اسم - صفحه 74

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

شکربانو/shekar-banu/

بانوی شیرین و زیبا، ( به کسر شین ) شکر ( سنسکریت ) + بانو ( فارسی ) بانوی شیرین و زیبا


دختر

فارسی، سانسکریت، عربی
شکردخت/shekar-dokht/

دختر شیرین، ( به کسر شین ) شکر ( سنسکریت ) + دخت ( فارسی ) دختر شیرین


دختر

فارسی، سانسکریت
شکرعلی

( به ضم شین ) عربی مرکب از شکر ( سپاس ) + علی ( بلندمرتبه )


پسر

عربی
شکرناز/shekar naz/

دارای ناز و غمزه دلپذیر، ( به کسر شین ) شکر ( سنسکریت ) + ناز ( فارسی ) دارای ناز و غمزه دلپذیر


دختر

فارسی، سانسکریت
شکرین/shekarin/

هر چیز شیرین، ( به کسر شین ) شکر ( سنسکریت ) + ین ( فارسی ) هر چیز شیرین


دختر

فارسی، سانسکریت
شکفته/šekofte/

باز شده، شاداب، تازه، خندان، ( صفت فاعلی از شکفتن )، شکوفا ( غنچه )، شاد


دختر

فارسی

طبیعت
شکورا/šakurā/

منسوب به شکور، بسیار شکر کننده، ( شکور، ا ( پسوند یا اسم ساز ) )


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
شکوفان/šo(e)kufān/

شکوفا، شکوفاندن، شکوفانیدن


دختر

فارسی

طبیعت
شکوه دخت

دختر باوقار


دختر

فارسی
شکوه زهرا/š.-zahrā/

ترکیب دو اسم شکوه و زهرا ( بزرگی و روشن تر )، از نام های مرکب، شکوه و زهرا


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
شکوه مند/šokuhmand/

با شکوه


پسر

فارسی
شکوه ناز

آن که دارای شکوه و زیبایی است


دختر

فارسی
شکوهنده/še (o) kuhande/

با شکوه، دارنده شکوه و جلال، ( صفت فاعلی از شکوهیدن )، شکوه، ( در قدیم ) ترسنده، بیمناک


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
شکوهه/šokuhe/

جمال، زیبایی، ( شکوه، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به شکوه، ( شکوه + ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به شکوه ...


دختر

فارسی
شکیبه/shakibe/

بردبار و صبور


دختر

فارسی
شکیل/shakil/

زیبا، پسر خوش چهره


پسر

عربی
شیانا/shiyana/

پاداش دهنده، جزا دهنده، پاداش دهنده جزا دهنده مرکب از شیان ( جزا و پاداش ) + الف فاعلی


پسر

فارسی
شیبان

از قبایل عرب


پسر

عربی
شیبت/shaybat/

سفیدی مو، پیری


پسر

عربی
شید

نور، روشنایی، آفتاب، خورشید


دختر، پسر

فارسی
شیداب

نام حکیمی که خاک را خدا می دانست، برساخته فرقه آذرکیوان است


پسر

فارسی
شیدان/šidān/

سفره ی غذا و نعمت، سور، ( اَعلام ) ) نام کوهی در ناحیه بختیاری، ) نامِ بوستانی ( قدیم ) در شیراز


دختر

فارسی
شیدانه/šidāne/

درخت عناب، عناب


دختر

فارسی

طبیعت
شیدر/shidor/

آن که چهره ای زیبا و درخشان دارد، آن که چهره ای زیبا و درشان دارد


دختر

فارسی
شیدرنگ/sheidrang/

نام پهلوانی دانشمند و فاضل، برساخته فرقه آذرکیوان است


پسر

فارسی
شیدسا/shidsa/

همانند خورشید، مثل خورشید


دختر

فارسی
شیدسب/shidasb/

از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گشتاسپ پادشاه کیانی


پسر

فارسی

مذهبی و قرآنی، تاریخی و کهن
شیدفر/šid far/

دارای فر و شکوه درخشان، ( به مجاز ) نیک و بخت و خوش اقبال


دختر

فارسی
شیدور/šidvar/

رخشنده و درخشان، ( شید = خورشید، ور ( پسوند دارندگی )


پسر

فارسی
شیدوس/shidus/

دارنده دانش درخشان


پسر

فارسی
شیدوش/šidvaš/

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری جنگاور در دربار فریدون پادشاه پیشدادی، ( شید = خورشید، وش ( پسوند ش ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
شیذر/šizar/

یکی از نامهای خداست، ( = شیذیر )، یکی از نام های خدا، [ظاهراً مصحف و مخفف ( هوشیدر ) نخستین موعود ز ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
شیرات/shirat/

آواز، ترانه


دختر

فارسی، آشوری
شیراحمد

شیر ( فارسی ) + احمد ( عربی ) مرکب از شیر ( شجاع ) + احمد ( ستوده )


پسر

فارسی، عربی
شیراز/širāz/

نام شهرستانی در استان فارس، بقعه ی شاهچراغ، آرامگاه های سعدی و حافظ در آنجا و بسیاری از بناهای تاری ...


دختر

فارسی
شیرآزاد

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در زمان رستم هرمزان سردار ساسانی


پسر

فارسی
شیران/shiran/

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دلاوران ایرانی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
شیراوژن/širo(w)žan/

بسیار شجاع و قدرتمند، ( در قدیم ) شیر افکن، شکار کننده و افکنده شیر


پسر

فارسی
شیراک/shirak/

نام پدر هرمزد، کنده کار کتیبه کعبه زرتشت


پسر

فارسی
شیرخون

از شخصیتهای شاهنامه، نام مرد زابلی و راهنمای بهمن پسر اسفندیار تورانی به شکارگاه رستم پهلوان شاهنامه


پسر

فارسی
شیرزن/shir-zan/

زن شجاع، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در زمان افراسیاب تورانی و کیخسرو پادشاه کیانی


دختر

فارسی
شیرزیل

از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوانی ایرانی در زمان خسرو پرویز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
شیرعلی

شیر ( فارسی ) + علی ( عربی )، مرکب از شیر ( شجاع ) + علی ( بلندمرتبه )، نام طایفه ای از طوایف کهگیل ...


پسر

فارسی، عربی
شیرگل

مرکب از شیر ( شجاع ) + گل


دختر، پسر

فارسی
شیرلا/shirla/

آبشار


پسر

ترکی
شیرمحمد

شیر ( فارسی ) + محمد ( عربی ) مرکب از شیر ( شجاع ) + محمد ( ستوده )


پسر

فارسی، عربی
سولینا/sulina/

رسمی، مقدس، موقر، محترم، با احترام، با تشریفات


دختر

ترکی، فرانسوی
سومیا/somiya/

محبوب، دوست داشتنی


دختر

فارسی
سومیتا/somita/

لطف و محبت، مهربانی


دختر

فارسی
سومینا/sominā/

سومینا


دختر

عربی
سونار/sonar/

نخستین برف


پسر

ترکی
سوناز/sonaz/

ناز عشق


دختر

ترکی
سونالیکا/sonalika/

طلا


دختر

سانسکریت
صدپر/sadpar/

گل سرخ


دختر

فارسی
صدرالدین محمد/s.-mohammad/

ترکیب دو اسم صدرالدین و محمد ( پیشوای دین و ستوده )، از نام های مرکب، م صدرالدین و محمّد، ( اَعلام ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
صدران/sadran/

رؤسا و بزرگان، صدر ( عربی ) + ان ( فارسی ) رؤسا و بزرگان


پسر

فارسی، عربی
صدوق/saduq/

راستگو، صدیق، دوست، ( اَعلام ) نام شهرستانی در مرکز استان یزد


پسر

عربی
صدیده/sadideh/

مهم


پسر

فارسی، آشوری
صدیقا/sedigha/

نام آخرین تن از سلسله یهود


پسر

عبری
صدیقه زهرا/s.-zahrā/

ترکیب دو اسم صدیقه و زهرا ( بسیار راستگو و روشن تر )، از نام های مرکب، م صدیقه و زهرا


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
صراط/serāt/

راه، طریق، ( به مجاز ) پل صراط


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
صریر/sarir/

آواز، صدا، ( در قدیم ) صدایی که از قلم در وقت نوشتن ایجاد می شود، صدایی که از در هنگام باز و بسته ش ...


پسر

عربی
صفار

رویگر، نام سلسله ای در ایران که سر سلسله آن یعقوب پسر لیث است


پسر

عربی
صفاعلی

آن که خلوص و پاکی ای چون علی ( ع دارد، لقب ظهیرالدوله مؤسس


پسر

عربی
صفاناز/safa naz/

آن که دارای یکرنگی و زیبایی است، صفا ( عربی ) + ناز ( فارسی ) آن که دارای یکرنگی و زیبایی است


دختر

فارسی، عربی
صفر/safar/

نام ماه دوم از سال قمری، نام کوهی در نزدیکی مدینه


پسر

عربی
صفرعلی/safar-ali/

ترکیب دو اسم صفر و علی ( ماه دوم قمری و بلند قدر )


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
صفوان/safvān/

روشنی، بی آلایشی، صفا، ( اَعلام ) نام برخی از صحابه و محدثان


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
صفیعلی/safi-ali/

برگزیده علی ( ع )


پسر

عربی
صلا/salā/

نماز، ( در قدیم ) دعوت کردن از کسی یا کسانی برای انجام کاری یا برای غذا خوردن


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
صلات/salat/

دعای بنده به سوی خداوند، نماز


پسر

عربی
صمدالله

خداوند بی نیاز


پسر

عربی
صنم بر/sanambar/

خوش اندام، دلدار، صنم ( عربی ) + بر ( فارسی ) مرکب از صنم ( بت ) + ( آغوش )


دختر، پسر

فارسی، عربی
صنم دخت/sanam-dokht/

دختر زیبارو و دلبر، صنم ( عربی ) + دخت ( فارسی ) دختر زیبارو و دلبر


دختر

فارسی، عربی
صنم رو/sanam ro/

آن که دارای صورت زیبا و دلبرانه است، صنم ( عربی ) + دخت ( فارسی ) آن که دارای صورت زیبا و دلبرانه ا ...


دختر

فارسی، عربی
صنم گل/sanam gol/

مرکب از صنم ( بت )، گل، صنم ( عربی ) گل ( فارسی ) مرکب از صنم ( بت ) + گل


دختر

فارسی، عربی

گل
صنم ناز/sanam naz/

دلبر زیبا و عشوه گر، صنم ( عربی ) + ناز ( فارسی ) دلبر زیبا و عشوه گر


دختر

فارسی، عربی
صنیع/sanie/

ساخته شده، پرورش داده شده، جامه ی پاکیزه


پسر

عربی
صنیعا/sanieā/

منسوب به صنیع، ساخته شده، ( صنیع = ساخته شده، پرورش داده شده، جامه ی پاکیزه، احسان و نیکی، الف ( پس ...


دختر

فارسی، عربی
صولتعلی/sowlat-ali/

ترکیب دو اسم صولت و علی ( ابهت و بلندر قدر )


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
صوما/soma/

روزه


دختر

عربی
صیاد/sayyad/

شکارچی


پسر

عربی
صیانه/siyane/

دختر با تقوا و پرهیزکار


دختر

عربی
ضحاک/zahak/

در عربی بسیار خنده کننده، از شخصیتهای ستمگر شاهنامه، ایرانیان از گذاشتن این نام روی پسران پرهیز می ...


پسر

عربی

تاریخی و کهن
ضحی/zoha/

زمانی از صبح که تازه آفتاب در آمده است، صبح، چاشتگاه زمانی از صبح که تازه آفتاب در آمده است


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
ضربان/zarban/

تپش، جنبش سخت شریان


دختر

فارسی
ضرغامه/zarghame/

مؤنث ضرغام، شیر درنده، پهلوان، دلاور


دختر

عربی
شهبال/šahbāl/

بال بزرگ، بزرگترین پر از پرهای بال مرغ، ( = شاه بال )، شهپر، بزرگترین پر پرنده


پسر

فارسی

پرنده
شهبان/shahban/

برادر زرین ملک در داستان ملک بهمن


پسر

فارسی
شهبانو/shah banu/

شاه بانو ملکه، همسر شاه


دختر

فارسی
شهددخت/shahd dokht/

دختر شیرین، شهد ( عربی ) + دخت ( فارسی ) دختر شیرین


دختر

فارسی، عربی
شهدل/shahdel/

شاه دل


پسر

فارسی
شهده/šahde/

منسوب به شهد، عسل، ( شهد، ه ( پسوند نسبت ) )


دختر

عربی
شهدیس/shahdis/

شاهزاده خانم، درختری که شکوه و زیباییش مانند شاه است


دختر

فارسی
شهرآگیم

حاکم شهر، نام یکی از سپهسالاران مازندران


پسر

فارسی
شهرآرا/shahr ara/

آراینده شهر، کسی که زیباییش شهره شهر است


دختر

فارسی
شهراز/šah rāz/

راز بزرگ، راز شکوهمند، راز بزرگ و شکوهمند


دختر

فارسی
شهرآزاد

نام یکی از پادشاهان ساسانی


پسر

فارسی
شهرآشوب

آن که در شهر ایجاد فتنه و آشوب می کند، بسیار زیبا و دلربا، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی


دختر، پسر

فارسی
شهران/šahrān/

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از خردمندان ایرانی در زمان یزدگرد پادشاه ساسانی، ( شهر، ان ( پسوند نسب ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسم