اسم با حرف ا - صفحه 9
زیبا، لطیف، روشن، کسی که چهره ای مانند آب دارد
دختر
فارسی آبگل
گلاب مایعی خوشبو که از برگ گلها بدست می آید
دختر
فارسی
گل آب ناهید
نام زنی در منظومه ویس و رامین
دختر
فارسی آباد
تندرست و مرفه، آراسته
پسر
فارسی آبادان
برپا، آباد
پسر
ترکی آبادیس
نام یکی از پزشکان دوره هخامنشی
پسر
فارسی آبار
هیبت، سرفراز، باشکوه و ایستادگی
پسر
ترکی آباریس
موبد معروف دوره هخامنشی
پسر
فارسی اباصلت
کنیت خادم حضرت علی بن موسی الرضا
پسر
عربی آباغان
عالیجناب، نجیب زاده، کبیر
پسر
ترکی آباقا
نام فرزند هلاکوخان مغول، عمو، دوست، نخ و یا ریسمان بافته شده از گیاه کتان ( از نام های کهن )، دومین ...
پسر
ترکی، فارسی
تاریخی و کهن آباگران
نام سردار شاپور دوم پادشاه ساسانی، نام سردار شاپور دوم پادشاه ساسانی
پسر
فارسی ابالفضل
ابوالفضل، خداوند هنر، صاحب فضل، لغت برادر امام حسین و قهرمان و علمدار قافله کربلا، ایشان به سلطان ا ...
پسر
عربی آبان
نام ماه هشتم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان آب، آبها، ( در گاه شماری ) ماه هشتم از سال شمسی، ( در قد ...
دختر، پسر
پهلوی، فارسی
طبیعت آبان آسا
مانند آبان، آبان ماه تغییر آب و هوا است و آبان آسا کنایه از کسی است که خلق و خوی متغیر دارد
دختر
فارسی آبان داد
داده آبان، متولد شده در ماه آبان
دختر، پسر
فارسی آبان دخت
دختری که در آبان به دنیا آمده، دختر آبان، نام همسر داریوش سوم پادشاه هخامنشی، آبان، ( اَعلام ) نام ...
دختر
فارسی آبان دیس
مانند آبان
دختر
فارسی آبان زاد
زاده آبان کسی که در آبان متولد شده است
پسر
فارسی آبان سا
مانند آبان
دختر
فارسی آبان سار
مانند آبان
دختر، پسر
فارسی آبان فام
به رنگ آبان کسی که رنگ چهره اش زرد است
دختر
فارسی آبان مهر
ترکیب دو اسم آبان و مهر ( نام فرشته نگهبان آب و مهربانی )، آن که محبت او چون فرشته آبان است
دختر
فارسی آبان یاد
نام یکی از درباریان یزدگرد سوم پادشاه ساسانی، این نام روی کودکانی با رنگ پوست سرخ و سفید گذاشته می ...
دختر، پسر
فارسی آبانا
منسوب به آبان، آبان، ا ( پسوند نسبت ) )
دختر
فارسی آباندان
نام فرستاده خسرو اول پادشاه ساسانی به دربار رم
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آبانه
منسوب به آبان
دختر
فارسی آبانوز
درخت آبنوس
پسر
ترکی آبانک
آبان کوچک
دختر
فارسی آبای
قهر، غضب، خشم، روشنی
پسر
ترکی آبتاب
دختری با چهره زیبا و درخشان، تابان، مشعشع، درخشان، صاف چون آب زلال
دختر
فارسی ابتهاش
ابتهاج
پسر
عربی ابتین
آبتین، روح کامل، انسان نیکو کار، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی
پسر
فارسی آبد
همیشگی، جاودانه، دائمی
پسر
عربی آبدست
چابک، تردست، تر و فرز
پسر
فارسی، بلوچی آبدیس
مانند آب زلال و شفاف
دختر
فارسی آبدین
جاودانه ها، جمع آبد ( به کسر ب )
پسر
عربی ابرار
نیکان، نیکوکاران، نیکان و نیکوکاران، ( در تصوف ) عده ای از مردان خدا که در مرتبه ی بالاتر از ابدال ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ابرارها
نام سوره ای در قرآن کریم، نام پسران، پدر جماعت بسیار یا پدر عالی مقام، نام یکی از پیامبران بزرگ ملق ...
پسر
عربی، حبشی
مذهبی و قرآنی آبرام
ابراهیم، پدر جماعت بسیار یا پدر عالی مقام، نام یکی از پیامبران بزرگ ملقب به خلیل الله، نام سوره ای ...
پسر
عبری آبراما
اداره، راهبری
پسر
ترکی آبراهام
ابراهیم، پدر جماعت بسیار یا پدر عالی مقام
پسر
عبری ابراهیم طاها
ترکیب دو اسم ابراهیم و طاها ( پدر مهربان و نام پیامبر )، از نام های مرکب ابراهیم و طاها ( طه )
پسر
عربی، عبری
مذهبی و قرآنی ابرسام
نام وزیر اردشیر بابکان، ( اَعلام ) نام وزیر اردشیر بابکان که بلعمی او را هرجند بن سام می خواند
پسر
فارسی ابرش
اسب
پسر
فارسی آبرلی
دارای آبرو، آبرومند، آبر ( فارسی، آبرو ) + لی ( ترکی ) دارای آبرو
پسر
ترکی، فارسی آبرنگ
دختری که دارای پوستی لطیف و نرم است
دختر
لری آبرو
حیثیت، شرف، قدر
پسر
فارسی آبرود
کنایه از دختری که مانند سنبل خوش نقش و زیباست، سنبل نیلوفر، دختری که مانند سنبل خوش نقش و زیباست
دختر
فارسی آبروشن
خوشبخت، ارجمند
دختر
فارسی آبرون
همیشه سبز، همیشه جوان، گل همیشه بهار، شاد سرزنده
دختر
فارسی آبسال
باغ، بستان، بهار
دختر
فارسی آبسالان
باغها
دختر
فارسی آبستا
اوستا، اساس بنیاد اصل، کتاب مقدس زرتشتیان
پسر
فارسی ابستا
اوستا، ( = اَوستا )
پسر
اوستایی آبش
تازه روی و خندان، آنکه اطراف و پیشگاه خانه کسی را با خوردنی و نوشیدنی بیاراید
پسر
فارسی، عربی آبشار
آبی که به طور طبیعی از بلندی به پستی فرو می ریزد
دختر
فارسی
طبیعت آبشن
صورت دیگر آویشن، گیاهی علفی و معطر از خانواده نعناع با شاخه های فراوان و گلهای سفید یا صورتی
دختر
فارسی آبگون
به رنگ آب، آبی، گل نیلوفر
دختر
فارسی آبگین
دارای طبیعت آب، آینه، آیینه، شیشه
دختر، پسر
فارسی آبگینه
شیشه، آینه، ظرف شیشه ای یا بلورین به ویژه جام شراب، زجاج، بلور، ( در قدیم ) ظرف شیشه ای یا بلوری به ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن آبلاتکا
از نامهای ایران باستان
پسر
فارسی، پهلوی، اوستایی آبلوج
قند سفید، قند مکرر
دختر
فارسی استانس
پسر داریوش دوم، ( اَعلام ) پسر داریوش دوم و برادر اردشیر دوم هخامنشی، [داریوش سوم نبیره ی استانِس ب ...
پسر
فارسی استبرق
پارچه نرم و لطیف
دختر
عربی استر
ستاره، همسر یهودی خشایار پادشاه هخامنشی
دختر
عبری استرا
در گویش سمنان ستاره، نام همسر یهودی انوشیروان که مدفن او در همدان است
پسر
فارسی آسترید
شاهزاده سوئد
دختر
لاتین آبناز
نام زنی در منظومه ویس و رامین، کنایه از لطافت پوست، مایه فخر آب
دختر
فارسی ابناس
خواهر حضرت یعقوب و عمه حضرت یوسف، همچنین نام قریه ای در مصر
دختر
فارسی آبنوش
نوشنده آب، دوستدار روشنایی، آب گوارا، نام زنی در منظومه ویس و رامین
دختر
فارسی
تاریخی و کهن آبو
آبی، نیلوفرآبی، دایی
پسر
فارسی ابو
پدر
پسر
عربی ابوالحسین
پدر حسین، کنیه آهو
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ابوالعباس
پدر عباس، کنیه شیر
پسر
عربی ابوالعلا
پدر علا کنیه پرستو
پسر
عربی ابوالفرج
پدر فرج، کنیه غذایی مرکب از برنج و گوشت و شکر
پسر
عربی ارتا آریا
مرکب از آرتا ( راستی و درستی ) + آریا، آریایی درستکار، نام پسر خشایار پادشاه هخامنشی
پسر
فارسی آرتاباز
نام فرمانده گردونه های کوروش پادشاه هخامنشی، ( اَعلام ) ) نام سپهدار و فرمانده ی گردونه های کوروش، ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آرتابان
اردوان، ( = اردوان )
پسر
فارسی آرتاپارت
نام نگهبان کوروش دوم پادشاه هخامنشی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن ارتادخت
دختر پاک، ( اَرتا، دخت = دختر )، دختر پاک و مقدس
دختر
فارسی آرتاریا
آریایی درستکار
پسر
فارسی ارتاریا
ارتا آریا، مرکب از آرتا ( راستی و درستی ) + آریا، آریایی درستکار، نام پسر خشایار پادشاه هخامنشی
پسر
فارسی آرتاش
دوست و همدم
پسر
ترکی ارتاش
مرد و پهلوان، مرکب از ار ( شوهر ) + تاش ( پسوند همراهی )
پسر، دختر
ترکی ارتافرن
برادر صلبی داریوش بزرگ، ( اَعلام ) ) یکی از فرزندان مهرداد ششم پادشاه پنت، ) برادر صلبی داریوش بزرگ ...
پسر
فارسی ارتافرین
نام برادر داریوش پادشاه هخامنشی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آرتامن
اندیشه ی مقدس، ( اَرتا = مقدس، من = اندیشه )، ( اَعلام ) نام فرزند سمردیس
پسر
فارسی آرتامهر
محبت و دوستی مقدس، ( آرتا ( اوستایی ) = مقدس، راستین، مهر = محبت، دوستی و مهربانی )، محبت، دوستی و ...
پسر
اوستایی آرتامیس
آرتمیس، نام یکی از الهه های یونانی، ( = آرتِمیس )
دختر
یونانی ارتان
نام پسر ویشتاسب و برادر داریوش اول پادشاه هخامنشی
پسر
فارسی آرتانا
آهنگ آرامش بخش، خوش آهنگ
دختر
فارسی ارتگین
همسر دلاور
پسر
ترکی ارتمن
نام یکی از سرداران مادی در زمان کوروش پادشاه هخامنشی
پسر
فارسی آرتمیز
پادشاه هالیکارناس، ( اَعلام ) ) آرتمیز ( اول ) پادشاه هالیکارناس، وی در جنگ خشیارشا ضد یونانیان شرک ...
دختر
لاتین آرتن
آتشین تن
پسر
فارسی ارتنگ
ارژنگ کتاب مصور مانی
پسر
فارسی آرتنوس
صادق، راستگو
دختر
فارسی آرتوان
یاری کننده درستکاران، از شخصیتهای شاهنامه، اردوان، نام چند تن از پادشاهان اشکانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن