اسم - صفحه 63
پسر جنگجو، پسر مبارز، منسوب به رزم، جنگی، ( به مجاز ) شجاع، دختر جنگجو، دختر مبارز
پسر، دختر
فارسی رزناز
دختر زیبا چون گل رز
دختر
فارسی، فرانسوی
گل رزنیلا
رز آبی
دختر
سانسکریت، فرانسوی
گل رزین
محکم، استوار، متین، باوقار، ساکت، آرام، موقر، سنگین، خوش نظر، خوش فکر، نیک رأی، ( اَعلام ) نام دو ر ...
دختر، پسر
عربی رزین دخت
رزین ( عربی ) + دخت ( فارسی ) دختر موقر و متین
دختر
فارسی، عربی رژان
کسی که چشم های شهلا دارد، روژان، روزها ایام
دختر
کردی رسادخت
دختر خوش قد و قامت و زیبا، ( رسا، دخت = دختر )، دختر بلند بالا و موزون
دختر
فارسی رستار
نجات یافته، رها شده
پسر
فارسی رستان
آزاد و رها
پسر
فارسی رستاک
شاخه تازه ای که از بیخ درخت در آید، زاده ی درخت مو، شاخه ی تازه ای که از بیخ درخت بر آید، رشتاک، [ا ...
دختر
فارسی رستهم
رستم، در زبان قدیم ایرانی مرکب از رس ( بالش، نمو ) + تهم ( دلیر، پهلوان )، نام پهلوان شاهنامه
پسر
فارسی رستین
نجات و رهایی بخش
پسر
سانسکریت رشتاک
رستاک، شاخه ای که از بیخ درخت بر آمده، ( = رستاک )، شاخه ای که از بیخ درخت بر آمده و راست رسته باشد
پسر
فارسی رشدیه
خردمند
دختر
عربی رشنان
با طراوت، ( در اوستایی ) منسوب به رَشن که در آئین زرتشتی فرشته ی عدالت است و به معنی عادل و دادگر م ...
پسر
فارسی، اوستایی رشنواد
راستگویی، نام سپهسالار همای چهرآزاد و مادر بهمن، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی در زمان همای ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن رشیدا
از خطاطان نامی ایران، رشید ( عربی ) + ا ( فارسی ) نام یکی از استادان خط نستعلیق در قرن یازدهم که خو ...
پسر
فارسی، عربی رشیدالدین
آن که در دفاع از دین دارای رشادت و شجاعت است، رشد یافته و بالنده در امور دین، صاحب رأی و عقیده در د ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی رضوا
نام یک کوه، ( منسوب به رَضوی ) نام کوهی میانِ مدینه و ینبع در جزیرةالعرب
دختر
عربی رضی الدین
پسندیده ی آیین و دین، ( اَعلام ) ) رضی الدین استرآبادی [قرن هجری] زبان شناس ایرانی، مؤلف شرح کافیه ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی دریس
مانند مروارید گرانبها و با ارزش
دختر
فارسی دریم
پرگوشت، خوش اندام
دختر، پسر
عربی درینوش
درخشندگی، تابندگی جاوید و جاویدان، ( مجاز ) زیبارو، ( دری= درخشان و تابان، نوش= جاوید و جاویدان )، ...
دختر
فارسی، عربی دزیره
دختر فرانسوا کلاری تاجر حریرفروش مارسی
دختر
فرانسوی دژار
دزار، بنا، معمار
پسر
فارسی دژان
قلعه مستحکم
پسر
کردی دسپینا
ملکه دسپینا، دختر کالوژان و همسر مسیحی اوزون حسن
دختر
لاتین دشمه
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی و جد تخواره شاه دستان در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن دعبل
ماده شتر نیرومند، نام یکی از شاعران شیعه، ( اَعلام ) دِعبل خزاعی [، قمری] شاعر شیعی عرب، که شعرهایی ...
پسر
عربی دل آذین
زیور و زینت دل، ( مجاز ) محبوب، ( دل، آذین = زیور، زیب، زینت )
دختر
فارسی دل آرای
دل آرا، محبوب، معشوق، ( = دل آرا )، ← دل آرا
دختر
فارسی روان مهر
ویژگی کسی که دارای جان و روح مهربان است، ( روان = جان، روح، مهر= محبت، دوستی، مهربانی )، کسی که روح ...
پسر
فارسی روانبخش
روح بخش، جان بخش، از صفات پروردگار
پسر
فارسی روانشید
جان چون خورشید، روح چون آفتاب، ( به مجاز ) جان و روان پاک و مبرا را گویند
دختر
فارسی روبینا
یاقوت قرمز
دختر
لاتین روپاک
دختر زیبا چهره
دختر
فارسی روپیا
زیبا
دختر
سانسکریت روچیار
آفتاب، زمانه، روزگار، ( کردی ) ( = روجیار، rojyār ) آفتاب
پسر
کردی
کهکشانی روحان
پاک و مقدس
پسر
فارسی، عربی روحیه
حالات روانی یک فرد
دختر
عربی رودا
منسوب به رود، نغمه، آهنگ، سرود، ( رود= نغمه، فرزند، ا ( پسوند نسبت ) )
دختر
عربی رودک
پسر دوست داشتنی و محبوب، ( رود= فرزند به ویژه پسر، ک/، ak/ ( پسوند تحبیب و نسبت ) )، ( اعلام ) نامِ ...
پسر
فارسی روزافزون
آنچه روز به روز بر آن افزوده می شود، روز به روز پیشرفت کننده، نام دختر کانون، سپهسالار ماچین در داس ...
دختر
فارسی روزان
دختر زیبا، بانویی با چهره تابنده
دختر
فارسی روزبان
دربانِ کاخ شاه، نگهبان، ( در قدیم ) آن که در درگاه کاخ شاه پاسبانی می کرد
پسر
فارسی
تاریخی و کهن روزبهان
روزبه، نام شیخ شطاح عارف بزرگ قرن ششم، ( اَعلام ) روزبهان بقلی: ( = ابومحمّد ) از عارفان [قرن و هجر ...
پسر
فارسی روزچهر
تابان، زیبارو، ( روز، چهر = چهره )، کسی که چهره ای مانند روز روشن دارد
دختر
فارسی روزگار
ایام، زمان
پسر
فارسی روزمهر
خورشید روز، درخشان، ( به مجاز ) مهر تابناک، مهر و عشق روشن و تابنده
پسر
فارسی روزک
روز کوتاه، لقب یکی از پسران شاه عباس پادشاه صفوی
پسر
فارسی روژ
روز، خورشید
دختر
کردی روژآوا
غروب، غرب، ( = روژاوا، rožawā ) غروب
دختر
کردی
کهکشانی روژنا
روشنایی
دختر
کردی روژناک
روشنایی
دختر
بلوچی روژه
الماس
دختر
کردی روژییار
روزگار
دختر
کردی روشام
برازنده، شایسته، لایق
پسر
فارسی روشانا
روشنایی و نور
دختر
فارسی روشاک
نام یکی از سرداران ایرانی در جنگ اسکندر مقدونی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن روشن چهر
دارای چهره ی تابناک، ( روشن، چهر = چهره )، آن که چهره ای روشن و تابان دارد
دختر
فارسی روشن رخ
روشن چهر
دختر
فارسی روشن مهر
خورشید درخشان، خورشیدِ درخشان
پسر، دختر
فارسی دیمه
روی، رخسار، چهره، روشنی، روی و رخساره، روشنی باران و شبنم، ( در کردی ) نیز چهره
دختر
کردی، عربی دین به
دین بهتر، کیش و آیین برتر، دینِ بهتر، کیش و آیینِ برتر، ( در قدیم ) دین زرتشتی، ( در قدیم ) ( به مج ...
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی دین دار
کسی که دارای دین و آیینی باشد، متدین، متدین بدین اسلام، متقی، با تقوی، آن که به مبانی دینی اعتقاد د ...
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی دین محمد
دین ( فارسی ) + محمد ( عربی )، دارای دین محمد ( ص )، نام یکی از پادشاهان ازبک
پسر
فارسی، عربی دینارگیس
دارای مویی به رنگ طلا، دینار ( یونانی ) + گیس ( فارسی )، نام زنی در منظومه ویس و رامین
دختر
فارسی، یونانی
تاریخی و کهن دیناز
آفریدگار نازنین، خالق زیبایی، ( دی ( در اوستایی ) = آفریدگار، ناز ) آفریدگار نازنین
دختر
فارسی، اوستایی دیندخت
دخترِ متدین، دخترِ دیندار، مؤمن، ( دین، دخت = دختر )، دخترِ دیندار مؤمن
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی دینه
نام دختر یعقوب ( ع ) و خواهر یوسف ( ع )، انتقام یافته
دختر
عبری
مذهبی و قرآنی دینور
دیندار، متدین، مومن، ( دین، ور ( پسوند دارندگی ) )، مؤمن
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی دینوند
متصف به اوصاف دین، دیندار، دینور، ( دین، وند ( پسوند نسبت ) )
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی دینیاد
پای بند به مبانی دین و عامل بر دستورهای آن
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی دیهیم
تاج، کلاهِ زرنشان، نوعی از گل آذین مانند آذین خوشه ای که گل های آن در یک سطح قرار دارد، ( مجاز ) سل ...
پسر
یونانی
طبیعت، گل ذهین
زیرک
پسر
عربی ذوالقدر
صاحب قدر، دارای حرمت و وقار، دارای قوه و طاقت، ( در قدیم ) دارای ارج و منزلت، ارجمند، ( اَعلام ) سل ...
پسر
عربی ذوالنور
خداوند روشنایی، صاحب روشنایی، لقب یکی از صحابه پیامبر اسلام ( ص )، صاحب و خداوند نور
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ذوالنون
صاحب ماهی، لقب حضرت یونس ( ص ) به خاطر رفتن در شکم ماهی، خداوند ماهی، همدم ماهی، ( اَعلام ) ) لقب ح ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ذکا
تیزهوش شدن، تیزخاطر شدن، زیرک شدن، تیزهوشی، زیرکی، شمس، خورشید، آفتاب، ( عربی ) ( در قدیم ) هوشمندی ...
پسر
عربی ذکری
یاد، یادگار، یادبود، خاطره، یادآوری، تذکر
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی رئو
مهربان، عاطفه، از نامهای خداوند
پسر
عربی رؤیا
( عربی ) خواب، آنچه در خواب بینند، ( به مجاز ) چهره ی زیبا و مطلوبی است که در عالم خواب دیده شود، ر ...
دختر
عربی رائ ف
بسیار مهربان
پسر
عربی رائیک
پسندیده و دوست داشتنی
پسر
اوستایی رابحه
با سود، سود آور
دختر
عربی رابر
پیشوا و رهبر
پسر
کردی رابو
نام گلی از گلهای بهاری
دختر
فارسی
گل رابونا
بزرگتر
پسر
فارسی رابیا
مشهور، نامدار، معروف
دختر
فارسی رابین
معتمد
پسر
کردی راتاناز
بخشنده، با شکوه، بخشنده باشکوه
دختر
فارسی راتینا
صمغی که از درخت جاری می شود، ( یونانی، ratino ) ( = راثینا = راتینج ) صمغی که از درخت جاری می شود
دختر
یونانی
طبیعت راثین
سردار ایرانی که از گزنفون شکست خورد، سردار سپاه ایران درجنگ با سردار «سدمونی »
پسر
فارسی
تاریخی و کهن رویسا
مانند چشمه زلال
دختر
کردی رویین تن
دارای بدنی که سلاح بر آن کارگر نباشد، ( در قدیم ) دارای بدنه ای از روی، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) ا ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن رکسار
پهلوان، قدرتمند، نام یکی ازپهلوانان افسانه ای ایران باستان و نام افسانه ای به همین نام
پسر
فارسی ریاح
لطیف، ( جمعِ ریح )، بادها
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی ریبار
رهگذر
پسر
کردی ریباز
رهگذر
پسر
کردی ریبوار
رهگذر، مسافر
پسر
کردی