اسم - صفحه 72
نام قهرمان یکی از داستانهای ارمنی
دختر
ارمنی سدانت
پرده داری و دربانی و خدمت کعبه
پسر
عربی سدرا
نام درختی در آسمان هفتم بهشت
پسر
فارسی سدید
درستکار و مطمئن، قابل اعتماد، استوار و راست، درست، محکم و استوار، ( اَعلام ) لقب منصور ابن نوح ساما ...
پسر
عربی سدیدالدین
محکم و استوار در دین
پسر
عربی سدیس
به معنی شش میباشد که نام قبیله ای بوده است
پسر
عربی سرافشان
ویژگی کسی که سر می دهد و فداکاری می کند، ( در قدیم ) جنباننده ی سر از ناز و کرشمه و یا از کبر و غرور
دختر
فارسی سرافیل
مخفف اسرافیل
پسر
عبری سرآویز
آنچه به سر می آویزند
دختر
فارسی سرایش
عمل سرودن، ( اسم مصدر از سرودن و سراییدن )، سرایندگی
پسر
فارسی سرایه
آواز دسته جمعی، کر، کُر، به ضم سین، آواز، ترانه
دختر
فارسی شهرگان
شهری، اهل شهر
پسر
فارسی شهرگل
گل شهر
دختر
فارسی شهرگیر
فاتح شهر، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی و سالار اردشیر بابکان پادشاه ساسانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن شهرنوش
زیبای شهر، مرکب از شهر+ نوش ( عسل ) یا نوش از مصدر نوشیدن ( نیوشیدن )
دختر، پسر
فارسی شهروان
شهربان، نگهبان شهر
پسر
فارسی شهرود
نهر و رودخانه بزرگ، نام سازی
پسر
فارسی شهروین
شهنام، از نامهای باستانی
پسر
فارسی شهرویه
نام دختر خسروپرویز پادشاه ساسانی
دختر
فارسی شهرین
نام یکی از نجبای ایرانی در زمان ساسانیان
پسر
فارسی شهریور
نام ماه ششم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان آتش، نام روز چهارم از هر ماه شمسی در ایران قدیم
پسر
فارسی شهسام
پادشاه آتش
پسر
فارسی شهفور
شاهپور پسر شاه، شاهزاده، شه ( فارسی ) + فور ( معرب پور )
پسر
فارسی شهمردان
نام پسر ابولخیر، اخترشناس و ریاضیدان ایرانی
پسر
فارسی شهنا
نوعی ساز معروف به سرنا، شاهنای
دختر
فارسی
هنری شهنواز
مورد نوازش شاه قرار گرفته
دختر
فارسی شهنیا
از خاندان شاه
دختر
کردی شهیاد
یاد شاه، مرکب از شه ( شاد ) + یاد ( خاطره )
پسر
فارسی شهیدا
شاهد، حاضر، کسی که در راه خدا کشته شود، ( شهید، الف اسم ساز )، ( در عرفان ) آن که در پرتو تجلیات مع ...
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی شهیده
کشته شده در راه خدا و دین، شاهد، گواه
دختر
عربی شهیر
معروف، نام آور، نامدار
پسر
عربی شهیره
بانوی مشهور، دختر نامدار، ( مؤنث شهیر )، مشهور، معروف ( زن )، نامدار و نام آور ( زن )
دختر
عربی سهیزاد
زاده بلند قامت، مرکب از سهی ( صفت سرو، راست ) + زاد
دختر
فارسی سوادا
سیاه
پسر
ارمنی سوان
نام دریاچه ای در ارمنستان
دختر، پسر
ارمنی سوبار
سدّ آب
پسر
ترکی سوبیتای
نام پسر تولی پسر چنگیزخان پادشاه مغول
پسر
مغولی سوتا
همتای عشق
دختر
ترکی، فارسی سوجا
مکان روشنایی و نور
دختر
فارسی سودمند
دارای سود، مفید، دارای اثر نیکو
پسر
پهلوی سودی
عشق
دختر
ترکی سور
خوشی و شادمانی، سرور، ( در گیاهی ) درختی همیشه سبز از خانواده ی سرو با برگ های سوزنی، پوست قرمز و ت ...
دختر
فارسی سورج
نوعی نمک مرغوب و بسیار سفید
دختر
عبری سوریاش
خدای نور و خورشید
پسر
فارسی سوریتا
نظیر و مانند گل سرخ، ( سوری = گل سرخ، تا = نظیر، مانند، لنگه )، لنگه ی گل سرخ، ( به مجاز ) سرخ گون، ...
دختر
فارسی سوریدخت
دختری که مثل گل سرخ است، زیبارو، ( سوری، دخت = دختر )، دختر سرخ رنگ
دختر
فارسی سوزیار
یار دلسوز و عاشق
دختر
کردی سوسا
شهر های لر نشین شوش و شوشتر، مرکب از سو ( روشنایی، نور ) + سا ( پسوند شباهت و همانندی )
دختر
فارسی سوسره
چراغ خانه
دختر
مازندرانی سوسنک
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از زنان شاعر بهرام گور پادشاه ساسانی
دختر
فارسی
تاریخی و کهن سوشا
موعود آخرالزمان دین زرتشت، مترادف سوشیانت به معنی منجی، سوشیانت، نجات دهنده، نام هریک از موعودهای د ...
پسر
فارسی سوشیا
سوشیانت، نجات دهنده، هر یک از موعدان دین زرتشتی که در آخرالزمان ظهور می کنند
پسر
اوستایی، پهلوی سوفرا
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری اهل شیراز
پسر
فارسی
تاریخی و کهن سوفی
حکیم
دختر
یونانی سوگلی
مورد محبت و علاقه بسیار، محبوب
دختر
ترکی سوگی
محبت
دختر
ترکی سولار
آب ها، ( سو = آب، لار ( پسوند جمع در ترکی ) )
دختر
ترکی سولاف
آبشار، آبشارکوچک
دختر
کردی سولدوز
ستاره آب، نام قدیمی سیّاره عطارد یا تیر
پسر
ترکی سولین
غنچه تازه شکفته
دختر
کردی
طبیعت سولینا
رسمی، مقدس، موقر، محترم، با احترام، با تشریفات
دختر
ترکی، فرانسوی سومیا
محبوب، دوست داشتنی
دختر
فارسی سومیتا
لطف و محبت، مهربانی
دختر
فارسی سومینا
سومینا
دختر
عربی سونار
نخستین برف
پسر
ترکی سوناز
ناز عشق
دختر
ترکی سونالیکا
طلا
دختر
سانسکریت صدپر
گل سرخ
دختر
فارسی صدرالدین محمد
ترکیب دو اسم صدرالدین و محمد ( پیشوای دین و ستوده )، از نام های مرکب، م صدرالدین و محمّد، ( اَعلام ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی صدران
رؤسا و بزرگان، صدر ( عربی ) + ان ( فارسی ) رؤسا و بزرگان
پسر
فارسی، عربی صدوق
راستگو، صدیق، دوست، ( اَعلام ) نام شهرستانی در مرکز استان یزد
پسر
عربی صدیده
مهم
پسر
فارسی، آشوری صدیقا
نام آخرین تن از سلسله یهود
پسر
عبری صدیقه زهرا
ترکیب دو اسم صدیقه و زهرا ( بسیار راستگو و روشن تر )، از نام های مرکب، م صدیقه و زهرا
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی سانیتا
درخشان، دختر سالم
دختر
لاتین، سانسکریت سانیل
خوش اخلاق
دختر
فارسی سانیلا
با اخلاق، با نزاکت
دختر
ترکی ساهر
بیدار
پسر
عربی ساهی
آسمان صاف
پسر
کردی ساوا
خالص و ناب، زر و سیم براده شده، ( ساو = خالص، ناب، طلای خالص، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به خالص، نا ...
دختر، پسر
ترکی، فارسی ساواش
نبرد
پسر
ترکی شورعلی
شور ( فارسی + علی ( عربی ) مرکب از شور ( هیجان ) + علی ( بلندمرتبه )
پسر
فارسی، عربی شوریده
عاشق و شیدا، آشفته، ( در قدیم ) پریشان حال، منقلب
دختر
فارسی شوشا
نام قدیم شوش
دختر
فارسی شوشان
گل سوسن
دختر
ارمنی
گل شوشیناک
نام خدای شوش
پسر
فارسی شوق انگیز
شوق ( عربی ) + انگیز ( فارسی ) آنچه سبب شوق می شود، اشتیاق آور
دختر
فارسی شوق علی
مرکب از شوق ( هیجان ) + علی ( بلند مرتبه )
پسر
عربی شوگار
شب های پشت سر هم
پسر
لری شونا
رد، اثر، شون ( در گیاهی ) آقطی ( = شون )
دختر
کردی
طبیعت شکال
در گویش مازندران آهو
دختر
فارسی شکر
ماده بلوری شیرین و سفیدرنگ، زیبارو، نام معشوقه اصفهانی خسروپرویز پادشاه ساسانی در منظومه خسرو و شیر ...
دختر
سانسکریت شکربانو
بانوی شیرین و زیبا، ( به کسر شین ) شکر ( سنسکریت ) + بانو ( فارسی ) بانوی شیرین و زیبا
دختر
فارسی، سانسکریت، عربی شکردخت
دختر شیرین، ( به کسر شین ) شکر ( سنسکریت ) + دخت ( فارسی ) دختر شیرین
دختر
فارسی، سانسکریت شکرعلی
( به ضم شین ) عربی مرکب از شکر ( سپاس ) + علی ( بلندمرتبه )
پسر
عربی شکرناز
دارای ناز و غمزه دلپذیر، ( به کسر شین ) شکر ( سنسکریت ) + ناز ( فارسی ) دارای ناز و غمزه دلپذیر
دختر
فارسی، سانسکریت شکرین
هر چیز شیرین، ( به کسر شین ) شکر ( سنسکریت ) + ین ( فارسی ) هر چیز شیرین
دختر
فارسی، سانسکریت شکفته
باز شده، شاداب، تازه، خندان، ( صفت فاعلی از شکفتن )، شکوفا ( غنچه )، شاد
دختر
فارسی
طبیعت شکورا
منسوب به شکور، بسیار شکر کننده، ( شکور، ا ( پسوند یا اسم ساز ) )
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی شکوفان
شکوفا، شکوفاندن، شکوفانیدن
دختر
فارسی
طبیعت