان

انوشیروان، دارای روان جاوید، نام یکی از پادشاهان نامدار ساسانی ملقب به دادگر، پیامبر ( ص ) در زمان ...

نام زنی در زمان ساسانیان

زیبا، خوش اندام، جذاب، این اسم در هندوستان نیز رایج است

انوش زاد

دختر پادشاه، شاهدخت

روشن شدن

ماه مادر

( مصدر ) دادن

مژده، خبر خوش

پاک و آراسته همچون ماه

منسوب به آیدان، زیبارو، ( آیدان، ا ( پسوند نسبت ) )

مهتاب

فکر و اندیشه، رأی

آیتک، مانند ماه

منحصر بفرد

موجب فخر و مباهات ایران

سرزمین آریایی