اسم - صفحه 68

سرزندگی

زندگی دوباره

شراره آتش

نام گلی زینتی، گلی زینتی به شکل مینا ولی بسیار درشت تر از آن به رنگهای صورتی تا سرخ

عمیق، عمیق ترین یا دورترین نقطه جایی

عمق، ژرفا

عمیق

ژریرا

خانم، زن

ژنیک

با استعداد، نابغه

میعادگاه عاشقان

نام دختر قیصر

بت، صنم

صاحب عقل و خرد، عاقل

نام ندیمه پروشات همسر داریوش پادشاه هخامنشی

زندگی

زندگی نو

فرهیخته، محترم

سپیده دم، سحر

دختر رکوع کننده و فروتن، ( مؤنث راکع ) دختر رکوع کننده

بوی خوش، بوی خوب، بو

اندیشه

سرود خداوند

پسندیده و دوست داشتنی

راستی و درستی

مهربانی، نام همسر ایوب ( ع )

روشن کننده چهره، شادی آور

شادی آور و موجب روشنی چهره، ( در گاه شماری ) روز هفتم از هر ماه شمسی، روز هفتم از ماههای ملکی

از جنس رخام، سنگ سفید، رخام ( عربی ) + ین ( فارسی ) از جنس رخام

چهره، صورت، گونه

درخشان، ( = درخشان )

متبسم، با شور و نشاط، صفت آن که پیوسته شاد و خوشحال است، خشرو، دارای چهره شاد و گشاده

آن که چهره ای روشن و تابان دارد، ( رخ، شید = خورشید )، صورت همچون خورشید، ( به مجاز ) زیباروی

رخشیدان، رخشید، آن که چهره اش مثل خورشید است، آفتاب روی، ( به مجاز ) زیبارو، ( = رخشیدان )

آن که چهره ای زیبا چون گل دارد

زیبارو

زیبارو

دختر زیبا

دختر خنده رو و خوش رو

مرکب از رخ ( چهره، صورت ) + ک ( نشانه تحبیب )

عقل یا خرد، به کسر ر، چادر، رو انداز، در اصطلاحات رزمی شمشیر یا کمان، همچنین عقل یا خرد

ترکیب دو اسم سلاله و زهرا ( فرزند و نیکو )، از نام های مرکب، ه سلاله و زهرا

سهراب، گلگون، شاداب، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر رستم پهلوان شاهنامه و تهمینه

اولین گل، بهترین از هر چیز

بهترین از گل ها، ( سَر = ( به مجاز ) برتر، بهتر، با ارزش ترین بخش یا مهمترین فرد، گلان )، ( به مجاز ...

رنگین کمان

محجوب و باحیا

نوعی ترانه و آواز عاشقانه

هاله دور ماه و خورشید

نام زنی در منظومه ویس و رامین

درخت سرو، معشوق خوش قد وقامت

آن که اندامی زیبا و بلندبالا دارد

نام دختر فتحعلی شاه قاجار

دختر سرو قد، ( سرو، دخت = دختر )، دختری که ویژگی سرو ( شادابی و طراوت ) را دارد، ( به مجاز ) خوش ان ...

منسوب به سروش، فرشته ی پیام آور، ( سروش، ه ( پسوند نسبت ) )

دختر سرو گونه، ( سَروین، دخت = دختر )، دختری که ویژگی سرو ( شادابی و طراوت، بلند بالایی ) را دارد

منسوب به سَروین، مانند سرو، ) سَروین، ه ( پسوند نسبت ) )