اسم فارسی - صفحه 45

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

مانیان/maniyan/

بی نظیر و بی همتا، دهی از دهستان جلگا در بخش کوهک شهرستان فیروزآباد، همچنین بی نظیر و بی همتا


دختر

فارسی
مانیتا/manita/

مانند زندگی ماندگار


دختر

فارسی
مانیسا/manisa/

دانشمند و دانا


دختر

فارسی
مانیکا/manika/

ماه خوب و زیبا


دختر

فارسی

کهکشانی
ماه آذر/m.-āzar/

ترکیب دو اسم ماه و آذر ( زیبا و آتش )، آذر ماه، آذر مه، مرکب از ماه + آذر ( آتش )، از شخصیتهای شاهن ...


دختر، پسر

فارسی، پهلوی، اوستایی

طبیعت، کهکشانی
ماه آفرید/m.-āfarid/

آفریده ی ماه، ( در شاهنامه ) نام دختر تور، نام دختر بزرگ برزین و نام همسر ایرج و مادر بزرگ منوچهر پ ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن، طبیعت، کهکشانی
ماه بانو/mahbanu/

بانوی ماه، زنی که چون ماه می درخشد


دختر

فارسی
ماه بخت/m.-bakht/

( به مجاز ) کامیاب و خوشبخت، سفیدبخت


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
ماه برزین

دارای شکوهی چون ماه


پسر

فارسی
ماه بنداد

نام یکی از بزرگان زمان انوشیروان پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
ماه به

بهتر از ماه


دختر

فارسی
ماه بی بی

ماه ( فارسی ) + بی بی ( ترکی ) بانویی که چون ماه زیبا و نورانی است


دختر

فارسی، ترکی
ماه پاره/mahpare/

دارای زیبایی ای چون زیبا یی ماه


دختر

فارسی
ماه پرن

زیبا و لطیف چون ماه و پرند


دختر

فارسی
ماه ثمین/mah-samin/

ترکیب دو اسم ماه و ثمین ( دختر زیباروی و با ارزش )


دختر

فارسی، عربی
ماه جبین

ماه ( فارسی ) + جبین ( عربی )، مه جبین


دختر

فارسی، عربی
ماه چهر/m.-čehr/

آنکه چهره ٔ او مانند ماه تابان باشد، ماه چهره، ماهرو، زیبارو، صاحب چهره ٔ تابان و درخشان همچون ماه، ...


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
ماه چهره/m.-čehre/

ترکیب دو اسم ماه و چهره ( زیبا و صورت )، ماه چهر، آن که چهره اش چون ماه تابان و درخشان است، زیبارو


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
ماه خاتون

بانویی که چون ماه زیباست


دختر

فارسی
ماه خانم

ماه ( فارسی ) + خانم ( ترکی ) بانویی که چون ماه زیباست


دختر

فارسی، ترکی
ماه خدای

نام فرشته ای


دختر

فارسی
ماه داد/mahdad/

داده ماه، نام شخصی که اردشیر پادشاه ساسانی او را به مقام موبدان موبدی برگزید


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ماه رو ی/m.-ruy/

ماهرو، ماهرخ، ماه چهر، زیبارو، ( = ماه چهر )


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
ماه زیور

زیور و زینت ماه


دختر

فارسی
ماه سا/m.-sā/

چون ماه، به سان ماه، ( به مجاز ) زیبارو، ( ماه، سا ( پسوند شباهت ) )


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
ماه ستی/m.-satti/

ترکیب دو اسم ماه و ستی ( زیبا و بانو )، ( ماه، ستّی ( مخفف سیدتی ) ) ماه خانم، ماه بانو


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، کهکشانی
ماه سمن/mah saman/

ماه لطیف


دختر

فارسی
ماه شاد/m.-šād/

ترکیب دو اسم ماه و شاد ( زیبا و خوشحال )، ( به مجاز ) خوش سیمای شادمان، خوش سیمای خوشحال، مرکب ازما ...


پسر، دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
ماه شید/m.-šid/

ماه و روشنایی ماه، ( مجاز ) زیبارو، به معنی ماه و روشنایی ماه است چنانکه خورشید، یعنی روشنایی خور، ...


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
ماه فرزین

نام پدر به آفرید


پسر

فارسی
ماه فروز/m.-foruz/

ترکیب دو اسم ماه و فروز ( زیبا و تابش )، افروزنده ی ماه، روشن کننده ی ماه، ( به مجاز ) زیبارو


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
ماه فروغ/m.-foruq/

ترکیب دو اسم ماه و فروغ ( زیبا و روشنی )، فروغ و روشنایی ماه، ( به مجاز ) زیبارو


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، کهکشانی
ماه گشسپ

نام پسر بهرام گور پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
ماه لقا

ماه ( فارسی ) + لقا ( عربی )، مه لقا مه لقا


دختر

فارسی، عربی
ماه مهر

مرکب از ماه + مهر ( محبت یا خورشید )، نام پدر ماهیار در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
ماه نیلا/m.-nilā/

ترکیب دو اسم ماه و نیلا ( زیبا و آبی دریا )، ( فارسی ـ سنسکریت ـ فارسی )، ماه کبود رنگ، ماه آسمان ک ...


دختر

فارسی، سانسکریت

طبیعت، کهکشانی
ماها/māhā/

منسوب به ماه، ( به مجاز ) زیبا و دوست داشتنی، ( ماه، ا ( پسوند نسبت ) )، م ماه


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
ماهانه/mah-ane/

منسوب به ماه، دختر ارمنشاه شاه ماچین در داستان سمک عیار


دختر

فارسی

کهکشانی
محمد دارا/m.-dārā/

ترکیب دو اسم محمد و دارا ( ستوده و دارنده )، از نام های مرکب، ا محمّد و دارا


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
محمد دانش/m.-dāneš/

ترکیب دو اسم محمد و دانش ( ستوده و علم )، از نام های مرکب، ا محمّد و دانش


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
محمد راد/m.-rād/

ترکیب دو اسم محمد و راد ( ستوده و جوانمرد )، از نام های مرکب، ا محمّد و راد


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
محمد رستگار/m.-rast(e)gār/

ترکیب دو اسم محمد و رستگار ( ستوده و رها شونده )، از نام های مرکب، ا محمّد و رستگار


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
محمد ساسان/m.-sāsān/

ترکیب دو اسم محمد و ساسان ( ستوده و درویش )، از نام های مرکب، ا محمّد و ساسان


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
محمد سهراب/m.-sohrāb/

ترکیب دو اسم محمد و سهراب ( ستوده و دارنده آب و رنگ سرخ )، از نام های مرکب، ا محمّد و سهراب


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
محمد سهند/m.-sahand/

ترکیب دو اسم محمد و سهند ( ستوده و محکم )، از نام های مرکب، ا محمّد و سهند


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
محمد سورنا/m.-surena/

ترکیب دو اسم محمد و سورنا ( ستوده و سورن )


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
محمد شاهرخ/m.-šāhrokh/

ترکیب دو اسم محمد و شاهرخ ( ستوده و شاه سیما )، ( عربی ـ فارسی ) از نام های مرکب، ا محمّد و شاهرخ


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
محمد شایگان/m.-šāygān/

ترکیب دو اسم محمد و شایگان ( ستوده و سزاوار )، از نام های مرکب، ا محمّد و شایگان


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
محمد اردلان/m.-ardalān/

ترکیب دو اسم محمد و اردلان ( ستوده و پارسایی )، از نام های مرکب، ا محمّد و اردلان


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
محمد ارشام/m.-aršān/

ترکیب دو اسم محمد و ارشام ( ستوده و نیرو )، از نام های مرکب، ا محمّد و ارشام


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
محمد افشار/m.-afšār/

ترکیب دو اسم محمد و افشار ( ستوده و معاون )، از نام های مرکب، ا محمّد و افشار


پسر

ترکی، فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
محمد افشین/m.-afšin/

ترکیب دو اسم محمد و افشین ( ستوده و لقب پادشاهان اسروشنه )، از نام های مرکب، ا محمّد و افشین


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
محمد برنا/m.-bornā/

ترکیب دو اسم محمد و برنا ( ستوده و جوان )، از نام های مرکب، ا محمّد و برنا


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
لاله سار/l.-sār/

لاله سر، مرغی است خوش آواز و سر سرخ، لاله زار، ( لاله، سار ( پسوند مکان ) )


دختر

فارسی

پرنده، طبیعت
لاله سان/l.-sān/

مانند لاله، لاله وش، ( مجاز ) زیبارو، ( لاله، سان ( پسوند شباهت ) )


دختر

فارسی

طبیعت، گل
لاله گون/l.-gun/

به رنگ لاله، لاله فام، لاله وش، ( مجاز ) زیبارو، ( لاله، گون ( پسوند شباهت ) )


دختر

فارسی

طبیعت، گل
لاله وش/l.-vaš/

به رنگ لاله، لاله فام، لاله گون، ( مجاز ) زیبارو، ( لاله، وش ( پسوند شباهت ) )، مانند لاله


دختر

فارسی

طبیعت، گل
لاون/lāvan/

نام محلی و معرکه ای در شاهنامه، ( = لادن، یلان، بلاون ) ( در شاهنامه ) نام جایگاهی است که از آن در ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
لایه/laye/

نام زنی در رمان باغ بلور، پوشش


دختر

فارسی
لبخند/labkhand/

خنده ای که فقط لب ها از هم باز شود، خندۀ کم، تبسم، خنده ی کوتاه و بی صدا که در آن فقط لب ها از هم ب ...


دختر

فارسی
لبخنده

لبخند


دختر

فارسی
لبینا/labina/

نام نوایی در موسیقی، نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی


دختر

فارسی

هنری
لتکا/letka/

باغ، باغچه


دختر

فارسی
لحظه/lahze/

یک چشم به هم زدن


دختر

فارسی
مدیسه/madise/

نام روستایی در استان اصفهان، ( در گویش شیرازی ) همان فلکه یا بادریسه، ( اَعلام ) نام روستایی در شهر ...


دختر

فارسی
مدیوماه

نام پسر عموی زرتشت


پسر

فارسی
مرجان چهر/m.-čehr/

ویژگی آن که چهره اش مثل مرجان سرخ گون است، ( به مجاز ) زیبارو


دختر

فارسی، عربی

طبیعت
مرجان دخت/m.-dokht/

دختر مرجان گونه، دختر سرخ گون، ( به مجاز ) زیبارو، ( مرجان، دخت = دختر )


دختر

فارسی، عربی

طبیعت
مرجان رخ/m.-rokh/

مرجان چهر، زیبارو، آنکه چهره اش مانند مرجان سرخ گون باشد، ( = مرجان چهر )


دختر

فارسی، عربی

طبیعت
مرجون/marjon/

گل همیشه بهار، گل میشه بهار


دختر

فارسی

گل
مرداس/merdas/

از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاهی پرهیزکار و بخشنده از دشت سواران ونیزه گزار و پدر ضحاک


پسر

فارسی

مذهبی و قرآنی، تاریخی و کهن
مردافکن/mard afkan/

قوی و زورمند، نام یکی از بزرگان ایران، آن که مردان را به زمین می زند و شکست می دهد


پسر

فارسی
مردان شه

شاه مردان، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از چهار پسر شیرین و خسروپرویز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
مردآوند/mard-avand/

نام دختر کوچک یزدگرد پادشاه ساسانی


دختر

فارسی
مرداویج

مرد آویز نام سرسلسله امرای زیاری در قرن چهارم و پنجم


پسر

فارسی
مردتیا/mard-tiya/

بزرگ مرد


پسر

فارسی
مردو/mardo/

از شخصیتهای شاهنامه، نام باغبان خسروپرویز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
مرزوان/marzvān/

مرزبان، حاکم، اختر، ( = مرزبان )


پسر

فارسی

طبیعت
مرسین/marsin/

درختی با برگ های همیشه سبز معطر، مورد


دختر

فارسی

طبیعت
مرمری/marmari/

منسوب به مرمر، ساخته شده از مرمر یا از جنس مرمر، به رنگ مرمر، ( مرمر، ی ( پسوند نسبت ) )، ساخته شده ...


دختر

فارسی

طبیعت
مرمرین/marmarin/

مرمری، ساخته شده از مرمر، ( مرمر، ین ( نسبت ) )، ( = مرمری )، ساخته شده از مرمر یا از جنس مرمر


دختر

فارسی

طبیعت
مرهم/marham/

هر دارویی که روی زخم بگذارند


دختر

فارسی
مروئه/maroee/

هویدا، پیدا، آینه


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
محمد شهرام/m.-šahrām/

ترکیب دو اسم محمد و شهرام ( ستوده و مطیع شاه )، از نام های مرکب، ا محمّد و شهرام


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
محمد شهروز/m.-šahruz/

ترکیب دو اسم محمد و شهروز ( ستوده و پادشاه روزگار )، از نام های مرکب، ا محمّد و شهروز


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
محمد شهیار/m.-šahyār/

ترکیب دو اسم محمد و شهیار ( ستوده و مونس شاه )، از نام های مرکب، ا محمّد و شهیار


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
محمد فرزان/m.-fārzān/

ترکیب دو اسم محمد فرزان ( ستوده و خردمند )، از نام های مرکب، ا محمّد و فرزان


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
محمد فرساد/m.-farsād/

ترکیب دو اسم محمد و فرساد ( ستوده و حکیم )، ( عربی ـ فارسی ) از نام های مرکب، ا محمّد و فرساد


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
محمد فرشاد/m.-faršād/

ترکیب دو اسم محمد و فرشاد ( ستوده و شادمان )، از نام های مرکب، محمّد و فرشاد


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
محمد فرشید/m.-faršid/

ترکیب دو اسم محمد و فرشید ( ستوده و شکوه خورشید )، از نام های مرکب، ا محمّد و فرشید


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
محمد فیروز/m.-firuz/

ترکیب دو اسم محمد و فیروز ( ستوده و پیروز )، از نام های مرکب، ا محمّد و فیروز


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
محمد ماکان/m.-makan/

ترکیب دو اسم محمد و ماکان ( ستوده و شجاع )


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
مسباد/mesbad/

از نامهای دوران هخامنشی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
مسین/masin/

بزرگ


پسر

فارسی
مشانا/mašānā/

منسوب به مشان، ( به مجاز ) دارای حلاوت و شیرینی، ( مشان= نوعی از بهترین خرما، ا ( پسوند نسبت ) )، ( ...


دختر

فارسی، عربی
مشک دانه

مشک ( سنسنکریت ) + دانه ( فارسی ) دانه خوشبویی که آن را سوراخ می کنند و به رشته می کشند، نام یکی از ...


دختر

فارسی، سانسکریت
مشکان/moškān/

منسوب به مشک، خوشبو، ( سنسکریت ـ فارسی ) ( مشک، ان ( پسوند نسبت ) )، ( اَعلام ) نام پدر بونصر ( مشک ...


پسر

فارسی، سانسکریت

طبیعت
مشکاه/meshka/

مکان نورانی، چراغدان، طاقی بلند که چراغ را در آن گذارند


دختر

فارسی
مشکنک/moshkenk/

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از زنان شاعر بهرام گور پادشاه ساسانی


دختر

فارسی

پرنده، تاریخی و کهن
مشکین/mo (e) škin/

آنچه که بوی مشک بدهد، مشک آلود، ( مجاز ) خوش بو، ( مجاز ) سیاه، تیره رنگ، ( به مجاز ) معطر، ( به مج ...


دختر

فارسی، سانسکریت

طبیعت



برچسب ها

اسماسم پسراسم دختراسم پسر فارسیاسم دختر فارسی