اسم با حرف م - صفحه 10
ماه مادر
دختر
لری، فارسی ماهیسا
نوع خاصی گل زیبا و ظریف و کمیاب
دختر
فارسی
گل ماهینه
منسوب به ماه، ( به مجاز ) زیبا و دوست داشتنی، ( ماه، اینه ( پسوند نسبت ) )، ( به مجاز ) زیبارو
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی ماوا
جایگاه، مَسکن، پناهگاه، خانه، ( مأوی )، مکان ماندن، مسکن، مقر، جای امن
دختر
عربی ماورد
ماءالورد، گلاب
دختر
عربی ماونداد
نام یکی از مفسران اوستا در زمان ساسانیان
پسر
اوستایی، پهلوی ماکوان
محافظ و نگهدارنده مادر
پسر
کردی مایابانو
الهه بهار و حاصلخیزی
دختر
یونانی مایار
یار مادر
پسر
فارسی مایان
جمع ما، ماها، جمعِ ما به معنی ماها، ( اعلام ) نام چند روستا در شهرستان های دامغان، دماوند، قزوین، م ...
دختر، پسر
فارسی مایدا
ظریف
دختر
ترکی مایلا
بخشنده
دختر
لاتین مایکل
مانند خدا
پسر
لاتین مبارز
آن که برای جنگ با کسی به میدان آید، جنگاور، جنگجو، آن که برای رسیدن به هدف خود پیوسته با مخالفان در ...
پسر
عربی مبارزالدین
جنگنده و مبارز در راه دین، نام بنیانگذار سلسله آل مظفر
پسر
عربی مبرز
فائق، برتر، برجسته، ممتاز، برتر و ممتاز از دیگران
پسر
عربی مبین رضا
ترکیب دو اسم مبین و رضا ( روشن و خشنود )، از نام های مرکب، مبین و رضا
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی متانه
وقار و سنگینی، [قدیمی] محکم بودن، [قدیمی] نیرومندی، پایداری، استواری، متانت
دختر
عربی ملانی
زنی که دانا و معلم باشد
دختر
یونانی ملانیا
تاریک
دختر
یونانی ملدا
جوان
دختر
ترکی ملورینا
مروارید در صدف
دختر
فارسی متقی
باتقوا، پرهیزگار، پارسا، پرهیزکار، ( اَعلام ) نام بیست و یکمین خلیفه از خلفای عباسی
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی متوکل
کسی که به خدا توکل کند، توکل کننده، باتوکل، آن که ( به خدا ) توکل می کند، ( در قدیم ) تکیه کننده، پ ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی متی
نام پدر یونس ( ع )
پسر
عبری متیا
هدیه خداوند
پسر
عبری متیس
دانش و خرد
دختر
یونانی متین رضا
ترکیب دو اسم متین و رضا ( دارای متانت و خشنود )، از نام های مرکب، متین و رضا
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی مجد
بزرگی، بزرگواری، جوانمردی، کوشش کننده، کوشا، بسیار کوشنده، شرف، برتری
پسر
عربی مجدراد
جوانمرد بزرگ
پسر
فارسی، عربی مجدود
نیکبخت، نام شاعر معروف قرن ششم، سنائی غزنوی
پسر
عربی مجذوب
شیفته و جذب شده، شیفته
دختر
عربی مجلله
دارای بزرگواری و عظمت و قدرت و شوکت و جلال، باشکوه و باجلال، دارای بزرگواری، عظمت، قدرت، شوکت و جلال
دختر
عربی مجیبه
مونث مُجیب، پاسخ گو، روا کننده حاجت
دختر
عربی مجیدالدین
دارای قدر و مرتبه ی عالی در دین و آیین
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی مجیده
بزرگوار، بلند مرتبه
دختر
عربی مجیرا
مجیر، پناه دهنده، ( عربی ) ( مؤنث مجیر )
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی مجیرالدین
فریادرس و یاور آیین، پناه دین، پناه دهنده در دین، ( عربی )، ( اَعلام ) مجیرالدین بیلمقانی ( = مجیر ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محب رضا
ترکیب دو اسم محب و رضا ( دوستدار و خشنود )، دوستدار و دوستدارنده ی رضا [منظور امام رضا ( ع ) ]
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محبه
دوستدار
دختر
عربی محترمه
محترم
دختر
عربی محتشمه
دارای حشمت و شکوه، ( عربی ) ( مؤنث محتشم )، ( محتشم، و
دختر
عربی محمدرضوان
ترکیب دو اسم محمد و رضوان ( ستوده و خشنودی )
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمدزبیر
ترکیب دو اسم محمد و زبیر ( ستوده و نیرومند )
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمدسامی
ترکیب دو اسم محمد و سامی ( ستوده و عالی )
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمدسامیار
ترکیب دو اسم محمد و سامیار ( ستوده و یاور آتش )
پسر
فارسی، عربی محمدسردار
ترکیب دو اسم محمد و سردار ( ستوده و رهبر )
پسر
فارسی، عربی محمدسمیر
ترکیب دو اسم محمد و سمیر ( ستوده و داستان پرداز )
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمدسنان
ترکیب دو اسم محمد و سنان ( ستوده و نابودکننده دشمن )
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمدصانع
ترکیب دو اسم محمد و صانع ( ستوده و آفریننده )
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمدصفی
ترکیب دو اسم محمد و صفی ( ستوده و خالص )
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمدمازیار
ترکیب دو اسم محمد و مازیار ( ستوده و صاحب کوهستان )
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی محمدمنان
ترکیب دو اسم محمد و منان ( ستوده و بخشنده )
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمدهیرسا
ترکیب دو اسم محمد و هیرسا ( ستوده و پرهیزگار )
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی محمدکارن
ترکیب دو اسم محمد و کارن ( ستوده و جنگجو )
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی محمدکاوه
ترکیب دو اسم محمد و کاوه ( ستوده و از شخصیت های شاهنامه )
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی محمدکسری
ترکیب دو اسم محمد و کسری ( ستوده و خسرو )
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی محمدیار
محمد ( عربی ) + یار ( فارسی ) یار و یاور محمد
پسر
فارسی، عربی محمدیاسان
ترکیب دو اسم محمد و یاسان ( ستوده و نام یکی از پیغمبران باستانی ایران )
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی محموده
محمود، پسندیده و ستوده، نام گیاهی ( سمقونیا )، و
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی محنی
به حنا رنگ کننده
دختر
فارسی محی الدین
زنده کننده دین
پسر
عربی محیا 2
صورت، رخساره، چهره
دختر
عربی محیان
وقت و هنگام چیزی
دختر
فارسی محیصا
رستگار شده، پاک و آمرزیده
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی محیط
فراگیرنده، احاطه کننده، پاره خطی که دور سطحی را فرا می گیرد، اقیانوس، آگاه و باخبر، از نام ها و صفا ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محیی
زنده کننده، احیاکننده، از نامهای خداوند
پسر
عربی مدارا
نرمی، لطف، مهربانی
دختر
عربی مدبر
تدبیرکننده، باتدبیر، چاره جو، از نام های خداوند، اندیشمند، چاره گر، از نام ها و صفات خداوند، ( در ق ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی مدحت
آنچه به آن کسی رابستایند، ستایش، مدح
دختر
عربی مدریک
پسر تیز هوش، انسان فهیم، کسی که درک می کند
پسر
فارسی مطیب
معطرکننده، خوشبو کننده
پسر
عربی مطیع الله
مطیع و فرمانبردار خداوند
پسر
عربی مطیعا
منسوب به مطیع، ( به مجاز ) کسی که فرمانبردار و مطیع است، ( عربی ـ فارسی ) ( مطیع = اطاعت کننده، فرم ...
پسر
فارسی، عربی مظفرعلی
مرکب از مظفر ( پیروز ) + علی ( بلندمرتبه )، نام نقاش معروف ایرانی در دوره صفویه
پسر
عربی معاذالله
پناه بر خدا
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی معارج
پله ها، نردبان ها، پلکان ها، نام سوره ی هفتادم از قرآن کریم، ( عربی ) ( جمعِ مَعرَج و مِعراج )، ( ا ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی معبود
مورد ستایش
پسر
عربی معتضد
یاری گیرنده، نام یکی از خلفای عباسی
پسر
عربی معزالدین
گرامی دارنده دین، نام یکی از امیران سلسله آل کرت
پسر
عربی معززه
معزز، گرامی، ارجمند، بزرگوار، مؤنث معزز
دختر
عربی معطر
عطرآگین، عطرآمیز، خوش بو، آغشته به چیزی خوشبو، ( در شیمی ) آروماتیک ( نوع خاص از ترکیب های آلی که ب ...
دختر
عربی معطی
بخشنده، عطاکننده، از نامهای خداوند
پسر
عربی معمر
طویل العمر و مسن
پسر
عربی معیر
سنجیده شده، نوعی پارچه ی ابریشمی منقش، عیارگیر، ( در تصدی دیوانی ) در دوره ی قاجار مسئول ضراب خانه ...
پسر
عربی مروان
نام مؤسس آل مروان و وزیر و مشاور عثمان، ( عربی ) صندوق، کمد لباس، گنجه ی لباس، دولاب، ( در اعلام ) ...
پسر
عربی مروانه
نام همسر ساقی دربار ولید از خلفای اموی
دختر
عربی مرکا
مرمر
دختر
مازندرانی مرکام
تکیه گاه والدین
پسر
ترکی مریدا
مانند مادر
دختر
لری مریس
خرمای تر که در آب و شیر و جز آن نهاده شود، چیزی لغزان و تابان
دختر
عربی مریلا
شادی و شعف
دختر
عبری مرینا
الهه زیبایی و خوش قلبی
دختر
لاتین منوش
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر پشنگ و نوه دختری ایرج از پادشاه پیشدادی، نام یکی از ناموران قدیم که ام ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن منوشان
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از فرمانروایان دلاور ایرانی که از سپاهیان کیخسرو پادشاه کیانی بود
پسر
فارسی
تاریخی و کهن منوشچهر
منوچهر
پسر
فارسی منکشه
گل بنفشه
دختر
ترکی
گل منیرو
منیر محبوب
دختر
عربی منیع
استوار و بلند، بلندمرتبه، بلند، رفیع، دارای مرتبه ی بلند
پسر
عربی منیف
مرتفع، بلند، برآمده، افراخته، بزرگ، والا، بلندمرتبه
پسر
عربی